شعر حجاب | ۴۰ شعر در مورد حجاب و عفاف فاطمی و زینبی

با مجموعه‌ای از شعر حجاب، شعر در مورد حجاب، شعر درباره حجاب، شعر درباره حجاب حضرت فاطمه، شعر حجاب زینبی، شعر کودکانه در مورد حجاب، شعر درباره حجاب در شاهنامه و … همراه ما باشید.

نمایه شعر حجاب

شعر و اشعار درباره حجاب مانند شعر دهه فجر کودکانه نشان دهنده تلاش شاعر است برای اینکه ارزش والا و ارجمندی پوشیدگی را نشان دهد. رعایت پوشش صحیح اگرچه هم بر مرد و هم بر زن واجب است؛ اما به لحاظ جذابیت ویژه زنان، همواره بر مراعات پوشش کامل از سوی آنان تأکید شده و شاعران زنان و دختران را خطاب قرار می‌دهند.

حجاب باعث تقویت شخصیت زنان شده و جایگاه آنان را در جامعه ارتقا می‌بخشد. جالب است بدانید که شعر حجاب با مضامین متفاوت، بسیار زیاد سروده شده است. در ادامه با مجموعه‌ای کامل از شعر حجاب (بهترین اشعار در وصف حجاب و عفاف) همراه ما باشید.

 

شعر درباره حجاب و عفاف
شعر درباره حجاب و عفاف

 

بهترین گلچین شعر حجاب

اشعار کوتاه درباره حجاب

دنیا به تتن تتن تتن افتاده
یعنی به سراشیبی تن افتاده

در کوچه ابتذال دنیا شیطان
با وسوسه در کمین زن افتاده

گوش کن تا دامنت پُر دُرّ کنم
آگهت از زینت چادر کنم

دختران را سدّ فحشا، حجاب است
عزت دنیا و عقبی چادر است

حفظ چادر نهی زشتی می‌کند
دوزخی زن را بهشتی می‌کند

حفظ حجاب قدر زن را قائمه ست
زان که چادر یادگار فاطمه ست

در عشق، تو اقتدا به زهرا کردی
صد پنجره نور، بر جهان وا کردی

آرامش و رستگاری دنیا را
در خیمه حجابت مهیا کردی

این کلام نَغز از پیغمبر است
حفظ حجاب بهر زن‌ها سنگر است

بشنو از من، دست و پا گیرش مخوان
از جوانان است، از پیرش مخوان

♦♦♦

← شعر در مورد حجاب →

خواهرم! خانه‌ی تن، منزلتش افزون است
آنکه تن داد به شیطان، به خدا خیر ندید

این همه جُرم و جنایت، همه از شهوتِ ماست
همه از معصیتِ ماست که حق نیست پدید

♦♦♦

حسرتا آنکه دمادم، رهِ ابلیس سپرد
حسرتا آنکه دَمی حرفِ خدا را نشنید

حسرتا آنکه دَمِ مرگ، نگاهش جویان
تا چه کَس بر سر و مویش کفنِ سرد کشید

♦♦♦

← شعر حجاب →

حجاب نه، حریری از بهشت است، آری
آیینه نور و سوره بیداری

فصلی ز فروغ آفتاب زهراست
این چادر روشنی که بر سر داری

♦♦♦

نیست حجاب بهر ما محدودیت
بلکه باشد بهترین مصونیت

تا شَوی ایمن ز خشم کردگار
چادرت را از سر خود بر مدار

♦♦♦

حجاب نه، تجلی «خدا – پیوندی» ست
تنپوش وقار و عزت و فرمندی‌ست

شکرانه عصمت و زکات حسن است
از بندگی خدا، رضایت‌مندی ست

♦♦♦

خواهرم! حال که زیبایی و قدرت داری
راهِ حق رو! نه در آن دَم که دَمِ مرگ رسید

مطمئن باش که او، حقِّ تو ناحق نکند
اجرِ تقوای زنان نیست کم از اجرِ شهید

♦♦♦

← شعر در مورد حجاب →

فارغ شو ز عشوه‌های تن تن تن تن
از نور بپوش؛ جامه و پیراهن

از مرز تنانگی گذر کن با عشق
آداب فرشتگی بیاموز،‌ ای زن!

