معنی شعر دوراندیشی با آرایه ها و نکات دستوری

شعرخوانی صفحه ۶۸ فارسی نهم شعری از مخزن الاسرار نظامی گنجوی است. معنی شعر دوراندیشی را به همراه آرایه های ادبی و نکات دستوری آن بیت به بیت بخوانید.

شعر دوراندیشی

مخزن  الاسرار یکی از آثار و مجموعه شعرهای نظامی گنجوی است که یک از پنج گنج او محسوب می‌شود و موضوع آن اخلاق و مواعظ و حکمت‌ها است. این اثر در قالب مثنوی است و حدود ۲۲۶۰ بیت دارد. سرودن مخزن الاسرار، در حدود سال ۵۷۰ هـ. ق به اتمام رسید. در این مطلب معنی شعر دوراندیشی را که شعری حکیمانه از مخزن الاسرار است با آرایه‌ها و نکات دستوری این شعر می‌خوانید.  

 

معنی شعر دوراندیشی

 

معنی شعر دوراندیشی

۱.

کودکی از جمله آزادگان
رفت برون با دو سه همزادگان

کودکی که از خانواده ای اصیل و شریف بود، با دو سه تن از دوستان هم‌سن و سال خودش، [برای بازی کردن] بیرون رفت.

معنی واژگان: از جمله: از گروه / آزادگان: ج آزاده، اصیل و نجیب/ همزادگان: جمع همزاد، هم سن و سال ها

نکات دستوری: کودکی: ساده («ی» در کودکی نکره است.) / آزادگان و همزادگان: جمع

 

۲.

پای چون در راه نهاد آن پسر
پویه همی کرد و درآمد به سر

وقتی که آن پسر کوچک راه افتاد، شروع به دویدن کرد و با سر به زمین خورد.

معنی واژگان: پویه کردن: دویدن، پوییدن

نکات دستوری: پویه: مشتق (پوی + ه)

آرایه های ادبی: پا و سر: مراعات نظیر / پسر و سر: جناس / پای در راه نهادن: کنایه از راه رفتن/ به سر در آمدن: کنایه از زمین خوردن

 

۳.

پایش از آن پویه در آمد ز دست
مهر دل و مهره ی پشتش شکست

در حال دویدن، تعادل خود را از دست داد و زمین خورد، مهره ی کمرش شکست و ذوق و علاقه اش به بازی از بین رفت.

معنی واژگان: مهر: عشق و علاقه / مهره ی پشتش: ستون فقرات

آرایه های ادبی: پا زدست در آمدن: کنایه از از دست دادن تعادل و زمین خوردن / پا، دست و دل: مراعات نظیر / مهر دل شکست: کنایه از از دست رفتن ذوق

 

۴.

شد نفسِ آن دو سه هم سال او
تنگ تر از حادثه ی حال او

 به خاطر این اتفاق (زمین خوردن این کودک) دوستان هم سن و سالش دچار هراس شدند و نفس شان بند آمد.

آرایه های ادبی: تنگ شدن نفس: کنایه از احساس ناراحتی و ترس / حال و سال: جناس

نکات دستوری: دو سه هم سال: ترکیب وصفی (دو و سه: صفت پیشین شمارشی) / تنگ تر: صفت تفضیلی

 

۵.

آن که ورا دوست ترین بود گفت
در بن چاهیش بباید نهفت

صمیمی ترین دوست کودک گفت: باید او را در داخل چاهی عمیق، پنهانش کنیم…

معنی واژگان: بن: عمق، ته / نهفتن: پنهان کردن

نکات دستوری: دوست ترین: صفت عالی / «ـَ ش» در چاهیش: مفعول / و را: مخفف او را

 

۶.

تا نشود راز چو روز آشکار
تا نشویم از پدرش شرمسار

تا این حادثه مثل راز بماند و برای کسی آشکار نشود و ما پیش پدرش شرمنده نشویم.

آرایه های ادبی: راز مانند روز: تشبیه/ راز و روز: جناس / واج آرایی حرف «ر»

نکات دستوری: چو: حرف اضافه و روز: متمم / «ـَ ش» در پدرش: مضاف الیه

 

۷.

عاقبت اندیش ترین کودکی
دشمن او بود از ایشان یکی

یکی دیگر از همسن و سالان که از قضا دشمن کودک زمین خورده بود، کودکی دانا و آینده نگر بود.

معنی واژگان: عاقبت اندیش: آینده نگر

نکات دستوری: عاقبت اندیش ترین: صفت عالی و از نظر ساخت، مرکّب (پسوند «ترین»، در ساخت کلمه تأثیری ندارد.)

 

۸.

گفت: «همانا که درین همرهان
صورت این حال نماند نهان»

آن کودک دانا گفت: مطمئنا این راز در میان این همراهان، پنهان نمی ماند و لو می‌رود.

نکات دستوری: همرهان: مخفّف همراهان / درین: مخفّف در این

 

۹.

چون که مرا زین همه دشمن نهند
تهمت این واقعه بر من نهند

چون که من را در میان این همراهان دشمن او می‌دانند، پس به من بد گمان می‌شوند.

معنی واژگان: تهمت: گمان بد / واقعه: حادثه، اتفاق / نهند:‌ قرار دهند => در اینجا: تشخیص دهند

 

۱۰.

زی پدرش رفت و خبردار کرد
تا پدرش چاره ی آن کار کرد

به سوی پدر کودک زمین خورده رفت و او را از اتفاقی که افتاده بود آگاه کرد تا این که پدرش برای آن کار، چاره ای اندیشید (و فرزندش را نجات داد.)

معنی واژگان: زی: به سوی

نکات دستوری: زی (به سوی): حرف اضافه / «ـَ ش» در پدرش: مضاف الیه / خبردار: مرکّب / «او را» در جمله خبردار کرد حذف شده است.

 

۱۱.

هر که در او جوهر دانایی است
بر همه چیزیش توانایی است

هرکسی که در وجودش گوهر (اصل و اساس) دانایی هست، توانایی انجام هر کاری را دارد.

معنی واژگان: جوهر: گوهر (اصل و اساس)

نکات دستوری: زی: حرف اضافه / «ـَ ش» در پدرش: مضاف الیه / خبردار: مرکّب / «است» در مصراع اول به معنی «وجود دارد، هست» فعل غیر اسنادی است.

 

۱۲.

دشمن دانا که غم جان بود
بهتر از آن دوست که نادان بود

داشتن دشمن دانایی که سبب غم و اندوه انسان باشد ، بهتر از داشتن دوست نادان است (ضرر و زیانش کمتر است).

نکات دستوری: بیت از سه جمله تشکیل شده است. [۱- دشمن دانا که غم جان باشد ۲- بهتر است ۳- از دوستی نادان است]  / بهتر: صفت تفضیلی و مسند

آرایه های ادبی: دشمن و دوست: تضاد / دانا و نادان: تضاد / این بیت یک ضرب المثل است. / واج آرایی حرف «ن» در بیت.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید