در این مطلب با شما هستیم با بیوگرافی نیوشا ضیغمی و همسرش آرش پولادخان . .
بیوگرافی نیوشا ضیغمی
نیوشا ضیغمی در ۱۸ تیر ماه ۱۳۵۹ در تهران به دنیا آمد. وی فرزند محسن ضیغمی و فهیمه رستم پور است. او و خانوادهاش در خیابان میرداماد زندگی میکردند و اصالتاً اهل استان کرمانشاه است. نیوشا ضیغمی بعد از اتمام دبیرستان، لیسانس خود را در رشته روانشناسی کودک از دانشگاه شهید بهشتی تهران گرفت.
۲ دقیقه با زندگی نیوشا ضیغمی
ورود به دنیای بازیگری
او با شرکت در کلاسهای آزاد بازیگری کانون سینماگران جوان بازیگری را فراگرفت و توسط این مؤسسه به مسعود جعفری جوزانی معرفی شد. بلافاصله بعد از فارغالتحصیلی از این کلاسها در مجموعه تاریخی در چشم باد که در شهر تاریخی ماسوله فیلم برداری شده بود نقش یک دختر روستایی شمالی را ایفا کرد.
او سپس در اولین تجربه سینمایی خود در فیلم تردست به کارگردانی محمدعلی سجادی ایفای نقش کرد و همین فیلم سبب همکاری دوباره ضیغمی و محمد علی سجادی در فیلم شوریده گشت و برای بازی در این فیلم نامزد دریافت سیمرغ بلورین از بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر شد و با بازیگرانی چون هدیه تهرانی رقابت کرد. البته اکران فیلم شوریده با چند سال تأخیر باعث شد که از این فیلم استقبال زیادی نشود. وی سپس در فیلمهای مواجهه و گناه من بازی کرد که این دو فیلم هم با چند سال تأخیر و به صورت محدود اکران شدند.
سال ۸۵ سال نسبتاً خوبی برای ضیغمی که تا آن زمان هیچکدام از فیلمهایش اکران نشده بودند، بود. با اکران فیلمهای پارک وی و اخراجیها؛ بالاخره طلسم اکران نشدن فیلمهای وی شکست. نیوشا ضیغمی در همین سال حس پنهان را بازی کرد که در بیست ششمین جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. ضیغمی بعد از اکران اخراجیها و در سالهای ۸۶ و ۸۷ با فیلمهای قرنطینه، تلافی و توفیق اجباری جای خود را در سینما تثبیت کرد.
بعد از اکران این فیلمها ضیغمی حدود یک سالی در هیچ فیلمی بازی نکرد؛ در عوض دفتر سینمایی را گشود تا در این دفتر از فیلمهای خوب سینمایی حمایت شود. ضیغمی سپس در فیلمهایی مثل؛ اخراجیهای ۲، زمهریر، دموکراسی تو روز روشن، پرستوهای عاشق، پرتقال خونی، دختر شاه پریون، سرخابی، چارسو، آدم باش و … ایفای نقش کرد. در خرداد ۱۳۹۴ نیوشا ضیغمی با انتشار متن و عکسی خبر از فوت مادر بزرگش داد.
نیوشا ضیغمی کاندیدای نقش اول زن برای فیلم شوریده در بیست و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر شد.
مخالفت پدر و مادر نیوشا ضیغمی برای بازیگری
وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمیکرد ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر میگرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح میداد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر. وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد سینما شدم. در همان سال اول نتیجه خوبی حاصل شد. پدرم تغییر موضع داد و با کار من موافقت کرد.
تصویر روشا ضیغمی خواهر نیوشا ضیغمی
روشا ضیغمی متولد ۲۹ دی ماه ۱۳۶۹ از بازیگران سینما میباشد. روشا ضیغمی دانشجوی رشته مترجمی زبان انگلیسی و کار هنری را با گرافیک آغاز کرده است. اولین تجربهٔ وی در عرصه بازیگری؛ بازی در فیلم کوتاه چهار به کارگردانی پیمان عباسی است و همچنین او در فیلمی به نام چهارسو با خواهرش همبازی شد.
او همچنین در سریال ماتادور که از شبکه اول سیما پخش میشد در کنار پوریا پور سرخ، شقایق فراهانی، لیندا کیانی، سام درخشانی و پولاد کیمیایی ایفای نقش کرده است. آرش پولاد خان همسر نیوشا ضیغمی متولد شهر اصفهان است و شغل او تجارت نقره میباشد.
نحوه آشنایی و چگونگی ازدواج نیوشا ضیغمی
حکایت آشنایی من و آرش در نوع خودش بسیار جالب است. چون او من را قبل از آشناییمان به شکل رسمی به واسطه فیلمهایم میشناخت و همین قضیه باعث شد که از قبل، پیش فرضهایی نسبت به من داشته باشد. در هر حال آشنایی و ازدواج با او یکی از بهترین اتفاقهای زندگیام بود.
آرش پولادخان: حق با نیوشاست. من مدتها قبل از اینکه با نیوشا آشنا شوم؛ دوست داشتم با او ازدواج کنم و یک جورایی او را همسر آینده خودم میدیدم. اما تنها دلشورهام این بود که نیوشا با تصویری که از او در کارهایش میبینم فاصله داشته باشد. از طرفی دوست نداشتم که صرفاً به او به عنوان یک هوادار نزدیک شوم. به همین خاطر کلی دودوتا چهارتا کردم تا بالاخره به این نتیجه رسیدم تا از طریق سرمایه گذاری در فیلمی به او نزدیک شوم که خوشبختانه این اتفاق افتاد. اما نکته مهم در مورد او این بود که به مراتب از آنچه که فکر میکردم صادق و مهربانتر بود.
ملاک ازدواج نیوشا ضیغمی چه بود؟
مهریه نیوشا ضیغمی
آرش این ویژگی خوب را دارد که با احترام برخورد میکند و همراه و دوست واقعی من است. خیلی طول کشید که او را انتخاب کردم اما شرط و شروطی نگذاشتم که به زور آنها رابطه را حفظ کنم. مهریهام یک سکه است. نمیتوانم درک کنم که ۲ خانواده سر تعداد سکه با هم چانه میزنند.
مادر شدن نیوشا ضیغمی
خانه داری نیوشا ضیغمی
نیوشا از سفر حج میگوید
نکتهای که برای من بسیار جالب بود این است که خانه خدا شبیه به هیچ جایی از دنیا نیست. من روز اولی که وارد مکه شدم در شوک بودم. مانند یک قیامت واقعی است؛ ولی شما زنده آن را تجربه میکنید. شاید شنیده باشید که در قیامت هیچ کس به فکر کسی نیست و مادر بچهاش را نمیشناسد. همه از کنار هم رد میشوند و هم را نمیبینند و همه یکسان هستند. خانه خدا واقعا مانند قیامت است. همه یکسان لباس میپوشند و هیچ تفاوتی ندارند و همه افراد به خدای واحد فکر میکنند.
نیوشا ضیغمی می گوید: خسرو شکیبایی و اکبر عبدی همیشه از اسطورههای من بودند و هستند.
نیوشا ضیغمی و گربه نازش خیلی وابسته به هم هستند. این گربه ملوس یکی از بهترین و گرانترین نژادهای گربه میباشد. این گربه از نژاد پرشین است که یک نژاد سلطنتی محسوب میشود.
کلینیک زیبایی نیوشا ضیغمی
نیوشا ضیغمی و همسرش به تازگی در مراسمی یک کلینیک زیبایی به نام نیوشا ضیغمی و یک گالری نقره جات به نام پولاد خان را با حضور بازیگران مشهور افتتاح کردند. در این مراسم که در خیابان پاسداران تهران برگزار شد، چهرههای هنری و رسانهای حضور داشتند که از میان آنها میتوان به محمدرضا شریفی نیا، سید علی ضیا، آنا نعمتی، بهنوش بختیاری، رضا رویگری، دانیال عبادی، کمند امیرسلیمانی و… اشاره کرد.