♦♦♦

← شعر حجاب →

خواهرم! مریم و زهرا چو شود اُسوه‌ی تو
نفروشی گُهرِ خویش به هر چشمِ پلید

به خدا پاک ترینی و نیرزد که دَمی
ببَرَد دیوِ سیه از دلِ تو، نورِ سپید

 

شعر در مورد حجاب و عفاف
شعر در مورد حجاب و عفاف

 

تو قلب زمین و قبله دل‌هایی
همزاد فرشته‌ای، خدا سیمایی

تنپوش سپید نور را بر تن کن‌
ای گوهر عشق! در صدف زیبایی

♦♦♦

← شعر در مورد حجاب →

عفّت و پاکیِ زن کهنه نگردد به زمان
تا ابد چادرِ زینب، خوش و تازه ست و جدید

آنکه گوید به تو بگشای ز سر، بندِ حجاب
بی‌گمان دوخته بر عفّتِ تو چشمِ امید

♦♦♦

تارِ مویی ز تو، چون دیده‌ی دزدان بیند
ابر، گریان شود از حزن و غمِ عرشِ مجید

تو توانی که شبی نیک بخوابی تا صبح
وانگه از عمد، نبندی درِ منزل به کلید؟

♦♦♦

← شعر حجاب →

چادری هستم و محجبه ام
دختری از تبار عاشورا

مادرم شد کنیز فاطمه و
پدرم شد غلام شیرخدا

♦♦♦

ای خوشا آنکه سرِ نفسِ ستمکاره‌ی خویش
به اطاعت ز خدا، با شَعَف و عشق بُرید‌

ای خوشا آنکه میانِ هوسِ خویش و خدا
از سرِ خویش گذشت و نَفَسِ یار گُزید

♦♦♦

کرده ام حفظ با حجاب خود
حرمت رنگ سرخ خون شهید

از سیاهیِ چادرم گشته
رنگ رخسار من زلال و سپید

♦♦♦

تن داده است چشم حریفان چو خواب را
غافل شدند جمله، عفاف و حجاب را

بی بند و بار زن چو برون آمد از نقاب
از دشمنان گرفت طریق عتاب را

♦♦♦

← شعر در مورد حجاب →

حفظ حجاب، امر حیّ اعظم است
دست رَد بر سینه‌ی نامحرم است

حفظ چادر تا که گردد پرده دار‌
می‌شود هر دختری، کامل عیار

♦♦♦

چادرم بوی عشق می‌دهد و می‌وزد عطر گل ز روسری‌ام
ولی هرگز ندیده نامحرم عشوه نابجا و دلبری‌ام

دل نبرده ز من مد امروز دلخوشم بر حجاب دیروزم
در مصاف نگاه آلوده شکرلله همیشه پیروزم

♦♦♦

← شعر حجاب →

صدف زیباست وقتی در درونش گوهری باشد
قشنگ است چادری وقتی میانش دختری باشد

♦♦♦

ای خواهر من همیشه با حرمت باش
قائل به حیا و عفت و عصمت باش

از دامن تو مرد به معراج رود
پس قدر شناس این چنین فرصت باش

 

شعر حجاب
شعر حجاب و عفاف

پیشنهاد: نقد و بررسی شعر حجاب ایرج میرزا را در ستاره بخوانید. 

