ملانصرالدین شخصیتی است که داستانهایش تمامی ندارد و هنوز که هنوز است حکایات بامزهای که اتفاق میافتد را به او نسبت میدهند و حتی او را با بسیاری از موضوعات امروزی همساز کردهاند.
در واقع داستانهای ملانصرالدین در کشورهای افغانستان، ایران، ترکیه، ازبکستان و جمهوری آذربایجان بسیار رواج داشته و از شخصیتهای مهم بذله گویی و فکاهی شناخته میشود.
حکایت طنز قیمت حاکم
روزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد. حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت: «ملا اگر من حاکم نبودم و فقط یک غلام بودم چه قیمتی داشتم؟»
ملا گفت: «بیست تومان.»
حاکم ناراحت شد و گفت: «مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است.»
ملا هم گفت: «منظورم همین بود، چون خودت ارزشی نداری.»
سخنی که از ملانصرالدین نقل شد بار معنایی فراوانی دارد. ارزش آدمی به نیات و رفتارش است نه مقام و منصبی که دارد.
میتوان این حکایت را با شعر مشهور سعدی شیرازی هم وزن دانست.
تن آدمی شریفست به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشمست و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
انسان با نام نیک و منش راستین جاودانه میشود نه با مقام و تخت پادشاهی. چه بسیار از سلاطینی که هیچ نام و نشانیای از آنها دیگر وجود ندارد و چه بسیار از افراد بیمنصبی همچون همین ملانصرالدین و سعدی نامشان در آسمان ادبیات ایران زمین ماندگار شده است.
چه شخصیت ملانصرالدین در گذشته وجود داشته و چه وجود نداشته باشد مقصود از بیان این حکایتها آشنایی با پند و اندرزهای است که در زندگی اجتماعی ما بسیار کاربردی است. این حکایتها در ذهن هر کودکی نقش خواهند بست و او را برای داشتن شخصیتی اخلاق گرا در جامعه آماده خواهد کرد.
لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در انتهای همین مطلب با ما به اشتراک گذارید.
علیرضا
افسردگی عوامل زیادی داره یکیش اقتصادی هست وبی پولی که نه با گفتار درمانی قابل درمانه نه با دارو باید وضع اقتصادی شخص خوب میشه موافقید