نیوشا ضیغمی در مورد علت افتتاح این کلینیک زیبایی میگوید: «من پیش از این، یک کلینیک زیبایی و سلامت پوست تاسیس کرده بودم که متاسفانه به دلیل بی درایتی و عدم مسولیت پذیری پزشکی که در این کلینیک با ما همکاری داشت، ترجیح دادم این مرکز را تعطیل کنم. از این پزشک هم در مراجع قانونی طرح شکایت کردم و هنوز هم پیگیر شکایتم هستم. در هر صورت به دلایل اتفاقاتی که افتاد آن مرکز تعطیل شد و بعد از وقفهای که در این میان ایجاد شد، تصمیم گرفتم کلینیک جدیدی را راه اندازی کنم.»
تجربه تهیه کنندگی نیوشا ضیغمی
فعالیتهای هنری نیوشا ضیغمی
فیلم سینمایی:
- هشتگ (۱۳۹۵)
- خوب، بد، جلف (۱۳۹۵)
- حیرانی (۱۳۹۳)
- آدم باش (۱۳۹۳)
- ایران برگر (۱۳۹۳)
- دریا و ماهی پرنده (۱۳۹۳)
- آینه شمعدون (۱۳۹۱)
- فیتیله و ماه پیشونی (۱۳۹۰)
- گشت ارشاد (۱۳۹۰)
- ما همه گناهکاریم (۱۳۸۹)
- چارسو (۱۳۸۹)
- دختر شاه پریون (۱۳۸۹)
- یکی برای همه (۱۳۸۹)
- پرتقال خونی (۱۳۸۹)
- پرستوهای عاشق (۱۳۸۹)
- زمهریر (۱۳۸۹)
- دموکراسی تو روز روشن (۱۳۸۹)
- اخراجیها ۲ (۱۳۸۷)
- تلافی (۱۳۸۶)
- توفیق اجباری (۱۳۸۶)
- قرنطینه (۱۳۸۶)
- اخراجیها (۱۳۸۵)
- پارکوی (۱۳۸۵)
- حس پنهان (۱۳۸۵)
- گناه من (۱۳۸۵)
- تردست (۱۳۸۳)
- شوریده (۱۳۸۳)
- مواجهه (۱۳۸۶)
جشنوارهها: نیوشا ضیغمی کاندیدای نقش اول زن برای فیلم شوریده در بیست و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر شد. فیلم شوریده به کارگردانی و نویسندگی محمدعلی سجادی و تهیه کنندگی جمال ساداتیان ساخته سال ۱۳۸۳ است.
شغل همسر نیوشا ضیغمی: همیشه حرف و حدیث در مورد کار آراش پولادخان زیاد بوده اما به هر حال کار و کسب وی تجارت و در کل بازار و سرمایه است. از لحاظ مالی بسیار آدم ثروتمندی است و هر از چندگاهی گالریهای لوکس گران قیمت را برای ثروتمندان اشرافی تهران برگزار میکند. چندی پیش گالری نقرهی او در تهران مثل بمب پر سر وصدا بود.
گفت و گو با نیوشا ضیغمی و همسرش
آرش: همه زندگیها میتوانند دوام داشته یا نداشته باشند. صنف هنرمندها به این دلیل که دیده میشوند خیلی بیشتر زیر ذره بین هستند. ربطی به سینما ندارد، شاید خیلی آدمها در خیلی صنفها دچار مشکلاتی در زندگی شخصی باشند اما آنها دیده نمیشوند و به نظرم چارچوبی که سالم باشد و ازدواجی که با منطق و عقل انجام بگیرد، به راحتی به مشکل برنمیخورد.
کافی است دو نفری که زندگی را با هم شروع میکنند آن را مدیریت کنند و از یکدیگر به شناخت کافی برسند، تجربه داشته باشند و حساسیت بی مورد نشان ندهند. اگر این شناخت کافی باشد تمام حاشیهها و مشکلات به راحتی پشت سر گذاشته میشود. من و نیوشا همکار و هم رشته نیستیم و من تاجر نقره هستم اما این هیچ ربطی ندارد که بخواهیم یکدیگر را درک نکنیم و دچار مشکل شویم.
