ستاره | سرویس هنر – یکی از روشهای گسترش یک موضوع، اندیشیدن به موضوع ها و مفاهیم ناساز و متضاد با آن است. برای این کار، نخست موضوع یا مفهوم اصلی (مثلا گریه) را در مرکز و هستۀ نقشه یا نمودار، جای میدهیم و شروع میکنیم پیرامون مفاهیم ناساز با آن تامل و تفکر کردن. سپس یک هستۀ دیگر با مفهوم متضاد، انتخاب میکنیم (مثلا خنده) و کنار آن مینویسیم. در این مطلب یک انشا تضاد خنده و گریه نوشته شده است که میتوانید بخوانید و از آن برای نوشتن انشا به روش ناسازی معنایی یا تضاد مفاهیم ایده بگیرید.
انشا تضاد خنده و گریه
انسان از لحظه ای که به دنیا میآید گریه میکند. گریه از اصیل ترین تجربیات هر انسان است. پیش از آنکه چشم باز کنیم، پیش از آنکه سخن بگوییم گریه را تجربه کرده ایم. گویی گریه یعنی: سلام دنیا، من آمدم.
خنده اما کمی دیرتر اتفاق میافتد، نوزاد صدای دلنشین مادر و پدرش را میشنود، شیر مینوشد، نوازش را تجربه میکند، خواب می بیند و آرام آرام لبخند به سراغش میآید. لبخند یعنی، سلام زندگی، دوستت دارم.
تمام زندگی ما ترکیبی از خنده و گریه است. لحظه های ناکامی، ناامیدی، از دست دادن ها، شکست ها… مثل از شکم امن مادر خارج شدن و به دنیا آمدن دردناک است و اشک ما را در میآورد، با این حال دوباره خورشید امیدواری و زیبایی طلوع میکند و ما با وجود غم هایی که تجربه کردیم، لبخند میزنیم و میشکفیم.
خنده و گریه هیچکدام بد نیستند. هر دو احساسات واقعیاند و هر دو واکنشی هستند که ما به زندگیمان داریم. هر دو زمانی که خالصانه اتفاق بیفتند انسان را پاک تر و زیباتر میکنند. امان از زمانی که این احساسات اصیل را به ریا و دروغ آلوده کنیم؛ خنده ها و گریه هایمان نقاب باشد برای به دست آوردن منافع یا فرار از ترس ها و زیان ها.
گاهی گریههای دروغ، سرپوشی است بر حیله ها و حقه ها. دامی است برای به دست آوردن زیاده خواهی ها و طمع ها. گاهی خنده برای دل سوزاندن است، برای نمایش های پوچ و بی معنی …
بیهوده نیست که میگویند آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. اگر به آثار ادبی مهم هر زبان و فرهنگ در دنیا، نگاهی بیندازیم، میتوانیم خنده ها و گریه های واقعی و عمیق را در دل آنها ببینیم. اشعار و داستان هایی که با خواندنشان، خنده یا گریه تکثیر میشود و در طول تاریخ ادامه مییابد. این یعنی انسانها با احساسات عمیقشان به هم پیوندی ناگسستنی دارند و در هر زمان و مکانی که باشند با هم یکی هستند.