ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – یکی از معروف ترین حکایت های گلستان سعدی، حکایت علم و عمل است. در این حکایت، سعدی عالم بی عمل را به فردی که غذا میاندوزد اما نمیخورد و گرسنگی میکشد و همچنین به چهارپایی که بار کتاب بر دوش دارد اما چیزی از آن نمیفهمد تشبیه میکند. در این مطلب یک انشا درباره علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی میخوانید که به زبان ساده و امروزی نوشته شده است.
انشا درباره علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی
مقدمه
همه ما درباره اهمیت سواد و علم و دانش میدانیم و هیچکس نیست که منکر آن بشود. اما خیلی از ما فراموش کرده ایم که چرا درس میخوانیم، چرا کتاب میخوانیم، چرا به کلاس های آموزشی میرویم و …. انگار فقط این کارها را انجام میدهیم چون باید انجام دهیم و دیگران هم همین کار را میکنند.
بدنه
اگر نگاهی به اطراف خود بیندازیم افراد زیادی را میبینیم که درس خوانده اند اما دانش و مهارتی کسب نکرده اند. مهندس های الکترونیکی که از تعمیر یک وسیله کوچک خانگی عاجزند، روانشناسانی که هیچ کنترلی روی عصبانیت و احساسات خود ندارند، دانشجویان ادبیاتی که برای نوشتن یک نامه اداری به دردسر میافتند و …
پدرم دوستی دارد که کتاب داستان های زیادی خوانده اما از درک مشکلات دیگران و ابراز همدردی با آن ها غافل است. یک بار پدرم از او پرسید موضوع کتاب هایی که میخوانی چیست؟ و او جواب داد: حکایت زندگی انسان ها و پیچ و خم های زندگی شان. پدرم پرسید فایده خواندن این کتاب ها چیست؟ او گفت این ها معروف ترین کتاب های دنیا هستند، شاهکارند و … اما پدرم گفت این جواب درستی نیست. اینکه کتاب داستان های معروفی را خوانده باشی کافی نیست. با مطالعه آن ها باید به درک عمیق تری از آدم ها و احساسات و رفتار و مشکلاتشان پیدا کنی. اگر همچنان خودخواهی و نادانی بر تو غلبه دارد، معلوم می شود خواندن هیچ کدام از این کتاب ها در تو تاثیری نداشته است. این حرف پدرم من را یاد بیت معروف سعدی انداخت: علم چندان که بیشتر خوانی چون عمل در تو نیست نادانی!
نتیجه
خوب است هر وقت داریم علمی میآموزیم، به کاربرد آن بیندیشیم و فکر کنیم که منظور از آموختن این علم چیست؟ وقتی کتابی میخوانیم درک و دریافتی از منظور آن کتاب داشته باشیم. به همه چیز با دقت و با نگاه انتقادی بنگریم و به دلیل هر چیز فکر کنیم. یک آدم با سواد، فردی مودب، فروتن و دانا است که نه تنها بسیاری از خطاها و نادانی ها را انجام نمیدهد، بلکه به دیگران نیز کمک میکند و راهگشاست.
متن حکایت علم و عمل از گلستان سعدی
دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند؛ یکی آنکه اندوخت و نخورد و دیگر آنکه آموخت و نکرد.
علم، چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست، نادانی
نه محقّق بود، نه دانشمند
چارپایی، بر او کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبر
که بر او هیزم است یا دفتر؟
«گلستان سعدی، باب هشتم»
بدون نام
بد نبود من ازش برداشتی نکردم
ریحانه تاجیک
عالییییییی بودولی لطفاًمتن رابیشترکنید