دوست ندارم وابسته باشم
نیوشا: ۱۰سال در فضای کاری و اجتماع فعالیت کردهام. از وابستگی صرفا لذت نمیبرم و اساسا انسان بلندپروازی هستم. به هرحال دلیل اینکه دوست دارم تجربههای مختلف کاری داشته باشم. باتوجه به اینکه هرکاری سختی خودش را دارد این است که زنها همان قدر توانمند هستند و میتوانند تاثیرگذار باشند که مردها میتوانند. اصولا خانه داری یک شغل است اما این برای من کافی نیست. سقف خواستههایم خیلی بلند است. این شاید خوب نیست و شاید آرش هم کلافه شود.
آرش: من اصلا از بلندپروازی نیوشا ناراضی نیستم. روح سلامت در منزل را بیشتر دوست دارم تا فقط حضور فیزیکی نیوشا را در خانه. روح همسر من آمیخته شده با جامعه و فضای بیرون و اگر زیاد در خانه باشد پژمرده میشود و سلامتی که باید داشته باشد را نخواهد داشت. روح سلامت نیوشا به زندگی من آرامش میدهد. من نشاط همسرم را بیشتر از غذای روزانهای که خانمها میپزند، نیاز دارم.
من تمام وقت در خدمت نیوشا هستم!
آرش: اگر بخواهیم از دید آدمی نگاه کنیم که فقط توقعش یک زندگی معمول ایرانی باشد، بله دورنمای آن با واقعیت فرق دارد. اما فضا و دید من از یک زندگی مشترک اصولا اینگونه نیست. چارچوب روح و روان نیوشا برایم خیلی مهم است. بقیه کارها را با هم هماهنگ میکنیم و مسئله خاصی وجود ندارد که بگویم آزارم میدهد. یک سری کارهاست که باید با تدبیر مدیریت شود. به عنوان همسر نیوشا، از تجربهام استفاده میکنم. تمام وقت در خدمتش هستم تا کمک کنم حرکتی که میخواهد انجام دهد و با آرامش باشد.
ماجرای کلینیک پوست من چه بود؟
نیوشا: من اساسا به سلامت روح و بدن اهمیت میدهم و برایم صورت و پوست سالم و شاداب و دندان سالم نشان دهنده یک انسان خوشحال و با نشاط است. بدن و چهره نشان دهنده حال درونی است و من از ۲۲ سالگی به کارهای زیبایی پوست علاقه مند بودم. در واقع نگهداری از پوست را دوست دارم و به نظرم نباید اجازه بدهیم همه چیز خراب شود و تازه به فکر جراحی و درمان بیفتیم. به مراکز پوست مراجعه میکردم و در یکی از این مراجعاتم کار خانم دکتری را که برایم خدمات پوست انجام میداد، پسندیدم و قرار شد همکاری کنیم. متاسفانه پول خیلی چیز بدی است و آدمها را تغییر میدهد. اما من آدمی نیستم که شرافت حرفهای را که ۱۰ سال است با زحمت و ذره ذره جمع کردهام و اعتمادی که مردم به من دارند را به راحتی از دست بدهم. چون در آن مجموعه از اسم من استفاده میشد و من هم در آن برهه زمانی به آنجا اعتقاد داشتم و همه چیز خوب پیش میرفت.
خلاصه شراکت آغاز شد و من از یک مراجعه کننده تبدیل شدم به یک شریک و سرمایه گذار مجموعه. اما بعد از مدتی احساس کردم کارهای این کلینیک در چارچوب عقاید من نیست و آنجا به یک تجارتخانه تبدیل شد. من دنبال مجموعهای بودم که اگر خواهرم یا دوستم وارد آنجا میشوند همان قدر راضی شوند که وقتی من خودم به آنجا میروم. البته اگر فقط به کسب درآمد فکر میکردم این قضیه خیلی هم خوب و پولساز بود اما من به پول در آوردن به هر قیمتی اعتقاد ندارم. بنابراین از آن گروه جدا شدم و به تازگی با یکی از شرکای پزشکم که انسان محترمی است، قرار شده با هم مجموعه جدیدی را مستقل داشته باشیم. خودم کار پوست و زیبایی بلد نیستم. البته دیگر تشخیص میدهم کدام کار صحیح است و کدام کار فقط کاسبی. از همین جا اعلام میکنم هیچ ارتباطی با مجموعه مذکور ندارم. درحال حاضر هیچ همکاریای با هیچ کلینیکی ندارم. سعی میکنم این دفعه فعالیت مجموعه کاملا پزشکی و حرفهای باشد نه بازاری. دنبال یک سرویس دهی درست هستم.
من برای پول با آرش ازدواج نکردم!
نیوشا: نکتهای که خیلی مرا آزار میدهد این است که میشنوم میگویند آرش مرا انتخاب کرده، چون نیوشا ضیغمی بازیگر هستم و من او را انتخاب کردم چون سرمایه گذار فیلم من بوده و برای پول با او ازدواج کردم. آدمها نمیدانند که در زندگی ما چه میگذرد و به راحتی در مورد ما حرف میزنند. البته منظورم مردم عادی نیست مردم اجتماع ما صادقانه با هنرمندشان برخورد میکنند و آن ها را میپذیرند و بزرگ میکنند، دوستشان دارند یا حتی از هنرمند یا ورزشکاری متنفر هستند. حتی کسانی که از من متنفر هستند را دوست دارم و به آنها احترام میگذارم؛ چون احساس میکنم نشستهاند و کلی به من فکر کردهاند و به دلیلی به تنفر از من رسیدهاند. دلم میخواهد واقعا آن دلیل را بشنوم، شاید خودم متوجه آن نیستم و دیگران آزار میبینند. درون خودم یک اعتقاد شخصی برای انسان بودن دارم. من «نمیتوانم» را درک نمیکنم. یعنی انسان اصلا نباید بگوید «نمیتوانم». خدا هست و کائنات وجود دارد ولی روح برای انسان نقش خیلی مهمی را بازی میکند.
من هم از کره مریخ نیامدهام و به تواناییهای خودم ایمان داشتم. پدرم دبیر و مادرم کارمند بازرگانی یک کارخانه بود. حتی پدرم اوایل بازیگریام حس خوبی نداشت و بعد که دید تا این حد مصمم هستم به من کمک هم کرد. اما من فقط یک مسئله را در نظر گرفتم «که من میتوانم».
گناهی کردم که خودم را نمیبخشم
نیوشا: در ۲۲سالگی کاری کردم که هنوز هم خودم را برای آن سرزنش میکنم. آن زمان خام بودم و اشتباهی کردم که هنوز هم خودم را نمیبخشم. هرجا مشکلی برایم به وجود بیاید درون خودم میگویم، حتما دارم چوب آن اشتباه را میخورم. این را گفتم که بگویم ما هر کار نادرستی بکنیم، کائنات صد برابر آن را به ما برمیگرداند. اگر یک سیلی به ناحق بزنیم؛ کائنات ضربهای میزند که تا مدتها نمیتوانیم از جا بلند شویم. اگر همه ما به این اعتقاد داشته باشیم، خیلی کارها را انجام نمیدهیم. همیشه معتقدم واگذار کردن به خدا خیلی سخت است. وقتی کسی را آزار میدهید و میگوید تو را به خدا واگذار کردم، باید بترسیم. سعی میکنم کاری کنم که شب با رضایت از خودم بخوابم و صبح که بیدار میشوم از خودم راضی باشم.
همه چیز تاریخ مصرف دارد،حتی ستاره بودن!