 

شعر بلند در مورد حجاب

در خیابان چهره آرایش مکن
از جوانان سلب آسایش مکن

زلف خود از روسری بیرون مریز
در مسیر چشم‌ها افسون مریز

یاد کن از آتش روز معاد
جلوه‌ی گیسو مده در دست باد

خواهرم دیگر تو کودک نیستی
فاش‌تر گویم عروسک نیستی

خواهرم، این لباس تنگ چیست؟
پوشش چسبان و رنگارنگ چیست؟

خواهرم، اینقدر طن نازی مکن
با اصول شرع لج بازی مکن

خواهرم‌ای عاشق دین مبین
یک نظر ازواج پیغمبر ببین

محمدرضا آقاسی

♦♦♦

← شعر در مورد حجاب →

اگر رقیب، دل خود زغصه آب کند
محال آنکه توان رفع از حجاب کند

بگو به مدعی، هرگز به ادعا نرسی
بسوز! عاقبت این غم تورا کباب کند

هزار مثل تو کردند این خیال، ولی
نشد میسر ایشان که فتح باب کنند

بمرد و حسرت این درد را به گور ببرد
امیدآنکه نصیب تو را تراب کند

هرآن که کوشش رفع حجاب بنماید
خدای، خانه عمر ورا خراب کند

به اصل، منکر ودر فرع، گفتگو کردن
به مثل اوست گل اندود، آفتاب کند

تو را که نیست جوی از حقایق اسلام
بگو کدام طریقت تو را حجاب کند؟

اگر به حکم خدا وصریح قرآن است
زنان مسلمه باید که رخ نقاب کند

♦♦♦

← شعر حجاب →

خواهرم انسانیت اینگونه نیست
شخصیت هم زیباییه در گونه نیست

خواهرم این بد حجابی خاری است
شخصیت هم نیست این بیماری است

خواهرم این بد حجابی ترکش است
با حجاب دیده در آرامش است

خواهرم این عشوه و نازو ریا‌
ای دریغ از عفت و یک جو حیا

نازو عشوه جلوه‌ای حیوانی است
قلب مولا خون از این نادانی است

قلب مولا درد ناک گردیده است
بد حجابی ریشه کن گردیده است؟

از شهیدان یادی آیا مانده است
یا که عکس و چفیه بر جا مانده است

♦♦♦

رخت زیبای آسمانی را
خواهرم با غرور بر سر کن

نه خجالت بکش نه غمگین باش
چادرت ارزش است باور کن

بوی ِ زهرا و مریم و هاجر
از پرِ چادرت سرازیر است

بشکند آن قلم که بنویسد:
دِمُدِه گشت و دست و پا گیر است

توی بال ِ فرشته‌ها انگار
حفظ وقت ِ عبور می‌آیی

کوری ِ چشم‌های بی عفت
مثل یک کوه نور می‌آیی

حفظ و پوشیده در صدف انگار
ارزش و شان خویش میدانی

با وقاری و مثل یک خورشید
پشتِ یک ابرِ تیره میمانی

خسته‌ای از تمام مردم شهر
از چه رو این قدر تو غم داری؟

نکند فکر این کنی شاید
چیزی از دیگران تو کم داری؟!

