ستاره | سرویس فرهنگ و هنر – نظامی عروضی یکی از ادیبان و فرهیختگان قرن ششم هجری در ولایت غور است (ولایت غور اکنون در مرکز کشر افغانستان واقع شده است) که به دلیل علاقه پادشاهان سلسله غوریه (همانند شاهان صفاری، سامانی و غزنوی) به فرهنگ ایرانی، در دستگاه حکومتی مشغول به خدمت بوده است.
نظامی عروضی در آن روزگار کتابی به نام مجمع النوادر نوشت و در آن درباره چهار فن دبیری، شاعری، طب و نجوم به بیان مطلب پرداخت؛ از این رو به این کتاب چهار مقاله گفته میشود. در این کتاب اطلاعاتی علمی درباره چهار موضوع بیان شده است؛ البته نظامی عروضی هر جا که لازم دیده، داستان و حکایتی نیز نقل کرده است. یکی از این حکایات حکایت شو خطر کن است. در ادامه به بیان این حکایت و معنی آن خواهیم پرداخت.
حکایت شو خطر کن و معنی آن
معنی: از امیر خراسان پرسیدند: تو که شخص تهیدست و فقیری بودی و کاری بی ارزش داشتی، (کار و تجارت درست و حسابی نداشتی) پس چه اتفاقی افتاد که به امیری و فرمانروایی خراسان رسیدی؟
معنی کلمات:
- امیر خراسان: احمد بن عبدالله خجستانی
- چون : چگونه
- افتادی: در این جا به معنی شروع کردی و مشغول شدن (به نقل از فرهنگ سخن دکتر حسن انوری)
آرایههای ادبی:
پست: استعاره از بی ارزش / شغل پست و امیری: تضاد
معنی: او در پاسخ گفت: روزی دیوان اشعار حنظله با غیسی را میخواندم که به این دو بیت رسیدم:
نکات دستوری:
- روزی: قید زمان
- همی خواندم: ماضی استمراری (میخواندم)
اطلاعات عمومی: حنظله بادغیسی از قدیمیترین شاعران فارسی سرای ایران است که اشعار زیادی از او در دست نیست. مشهورترین شعری که از او در دست است همین دو بیتی است که نظامی عروضی آن را در حکایت خود نقل کرده است. شاید اگر او این بیتها را نقل نکرده بود و بدین صورت مکتوب نشده بود، ما نیز امروز از حنظله بادغیسی هیچ اطلاعی نداشتیم.
معنی: اگر بزرگی و سروری حتی در دهان شیر باشد، برو و حتی کار خطرناک انجام بده و آن را از دهان شیر بگیر
یا باید بزرگی و ارجمندی و ثروت و مقام پیدا کنی یا که مثل مردان بزرگ با مرگ، روبرو شوی…
آرایههای ادبی:
بیت اول: اغراق / کام شیر: تکرار / در کام شیر بودن: کنایه از نهایت خطرناک بودن کاری / واج آرایی حرف «ش»
بیت دوم: عز و نعمت و جاه: تناسب / مرد، مرگ: جناس
معنی کلمات:
- مهتری: بزرگی، سروری
- کام: دهان
- شو: برو
- خطر کن: اقدام به کارهای خطرناک کردن (ریسک کردن)
- عزّ: ارجمندی
- جاه: مقام، شکوه
معنی: پس از خواندن این دو بیت انگیزهای در دلم پیدا شد که اصلا نتوانستم به وضعیتی که داشتم، راضی بمانم. پس تمام مال و ثروتم را فروختم و اسبی خریدم و از سرزمین خود، سفر کردم. به حکومت صفاریان پیوستم و هر روز عظمت و مقام و لشکر من بیشتر شد و کم کم در کارهایم پیشرفت و ترقی کردم تا همهی خراسان را تحت فرمان خود در آوردم. علت این کار، تاثیر این دو بیتی بود که خواندم و در من اثر کرد.
معنی کلمات:
- داعیه: انگیزه، علت
- باطن: درون، دل
- به هیچ وجه: اصلا، هرگز
- دارایی: ثروت و مال
- رحلت: سفر کردن، کوچ کردن
- شوکت: عظمت، بزرگی
- بالا گرفتن : رشد کرد، پیشرفت کردن
- جمله: همه، همگی
آرایههای ادبی:
بالا گرفتن کار: کنایه از رونق یافتن، پیشرفت کردن / خراسان را: مجاز از مردم خراسان را / به فرمان درآوردن: کنایه از مطیع کردن / واج آرایی «ش» در جملۀ (بر شکوه و شوکت و لشکر من افزوده میگشت.)
ریحون🌱
لطفا مفهوم حکایت رو هم اضافه کنید 😊❤