نیوشا: مارلون براندو با آن همه عظمت الان کجاست؟ سوپراستاری، تاریخ دارد. حتی عمر و زندگی ما یک زمان محدودی است و باید فکر کنیم که بعد از خودمان میخواهیم چه اثری به یادگار بگذاریم. فقط یک اسم یا یک اثر ماندگار؟ برای همین به کسی که از من متنفر است احترام میگذارم. حسادت را دوست ندارم و حس میکنم حسادت بخشی از انسان است و در همه ادیان تاکید شده که آن را از خودتان دور کنید. آدمی که نمی خواهد تلاش کند و گناه عدم توانایی خود را به گردن دیگران میاندازد، سرشار از حسادت میشود. رسیدن به هرچیزی سخت است، رسیدن به قله یک کوه سختتر است یا قدم زدن در دامنه آن کوه؟ قطعا به بالا رسیدن خیلی تلاش میخواهد و باید مسیر سختی را بگذرانی. کسی نمیتواند پول بدهد تا به آن بالا برسد. هرکسی میتواند ستاره باشد. یک خیاط ماهر، یک آشپز، یک بازیگر، یک ورزشکار… در هر رشتهای باید تلاش کنی و ستاره شدن کار راحتی نیست. فردی که شاخص میشود خلاقیت داشته و توانسته استعدادهای خود را پرورش دهد.
به راحتی هتک حرمت نکنیم
نیوشا: چندوقتی است متاسفانه اتفاقهای ناخوشایندی در جامعه هنری میافتد. لادن طباطبایی چندوقت قبل در برنامه هفت حرف جالبی زد، گفت: من دختر یک خانواده هستم، مادر یک فرزند هستم و نقشهای مختلفی دارم.
برای کارم زحمت کشیدهام و شبانه روز تلاش کردهام. من ناراحت میشوم هنرمندی مثل لادن به راحتی از بازیگری خداحافظی میکند و آب از آب تکان نمیخورد. چرا باید یک هنرمند این همه رنجیده خاطر باشد و ما ناراحت نباشیم. کسی میآید و به تمام خانمهای سینمای ایران توهین میکند. خانمهایی که یا مادر هستند یا همسر یا فرزند یک خانواده. آیا تهمت زدن و هتک حرمت به این خانمها به همین راحتی است؟ این مرا آزار میدهد و دلم میشکند. این اتفاق میافتد و با یک عذرخواهی حاشیهای همه چیز تمام میشود. این را گفتم که به اینجا برسم، خانمهای بازیگر میآیند و بیانیه میدهند، ای ایها الناس! ما اگر خانه نشین شدیم و کار نمیکنیم دلیلش این است که تن به خیلی چیزها ندادهایم! منظور این خانمها چه بوده؟ من شرعا همسر یک آدم هستم و شرم دارم از نوشتههای روی سایتها و خبرها و گاهی دلم نمیخواهد آرش بعضی از این خبرها را بخواند. شرمآور است و دلم میخواهد بگویم موفقیت دیگران را با بی عرضگیهای خودمان زیرسؤال نبریم.
من و آرش واقعا خوشبختیم
نیوشا: همیشه معتقدم آدم یک بار زندگی میکند؛ چه لزومی دارد برای خوشایند دیگران به چیزی تظاهر کنم. من ازدواج نمیکردم مگر زمانی که فردی را پیدا کنم که تمام معیارهایی که دوست دارم را داشته باشد. شغل و درآمد داشتم و زندگیام را میکردم و میتوانستم تنهایی زندگی را اداره کنم. اما وقتی با آرش آشنا شدم دیدم او یک همراه است.
با هم قدم برمیداریم، نه من سد راه او هستم نه او سد راه من. نه قرار است من بار مشکلاتم را روی دوش او بگذارم نه او روی دوش من. نه قرار است من سکوی پرواز او باشم نه او سکوی پرواز من. بنابراین در کنار هم قدم برمیداریم و زندگی ما مساوی است. اهدافی برای ۱۰سال آینده داشته و زندگی پویا را دوست داریم. من پرتوقع هستم و به بعد از امروز فکر میکنم.
در هر کاری موفق شدن سخت است
نیوشا: البته که آدم مضطرب میشود اما زندگی را برای خودم زهر نمیکنم و از لحظه هایم لذت میبرم. یک کوهنورد هم در بین راه زمین میخورد، شاید پایش پیچ بخورد، خسته و کلافه میشود اما بازهم به راهش ادامه میدهد. یک روزی با آقای مهدوی کیا با هم یک مصاحبه مشترک داشتیم؛ شما هم میدانید که نصف پسر بچهها دلشان میخواهد فوتبالیست شوند و دختر بچهها هم میخواهند بازیگر شوند اما هیچ کس نمی داند که این حرفه ها به همین راحتی به دست نمی آید. همه همان ۹۰دقیقه دویدن و همان چندساعت جلوی دوربین را می بینند. آقای مهدوی کیا میگفت من آنقدر تمرین میکردم و میدویدم که از حال میرفتم و نفس کشیدن برایم سخت میشد. برای من خیلی جالب بود و که فوتبالیست شدن این همه سخت است. شاید آقای مهدوی کیا هم نمیدانست که بازیگر شدن چقدر سخت است. حتی یک زندگی خوب داشتن هم سخت است.
از لحظه لذت می بریم
نیوشا: امیدوار هستم. به خاطر نداشتههایم خودم را عذاب نمیدهم و معتقدم دست بالای دست زیاد است. شاید اوایل آرش جا میخورد، او درک میکند که من هم مثل بقیه آدمها هستم، گریه میکنم، خسته میشوم و همیشه مثل جلوی دوربین در کمال سلامت و شادابی نیستم. اعتقاد دارم اگر یک زن در اوج قدرت هم که باشد، حتی رئیس جمهور یک مملکت هم باشد باز هم نیاز دارد که به کسی تکیه کند. قبول کردم که آرش قویتر از من است و به او تکیه کردم. او قطعا از من قویتر است و از درون به این معتقدم. من یک زن هستم و قرار نیست یک زن که به قدرت میرسد و موفق میشود، مرد شود. باید یک زن قوی باشم.
من ادای مردها را در نمیآورم برای همین به مشکل برنمیخوریم. اگر راه بروم و بگویم من نیوشا ضیغمی هستم، قطعا او هم اعتراض میکند و میگوید هستی که هستی… مثلا یک زن با یک سوپراستار مرد ازدواج کند و هر روز بشنود که من ستاره هستم من… این من! من! اصولا ریشه هر خانهای را نابود میکند… اگر من شکست بخورم آرش هم شکست خورده پس دیگر نمیگویم من… ما موفق هستیم و از لحظه لذت میبریم.
به تغییر دادن هم فکر نکنیم
نیوشا: این روزها گفتم که شایعه اختلاف ما هم هست. هر آدمی در زندگی مشترک اختلاف دارد، اما باید گفت و گو کرد و اختلافات را کنار گذاشت. ۲ تا خواهر که با هم همخون هستند هم گاهی عقاید مشترک ندارند و اختلاف پیدا میکنند.
هر فردی معیاری در زندگی دارد، من صادقانه انتخاب درستی کردم و حالا پای آن هم هستم. همه چیز را همان طور که هست ببینیم و بپذیریم و به تغییر دادن آدمها فکر نکنیم. آدمها تا ۷سالگی شکل میگیرند و موقع انتخاب باید دقت کنی و اولویتها را درنظر بگیری و با خودت صادق باشی…
من هم خانه داری میکنم
نیوشا: ما حاشیه امنی برای خودمان تعریف کردیم. در هر جای دنیا دوروبر هنرمندها حرف هست و برای مردم حاشیه این افراد مطرح، جالب است. این قسمت زرد را دوست ندارم و معتقدم با رفتارمان از حاشیه دوری میکنیم. من همسر مردی هستم و این نقش را پذیرفتم.
آرش هم مرا در همین جایگاه پذیرفته ولی زمانی که سرکار نیستم، من هم ظرف میشویم و لباسهای آرش را اتو میکنم، غذا درست میکنم و مهمان دعوت میکنم. انجام کارهای خانه هم لذت دارد. من هم خانه داری میکنم مگر اشکالی دارد.
نیوشا واقعا معصوم است
آرش: دقیقا! ما خوشبخت هستیم و پشت پردهای وجود ندارد. امیدوارم من سنت شکنی کرده و ثابت کنم زندگی سینمایی میتواند دوام داشته باشد. هرچه با سختیهای هنر آشنا میشوم، صبورتر و پختهتر میشوم. تجربه سینما را در این ۲، ۳سال کسب کردم و هنوز درحال کسب تجربههای جدید هستم. آدم به این ترتیب بزرگ میشود من هم شنیدم که میگویند من نیوشا را به خاطر ستاره بودن انتخاب کردم، ذهنیتی از نیوشا داشتم که بعد از ازدواج دیدم او از تصور من خیلی هم بهتر است. معصومیت و خوبی نیوشا، درست مثل صورتش است.
کار من بازار است و ما هنوز به رسوم کاسبی معتقد هستیم. در بازار اگر کسی دچار مشکل شود، بزرگان زیر پروبال او را میگیرند و همه مرام و معرفت دارند اما مشکل سینما این است که آدمها به هم بیمحبت هستند. در صورتی که هنر با احساس توام است!
توقع آدم از هنرمندها خیلی بیشتر از اینهاست چون آن ها با روح و احساس کار میکنند. اما در بازار روح و معرفت انگار بیشتر حکمفرماست. ای کاش سینما هم بزرگ تر و ریش سفیدی داشت، بزرگتری که حرمت داشت. در سینما همه من هستند و به سفت کردن جایگاه خود فکر میکنند.
تایید من برای نیوشا خیلی مهم است
آرش: نیوشا اگر در روز هزارتا تائید هم بگیرد و همه دنیا از او تعریف کنند، تائید و تعریف من برایش جایگاه ویژهای دارد.
نیوشا: دقیقا همین طور است. تحسین جامعه و مردم با تحسین آرش زمین تا آسمان متفاوت است. آدمهایی که در خانه و روابط شخصی تامین نباشند، درزندگی حرفهای موفق نیستند و رفتارهای غیرعادی دارند. اگر در خانه تائید شوی و در جامعه خیلی دچار مشکل نمیشوی که در خانه خلاء عاطفی داشته باشی. ستاره بودن یک عمر دارد؛ پس مهمترین قضیه همین تامین عاطفه از طرف همسر و خانواده است. همه خستگیهای روزانهام با جمله دوستت دارم آرش از بین میرود. اگر روزی همه داشتههای امروزم را نداشته باشم، تکیه گاهم، یعنی آرش به من آرامش میدهد. حرمت خانواده برایم خیلی زیاد است.
آرش: من تمام انرژیام از خانه است. اگر همسرم خسته و غمگین باشد من هم همان مود را میگیرم. اینکه میگویند هنرمندها مودیاند، نه، همه آدمها اینطور هستند. شاید هنرمندها حساستر هستند. چارچوبی که سلامت باشد و تکلیف زندگیاش معلوم باشد به او کمک میکند.
نیوشا: خب، نوسانات دلار مود آرش را هم عوض میکند و من تحمل میکنم. (صدای خنده)
آرش: مردانیکه تجارت میکنند به نظرم در خط مقدم جبهه هستند و امیدوارم ایرانیها در همه جا موفق باشند. سربلندی ایران، آرزوی من است. این روزها در حال جنگ هستیم و این بحرانها همه ما را درگیر کرده است. قدیمها جنگ با زور بازو بود اما امروز همه در این جنگ حضور دارند. امیدوارم برای ایران بجنگیم و سربلند باشیم.
Khaled
Janmmm
بدون نام
خیلی خانم ضعیمی و همسرشون دوست دهرم ایشو یکی از اسطوره های من هستند ومن آرزو مندم یک روزی مثل خانم نیوشا ضعیمی شوم با تشکر از سایت خوبتوک
بدون نام
نیوشاضیغمی وهمسرش واقعاخوبن
شیلا
سلام اگه این حرفایی ک زده شده واقعیت باشه واقعالذت بردم ودیدمو نسبت ب زندگی خیلی عوض کرده واقعاممنون