قدمت روی شهپر جبریل
هر زمانی که راه می‌آیی

در شب ِ چادرت تو می‌تابی
مثل یک قرص ِ ماه می‌آیی

سمت ِ جریان ِ آب‌ها رفتن
هنرهر شناگری باشد

تو، ولی باز استقامت کن
پیشِ رو جای بهتری باشد

پر بکش سمت اوج میدانم
که خدا با تو است در همه جا

پر بزن چادرت تو را بال است
و بدان می‌برد تو را بالا

در زمانی که شان و ارزش جز
به دماغ و لباس و ماشین نیست

توی چادر بمان و ثابت کن
ارزش واقعی زن این نیست

وحید مصلحی

♦♦♦

← شعر حجاب →

دخترا! می‌کنم از مغلطه کاران خبرت
که مبادا ببرند از ره عفت به درت

تا خبر دار شوی یا به قلم یا تبلیغ
برده چادر زتو، بنهند کلاهی به سرت‌

ای شکرخنده برآن تنگِ شکر، روی بپوش
تا که موران ننمایند طمع برشکرت

آخر ازجنس لطیفی تو، نظرهاست کثیف
رخ بپوشان و بران بد نظران از نظرت

هست کالای توعصمت، به خیابان چه روی
باخبر باش که درد است روان بر اثرت

سوره نور بخوان آیه سی یک و بگیر
ز «خمرهن»، نقابی به رخ، چون قمرت

زیور و زینت خود جز به محارم منمای
تاکه بیگانه ندزدد ز تویکتا گهرت

♦♦♦

نصیحت گوش دار‌ای زن اگر دارای دانائی
بنای وهم برهم زن اگر جویای فتوائی

چو غنچه رو بپوش از چشم طماع هوسرانان
وگرنه جز صباحی چند نباشی در فرح زائی

تا که مهتاب زیبا رخ نپوشد پرده شب را
کجا در صبح پیروزی ببیند روز پیدائی

برون از کیسه، چون در شد کمینش دزد چادر زد
خیال شوم دارد او از این توصیف زیبائی

فنای ماهی زیبا همان آزادی از دریاست
برون از خیمه عفت تو در زندان کبرائی

ز هر کنجی نواهائی ز هر فکری سخن هائی
اگر بیراهه رفتی تو گرفتار شرر هائی

چو از دروازه عصمت برون رفتی خطا کردی
صباحی حور و شیدائی سپس مبغوض و تنهائی

چراغ روز فردایت حجاب خوب امروزست
نهایت چادر شب را سحرگاهی است مینائی

لباس عصمت و تقواست نشان حکم کرمنا
میفکن سایه طوبی اگر هشدار و بینائی

تو رمز خلقتی‌ای زن تو محبوب خداوندی
دل مردان حریم اوست رها کن این خودآرائی

بدان بی پرده می‌گویم اگر گوشت خریدار است
مرو از چادر عصمت اگر در راه زهرائی

♦♦♦

← شعر در مورد حجاب →

چادرت‌ ای ماه من! آغاز صبحی دیگر است
ابروانت زیر ابر روسری زیباتر است

سخت گیری نیست چادر! …ابتدای راحتی ست
دخترم! این بهترین ارثیّه‌ی یک مادر است

مادر ما حضرت زهراست! باور کردنی ست
مادری که از همه زن‌های این عالم، سَر است

کودکی را زینبی باش…آخرش با فاطمه ” س “!
از همین حالا حجاب تو، جهاد اکبر است

چادرت دارد زمین را آب و جارو میکند!
میهمانت آمد از راه… آسمان، پشت در است!

♦♦♦

بهترین اشعار درباره حجاب
بهترین اشعار درباره حجاب

 

شعر حجاب در شاهنامه

شاهنامه‌ پوشش‌ زنان‌ ایران‌ باستان‌ را در داستان‌های مختلف وصف‌ کرده‌ است‌، از آن جمله؛
 
وصف گردآفرید در نبرد با سهراب:

زنی بود بر سان گردی سوار
همیشه به جنگ اندرون نامدار

کجا نام او بود گرد آفرید
زمانه ز مادر چنین ناورید

بپوشید درع سواران جنگ
نبود اندر آن کار جایی درنگ

نهان کرد گیسو به زیر زره
بزد بر سر ترک رومی گره

*

شیرین‌ در بارگاه‌ شیرویه‌ می‌گوید:

چنین گفت شیرین كه ای مهتران
جهان گشته و كار دیده سران

سه دیگر كه بالا و رویش بود
به پوشیدگی نیز مُوَیش بود

بدانگه من جفت خسرو بُدَم
به پوشیدگی در جهان نو بُدَم

بگفت این بگشاد چادر ز روی
همه روی ماه و همه پشت موی

مرا از هنر موی بُد در نهان
كه او را ندیدی كس اندر جهان

نه كس سوی من پیش از این دیده بود
نه از مهتران نیز شنیده بود

*

تهمینه‌ در برابر رستم‌ می‌گوید:

کس‌ از پرده‌ بیرون‌ ندیدی‌ مرا
نه‌ هرگز کس‌ آوا شنیدی‌ مرا

*

سخن منیژه درباره خودش:

منیژه منم دخت افراسیاب
برهنه ندیده تنم آفتاب

فردوسی

 

عکس نوشته حجاب از جنس محبت است
شعر حجاب
 

شعر نو درباره حجاب

دخترم! با تو سخن می‌گویم
گوش کن، با تو سخن می‌گویم
زندگی در نگهم گلزاریست
و تو با قامت چون نیلوفر
شاخه پر گل این گلزاری

من در اندام تو یک خرمن گل می‌بینم
گل گیسو گل لب‌ها گل لبخند شباب
من به چشمان تو گل‌های فراوان دیدم

گل تقوا
گل عفت
گل صد رنگ امید
گل فردای بزرگ
گل دنیای سپید

می‌خرامی و تو را می‌نگرم
چشم تو آینه روشن دنیای من است
تو همان خردنهالی که چنین بالیدی
راست، چون شاخه سرسبز و برومند شدی
همچو پر غنچه درختی، همه لبخند شدی

دیده بگشای و در اندیشه گلچینان باش
همه گلچین گل امروزند
همه هستی سوزند
کس به فردای گل باغ نمی‌اندیشد
آن‌که گرد همه گل‌ها به هوس می‌چرخد
بلبل عاشق نیست
بلکه گلچین سیه کرداریست
که سراسیمه دَود در پی گل‌های لطیف
تا یکی لحظه بچنگ آرد و ریزد بر خاک
دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک

تو گل شادابی
به ره باد، مرو
غافل از باغ مشو
ای گل صد پر من!
با تو در پرده سخن می‌گویم:
گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ
گل پژمرده نخندد بر شاخ
کس نگیرد ز گل مرده سراغ

دخترم! با تو سخن می‌گویم:
عشق دیدار تو بر گردن من زنجیریست
و تو چون قطعه الماس درشتی کمیاب
«گردن آویز» بر این زنجیری
تا نگهبان تو باشم ز «حرامی» هر شب
خواب بر دیده من هست حرام
بر خود از رنج به پیچم همه روز
دیده از خواب بپوشم همه شام

دخترم، گوهر من!
گوهرم، دختر من!
تو که تک گوهر دنیای منی
دل به لبخند «حرامی» مسپار
«دزد» را «دوست» مخوان
چشم امید بر ابلیس مدار
دیو خویان پلیدای که سلیمان رویند
همه گوهر شکنند
«دیو» کی ارزش گوهر داند؟
نه خردمند بود
آنکه اهریمن را
از سر جهل، سلیمان خواند

دخترم ای همه هستی من!
تو چراغی، تو چراغ همه شب‌های منی
به ره باد مرو
تو گلی، دسته گل صد رنگی
پیش گلچین منشین
تو یکی گوهر تابنده بی مانندی
خویش را خوار مبین

آری ای دخترکم، ای به سراپا الماس
از «حرامی» بهراس
قیمت خود مشکن
قدر خود را بشناس
قدر خود را بشناس

مهدی سهیلی

♦♦♦

← شعر حجاب →

نیشخندی زد و گفت:
مگر این معشوقه دلبری می‌داند؟
مگر این چادری عهد قجر
عشوه هم می‌فهمد؟
راز صید پسران می‌داند؟
با دو جمله بتواند بکند مست دلی؟
با نگاهی همه فرهاد کند؟
همه مجنون بشوند؟
راه رفتن که کند منگ دل هر پسری
هیچ می‌داند او؟
تو بگو اصلا نازی به صدایش باشد؟
چشمک پر هوسی می‌فهمد؟
جلوه تن، رخ زیبا و ادا ملتفت است؟
هیچ از لذت خندیدن و مستی داند؟
تاب گیسو بلد است؟

من همه زیر لبم خندیدم
او چه داند تو چگونه دل ما را بردی؟
او چه داند که زن و گوهر هستی چه بود؟
یاد دیدار نخستت بودم
با همه سادگی و حجب و حیا می‌رفتی
نه نگاهت به کسی
نه زدی چشمک و نه خنده بی جا نه سخن
نه تنت جلوه‌گر و عشوه کن مردی بود
نه صدایت نازک
به همین سادگی و زیبایی
دل من را بردی!

نه فقط من که خدا هم خندید
هر فرشته به تو مبهوت شده
هر ملک گرد تو می‌چرخید و
بال‌هایش به تو خوش آمد گفت
ماه بانو، عسل چادری‌ام
ای به قربان حیایت خانوم
مرد اگر مرد بود
لذت او عفت توست
چلچراغ نفسش چادر توست
ای به قربان حجابت بانو

این را خوب بدان:

همه عشق من از چادر توست
حال من با چادر مشکی خوش است

شعر حجاب کودکانه
شعر حجاب کودکانه

 

شعر حجاب کودکانه

ای بچه‌ها، شیعه‌ها
مادر بزرگ می‌گفت
بر دختر مسلمان
پوشیدگی واجب است

از چشم نامحرمان‌
می‌گفت، چون جواهر
با ارزش و گران است
از دستبرد دزدان
پوشیده و نهان است

من هم کلام او را
با جان و دل شنیدم
یک روسری زیبا
روی سرم کشیدم

تابنده و درخشان
مانند آفتابم
مانند یک جواهر
در پوشش حجابم

♦♦♦

← شعر در مورد حجاب →

سه تا چادر دوخته برام مامان جون
دست گلش درد نکنه فراوون

اون چادرم آستین زیبا داره
باهاش میرم من خونه‌ی خانم،

چون این یکی شم گل‌های رنگی داره
روی تنش پر شده از ستاره

تو مهمونی‌ها اونو من می‌پوشم
بهم می‌گن، خانم شدی دوباره

چادر نمازم گلای ریزی داره
دور سرش پولک و آویز داره

مثل یه بالِ برای پریدن
از رو زمین تا به خدا رسیدن

♦♦♦

← شعر حجاب →

امروز روز خوبیست
روزی قشنگ و زیباست

روزی که خواهر من
شاداب مثل گل هاست

مادر خریده امروز
چادر نماز گلدار

امروز خواهرم شد
از خواب زود بیدار

یک روسری خریده
بابا برایش امروز

آورده خاله‌ی من
یک جانماز دیروز

با خنده گفت مادر
نه ساله گشت زینب

وقت نماز او شد
هم صبح و ظهر و هم شب

♦♦♦

هرکی که با حجاب
خدا دوستش میداره

وقتی چادر میپوشیم
فرشته‌ها میخندن

دست و پای شیطون رو
با خوشحالی میبندن

ما دوست داریم خدا رو.
چون خیلی مهربونه

گوش میکنیم به حرفاش
بی عذر و بی بهونه

همیشه با متانت
همیشه با حجابیم

ما نوگلای خندان
فرزند انقلابیم

 

حرف آخر

امیدواریم از خواندن مجموعه شعر حجاب لذت برده باشید. همانطور که خداوند حجاب را برای زنان واجب کرد تا از چشم بیماردلان در امان بمانند، پیامبر اکرم در این باره نیز می‌فرمایند: ” محبوب‌ترین عفاف نزد خدای تعالی عفت شکم و عفت جنسی است.” اگر به اشعار و متون با مضمون حجاب و عفاف علاقه‌مندید پیشنهاد می‌کنیم مجموعه متن در مورد حجاب و عفاف را نیز مطالعه نمایید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید