شعر درباره حرف مردم مضمونی است که در همه دورانها درباره آن اشعار بسیاری سروده شده است. شاعر از شنیدن قضاوتهای ناروای اطرافیان گلایهمند است و این گلایه را به گونههای مختلف در شعرش نشان میدهد.
او پس از نقل حرف مردم، آنها را پوچ و بیاساس و ناشی از بیخبری میداند. شعرهایی را که با مضمون حرف مردم سروده شده، به تفکیک در قالبهای سنتی، رباعی و دوبیتی، تکبیتهای ناب، شعر نو و شعر کوتاه در مطلب پیش رو خواهید خواند.
اشعار سنتی ایران درباره حرف مردم
عیب جویانم حکایت پیش جانان گفتهاند
من خود این پیدا همیگویم که پنهان گفتهاند
پیش از این گویند کز عشقت پریشانست حال
گر بگفتندی که مجموعم پریشان گفتهاند
پرده بر عیبم نپوشیدند و دامن بر گناه
جرم درویشی چه باشد تا به سلطان گفتهاند
تا چه مرغم کم حکایت پیش عنقا کردهاند
یا چه مورم کم سخن نزد سلیمان گفتهاند
دشمنی کردند با من لیکن از روی قیاس
دوستی باشد که دردم پیش درمان گفتهاند
ذکر سودای زلیخا پیش یوسف کردهاند
حال سرگردانی آدم به رضوان گفتهاند
داغ پنهانم نمیبینند و مهر سر به مهر
آن چه بر اجزای ظاهر دیدهاند آن گفتهاند
ور نگفتندی چه حاجت کآب چشم و رنگ روی
ماجرای عشق از اول تا به پایان گفتهاند
پیش از این گویند سعدی دوست میدارد تو را
پیش از آنت دوست میدارم که ایشان گفتهاند
عاشقان دارند کار و عارفان دانند حال
این سخن در دل فرود آید که از جان گفتهاند
سعدی
مردم هنوز پشت سرم حرف میزنند
از اینکه سخت در به درم حرف میزنند
مردم از اینکه من به خودم پشت کردهام
از حال خویش بیخبرم حرف میزنند
حق با درخت بود سکوت همیشه سبز
با این گمان که کور و کرم حرف میزنند
از شاعری که عقدهای چشمهای توست
از پاره پاره جگرم حرف میزنند
من با شما که حرف ندارم ولم کنید
با من کبوتران حرم حرف میزنند
سنگ گناه اینهمه چشم بدون شرح
با نازکای بال و پرم حرف میزنند
مردم از اینکه من به تو دل بسته ام عزیز
میخواهم از تو دل ببرم حرف میزنند
باور کنید چلچلههای یتیم شهر
با من که سخت بی پدرم حرف میزنند
مردم به حال و روز بدم خنده میزنند
مردم هنوز پشت سرم حرف میزنند
محمدعلی رضازاده
این فصل، فصل آخر است ببخش، عاشقانه نیست
صدبار گفتهام که میروم، ببخش صادقانه نیست
مردم مرا به چشم حقارت نگاه میکنند
گویند که این عشق، ببخش جاودانه نیست
آخر مرا به حرف مردم چه حاجت است
این حرفها ببخش برای من، آب و دانه نیست
محمدرضا ملکی
✦✦✦
امان از حرف مردم
نمیدانم چرا مردم چنینند
و یا که بر کدام دین و یقینند
نمیدانم چرا از خود بگویند؟
کلامی که درستش را ندانند
چه آسان گویند از خود حرف لق را
ز مردم، چون ندانند حرف حق را
چه آسوده بریزند آبرو را
خرابش خوانند آن زن ماهرو را
ز بی کاری و بی عاری بسیار
به هر جنبندهای دارند سر و کار
دمی گویند چرا یارو فلان است؟
و یا یک دم بگویند او چنان است
دمی او را چنان بالا برندش
که انس را حکم یزدانی دهندش
و یا یک دم چنان پایین بیارند
که او از عرش به روی فرش کشانند
گهی او را یکی علّامه دانند
یکی ملّای بی عمّامه دانند
و گه او را یکی نادان دانند
سرش را خالی و کاهدان دانند
به یک دم گویند او قارون سال است
به یک دم گویند او محتاج مال است
گهی از رنج تو خوشحال باشند
گهی از شادیت بد حال باشند
گهی بشکن زنند از بد بیاریت
گهی هم کِل کشند از بی نوایییت
عجب دارم از این مردان بی عار
از این بیهوده حرّافان بی کار
قدیمیها بخوردند نان گندم
درست گفتند امان از حرف مردم
ترانه درباره حرف مردم
سر غرورت حرف مردم این که کی گفته چی گفته
خراب کردی حسو عشقیو که ممکنه دیگه اتفاق نیافته
