داستان کوتاه راننده بی خاصیت؛ جالب و خواندنی

در این بخش از داستان‌های کوتاه جالب و آموزنده داستان راننده بی خاصیت را آورده‌ایم. راننده‌ای که در نظر بی خاصیت بود ولی قصد دیگری داشت.

داستان راننده بی خاصیت

خواندن داستان‌های کوتاه و جالب می‌تواند ذهن کودک را به دنیای خیال و تصور وارد. شما را به مطالعه داستان راننده بی‌خاصیت دعوت می‌نماییم.

 

داستان کوتاه راننده بی‌خاصیت

راننده کامیونی وارد رستوران شد. دقایی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد سه جوان موتورسیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند و بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد.

راننده به او چیزی نگفت. دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد و بعد هم وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ولی باز هم ساکت ماند.

بیشتر بخوانید: مجموعه بهترین داستان های کوتاه ایرانی

داستان کوتاه راننده بی خاصیت
داستان کوتاه راننده بی خاصیت

 

دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوانها به صاحب رستوران گفت: چه آدم بی خاصیتی بود، نه غذا خوردن بلد بود و نه حرف زدن و نه دعوا!

رستورانچی جواب داد: از همه بدتر رانندگی بلد نبود چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ۳ موتور نازنین را خرد کرد و رفت.

نتیجه: شاید فردی که در خورد با مشکلات آرام و بدون هیاهو عمل می‌کند در ذهن قصد و نیت بزرگتری دارد. این طور آدم‌ها را نباید هرگز دست کم گرفت.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید