متن و گفتگوی دونفره درباره مسافرت و سفر کردن

گفتگوی دونفره درباره مسافرت می‌تواند شامل صحبت درباره خاطرات شیرین و زیبایی‌های سفری که انجام می‌دهیم باشد. با دو متن شامل گفتگوی دونفره درباره مسافرت از کتاب نگارش کلاس پنجم همراه ما باشید.

متن و گفتگوی دونفره درباره مسافرت و سفر کردن

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – سفر تجربه‌ای است که به قول شاعر هر خامی را می‌تواند پخته کند. متن زیر شامل گفتگوی دونفره درباره مسافرت است. هر شخص درباره زیبایی‌های هر منطقه‌ای که به آن سفر کرده‌ است برای دیگری صحبت می‌کند. با گفتگویی کوتاه درباره سفر و مسافرت همراه ستاره باشید.

 

گفتگوی دونفره درباره مسافرت

 

گفتگوی دونفره درباره مسافرت – متن اول

هنوز چند روزی به تابستان مانده بود و من در رویای سفر به شمال غرق شده بودم. در یکی از همین روزها برای خرید وسایل سفر به بازار رفته بودم که یکی از دوستان و همکلاسی‌هایم را دیدم. برق زیادی از خوشحالی درون چشمانش بود از او پرسیدم که برنامه‌ات برای تابستان چیست؟ او گفت با خانواده قصد مسافرت کرده‌ایم. می‌خواهیم اوایل تابستان سفری به غرب کشور داشته باشیم. من هم به او گفتم که قصد رفتن به شمال را داریم. از او علت انتخاب سفر به غرب را پرسیدم.

او گفت دلیل اصلی سفر به غرب ایران دیدار دایی بزرگش و خنکی آن منطقه در این موقع از سال است. از دریاچه‌ها و چشمه‌های اطراف محل زندگی داییش برایم گفت و مرا وسوسه کرد که حتما سری به این نقطه از ایران زیبا هم بزنم. آن‌ها برنامه‌ای دقیق و منظم برای سفرشان ریخته بودند. از زمان حرکت گرفته تا توقف‌های بین راه، خوردن غذا، خرید و …

البته پدر من هم برنامه‌ای برای سفرمان ریخته‌است اما نه به اندازه سفر دوستم. من کمی برایش از شمال و ویلای خان عمو که در ارتفاعات رامسر قرار دارد، گفتم. از چشم اندازی که به کوهی سرسبز و رودخانه‌ای که در انتهای آن دارد و از خوراکی‌ها و غذاهای محلی که به راحتی در آن منطقه یافت می‌شود، گفتم.

گرم در صحبت درباره مسافرت‌هایمان بودیم، کوچه‌ها و خیابان‌ها را بدون آنکه بفهمیم طی کردیم. ناگهان من به ساعتم نگاه کردم و در همین لحظه بود که مادرم تماس گرفت و گفت پسرم کجایی؟ هنوز خریدت تمام نشده؟ از دوستم خداحافظی کردم و به سمت خانه رفتم ولی در تمام مسیر برگشت افکارم با سفر گره خورده بود.

 

گفتگوی دونفره درباره مسافرت

 

گفتگوی دونفره درباره مسافرت – متن دوم

چند روزی بود که از سفر مشهد مقدس به شهرمان بازگشته بودیم. برای ما که در جنوب غربی کشور یعنی شهر آبادان زندگی می‌کنیم سفر به مشهد تقریبا برابر با یک سفر خارجی است. با یکی از دوستانم تماس گرفتم و دلم می‌خواست ساعت‌ها از خاطرات سفرم برایش صحبت کنم. اتفاقا علی هم این چند روز تعطیلی مسافرت بود و آن‌ها به اردبیل و مناطق مرزی در شمال غربی کشور رفته بودند.

هنوز دقیقه‌ای از احوالپرسیمان نگذشته بود که من شروع کردم به گفتن خاطرات. از قطاری که سوار شدیم تا پارک آبی شهر مشهد. بیش از ۱۷۰۰ کیلومتر فاصله بین آبادان تا مشهد است و این یعنی قطر کشورمان. هوا این چند روز در مشهد گرم شده بود. بازارها به خاطر تعطیلی‌ها مملو از مسافر و حرم امام رضا (ع) هم میزبان زائرانی بود که از همه جای ایران به مشهد آمده بودند. برنامه‌مان را جوری تنظیم کرده بودیم که بتوانیم نمازهای جماعت را در حرم بخوانیم و بقیه زمان را در بازار یا به تفریح بپردازیم.

غرق در صحبت بودیم که علی عکسی از گردنه حیران برایم فرستاد. بی‌نظیر بود بهشتی در دل ایران. علی می‌گفت از آستارا که می‌خواستیم بریم اردبیل باید از گردنه حیران رد می‌شدیم. جاده‌ای تقریبا مرزی که طبیعتی فوق العاده دارد. اسب‌های وحشی در چمنزارهای سبز به همراه ابری که مانند فرش زیر پای کوه‌ها پهن شده بود. هوای خنک که شاید در زمستان‌های آبادان هم نتوانیم آن را تجربه کنیم. علی گفت اول جاده (آستارا) توقف کردیم تا صبح زود حرکت کنیم و زیبایی‌های طبیعت را در روز و زیر نور خورشید ببینیم. آنقدر از این گفتگوی دو نفره درباره سفرهایمان لذت برده بودم که فراموش کردم ناهاری که مادرم برایم کشیده بود را بخورم.

دو متن آورده شده مربوط به درس پنجم کتاب نگارش کلاس پنجم بود. شما دانش آموز گرامی چه تجربه‌ای از سفر دارید؟ آیا با دوستانتان درباره مسافرت‌هایتان صحبت کرده‌اید؟

روایت قصه شعر چنار و کدوبن به نثر ساده برای کودکان را نیز در ستاره بخوانید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید