ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – نوشتن و بازگو کردن احساسات کار زیبایی است که با تمرین و ممارست تقویت میشود. یکی از این تمرینها برای تقویت نویسندگی، شعر گردانی اشعار شاعران بزرگ است. سعدی ملقب به استاد سخن یکی از شاعرانی است که شعرهای عاشقانه زیبایی سروده است. در ادامه این مطلب به نوشتن برداشت از شعر دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد، یکی از زیباترین اشعار عاشقانه سعدی خواهیم پرداخت. به شما پیشنهاد میکنیم تا این منظور و مفهوم از شعر دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد که در این مطلب نوشته شده است را بخوانید و خود تلاش کنید تا متن زیباتری از آن را بنویسید. با ما همراه باشید.
معنی، مفهوم، برداشت و شعر گردانی دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
طاقتم تمام شد و باز به دیدارت خواهم آمدم. و این نشانهای زیبا از دوست داشتن است. همانطور که سعدی نیز در شعر خود بگونهای زیبا به آن اشاره میکند؛ سعدی میگوید: آیا میدانی که دیدن یاری که مدتها است او را ندیدهای چه اشتیاقی در دل عاشق بوجود میآورد؟ این اشتیاق به قدری شیرین و هوسناک است که گویی تشنهای که در بیابان گیر افتاده به یکباره ببیند که از آسمان باران میبارد…
برای من نیز برای دیدار تو در سینهام قلبی پرمهر است که بیدریغ به دوست داشتن تو میتپد و فرقی نمیکند که دیگران اسم آن را چه بگذارند و به چه چیز معنا کنند.
حتی ساده لوحان هم عاشق میشوند و ابراز عشق حتی از زبان ساده انگارترین آدمها روزگار نیز کار احمقانهای نیست.
حس دوست داشتنت، آنقدر محکم و قوی در وجود من نشسته است که از احتمال برخورد سرد تو و کلامی سردتر نترسیدهام. چه اتفاقی قرار بود بیفتد پوچتر از نبودنت؟
اعتراف میکنم که من همیشه با ترسهای عجیب و غریبی زیستهام. تمام لحظههایی که با تو بودهام، از ترسِ لحظه خداحافظی بر خود لرزیدهام و هربار که برای دیداری دوباره بهانه آوردی، هزاران بار ترسیدهام که نکند حتی سایهات از سر من کم شود…؟
محبوب من! با وجود تمام این ترس ها به دیدارت آمدم، زیرا برای روح سازگار من دیگر طاقتی نمانده بود. مرا پذیرا باش…
آرایه های بیت دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
در این بیت زیبا سعدی دیدار یار قدیمی را به بارش باران بر تشنه لبی در بیابان تشبیه میکند. همچنین در این بیت بین “بیابان و تشنه” و همچنین “ابر و باریدن” مراعات نظیر وجود دارد.
در ادامه اصل این شعر زیبا را خواهید خواند:
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد
ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
پیغام وصل جانان پیوند روح دارد
سودای عشق پختن عقلم نمیپسندد
فرمان عقل بردن عشقم نمیگذارد
باشد که خود به رحمت یاد آورند ما را
ور نه کدام قاصد پیغام ما گزارد
هم عارفان عاشق دانند حال مسکین
گر عارفی بنالد یا عاشقی بزارد
زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین
بر دل خوشست نوشم بی او نمیگوارد
پایی که برنیارد روزی به سنگ عشقی
گوییم جان ندارد یا دل نمیسپارد
مشغول عشق جانان گر عاشقیست صادق
در روز تیرباران باید که سر نخارد
بیحاصلست یارا اوقات زندگانی
الا دمی که یاری با همدمی برآرد
دانی چرا نشیند سعدی به کنج خلوت
کز دست خوبرویان بیرون شدن نیارد
نوا
خیلی خوشم امد