حیفمون نبود حیف عشقمون چقدر میومدیم بهم
کاش زمان برمیگشت عقب برمیگشتی به خونه به من
دوبیتی و رباعی درباره حرف مردم
گویند مرا که دوزخی باشد مست
قولیست خلاف دل در آن نتوان بست
گر عاشق و میخواره بدوزخ باشند
فردا بینی بهشت همچون کف دست
خیام
✦✦✦
در عشق تو گاه بت پرستم گویند
گه رند و خراباتی و مستم گویند
اینها همه از بهر شکستم گویند
من شاد به اینکه هر چه هستم گویند
ابوسعید ابوالخیر
✦✦✦
دگر من خسته ام از حرف مردم
شدم در کوچه عشق تو من گم
مگر مهمان چشمانت نبودم
چرا فرقی ندارد جو و گندم
حمید رضا عبدلی
✦✦✦
پشتمان طرح نقشه هایی هست
پشت هر نقشه حرف بسیار است
تا دهان مفت و گوش ها مفتند
پشتمان حرف مفت بسیار است
✦✦✦
ول کن عزیزم حرف مفت این و آن را
شاید در دروازه را… ….. اما دهان را…
آرایشت نظم سپاهی را به هم ریخت
بر صورتت پاشیدهای رنگین کمان را
✦✦✦
گناه عالم و آدم به دوشت؟
فدای خنده ی گندم فروشت
عزیزم حرف مردم را بینداز
مثه موی سیاهت پشت گوشت..
تک بیتهای ناب با مضمون حرف مردم
نقل هر جور که از خلق کریمت کردند
قول صاحب غرضان است تو آنها نکنی
حافظ
✦✦✦
مرا گوید یکی مشفق بدت گویند بدگویان
نکوگو را و بدگو را نمیدانم نمیدانم
*
غافلاند این خلق از خود ای پدر
لاجرم گویند عیب همدگر
مولانا
✦✦✦
سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات
غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را
*
باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان
ترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقلست
آن که میگوید نظر در صورت خوبان خطاست
او همین صورت همیبیند ز معنی غافلست
سعدی
نگویند عاجز ز نظم است هاتف
گروهی که خود گاه نظمند مضطر
هاتف اصفهانی
✦✦✦
بیهده گفتار به یک سو فگن
حجت بر تو سخن حجت است
ناصر خسرو
✦✦✦
من اگر کافر و بی دین و خرابم به تو چه؟
من اگر مست می و شرب و شرابم به تو چه؟
سیمین بهبهانی
✦✦✦
حرف مردم باد است باورش بیهوده
تو چرا میشنوی؟ این همیشه بوده
محمد خوشقدم
✦✦✦
پیش ما لاف حقیـــقت نیست حرف مُفــــت کس
بین نامـــــردی و مـــردی راه صـــــد فرسنگ بُود
✦✦✦
مردم بگفتند و تو بگرفتی و عالم در گرفت
شد تمام زندگی سخت، از آن شرمندگی
شعر نو درباره حرف مردم
اجازه میدهی آرزویت کنم؟
بگذار همه بگویند: بیچاره دیوانه شده
من کاری با این حرف ها ندارم
فقط میخواهم صبح ها زودتر از تو بیدار شوم
موهایت را شانه کنم
دکمههای پیراهنت را ببندم
دستم را روی صورتت بکشم
وای دستم را رویِ صورتت بکشم
یعنی تا این حد اجازه دارم در رویاهایم نزدیکت شوم؟
سحر رستگار
شعر کوتاه درباره حرف مردم
قایقت میشوم
بادبانم باش
بگذار هرچه حرف
پشت سرمان میزنند مردم،
باد هوا شود
دورترمان کند
رضا کاظمی
✦✦✦
به حرفهای مردم کاری نداشته باش
به زیباییات ادامه بده
میان خیالهای شبانهام
کامران رسول زاده
✦✦✦
زیباترین حرفت را بگو
شکنجه پنهانِ سکوتت را آشکاره کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانهای بیهوده میخوانید
چرا که ترانه ما
ترانه بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست
احمد شاملو
✦✦✦
آدم ها را جدی نگیرید
خودتان باشید
بغضها را ببلعید
از هستی لذت ببرید
و عشق ببخشید به جانِ روزهایتان
آدم ها را جدی نگیرید
آدم ها گاهی خاکستریاند
سارا قبادی
از اینکه با مجموعه شعر حرف مردم (شعر درباره حرف مردم) همراه ما بودید بسیار سپاسگزاریم. لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما و دیگر کاربران ستاره به اشتراک گذارید.