ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – شعر در امواج سند، نوعی چهارپاره است. “چهار پاره” یا “دو بیتی پیوسته” بیشتر برای مضامین اجتماعی و سیاسی به کار میرود و رواج آن از دوره مشروطه تا کنون بوده است. از شاعران مطرح که به این سبک شعر سرودهاند، میتوان به ملک الشعرای بهار، فریدون مشیری، فریدون توللی و مهدی حمیدی شیرازی اشاره کرد. نحوه قرار گرفتن قافیهها در چهارپاره به شکل زیر است:
——————– / ——————– ■
——————– / ——————– ■
ΞΞΞ
——————– / ——————– ▲
——————– / ——————– ▲
در ادامه این مطلب به شرح شعر در امواج سند و معنی و بررسی آرایههای ادبی (معنی درس سوم فارسی یازدهم) و معنی کلمات آن خواهیم پرداخت.
مفهوم و معنی شعر در امواج سند به همراه آرایه های ادبی
به مغرب، سينه مالان قرص خورشيد
نهان می گشت پشت کوهساران
معنی بیت: هنگام غروب بود که خورشيد سينه خيز و آرام آرام درپشت کوههای بلند پنهان میشد.
معنی کلمات:
سینه مالان: سینه خیز
آرایه های ادبی:
- تشخیص: سینه خیز رفتن خورشید
- استعاره: قرص خورشيد استعاره از عظمت و جاه و جلال حكومت خوارزمشاهيان (خورشيد همچون انسانی زخمي پنداشته شده كه به آهستگی پشت کوه پناه میگيرد)
فرو میريخت گردی زعفران رنگ
به روی نيزهها و نيزهداران
معنی بیت: منظره غروب خورشيد بگونهای بود که انگار نور زرد رنگی از خورشید همانند پودری زعفرانی رنگ بر روی نيزهها و سربازانی که نيزه داشتند پاشیده میشد.
آرایه های ادبی:
- استعاره: گرد زعفران رنگ، استعاره از پرتو خورشید است.
- تشبیه: گردی زعفران رنگ
- واژه آرایی: نیزه
ز هر سو بر سواری غلت میخورد
تن سنگین اسبی تیر خورده
معنی بیت: از هر سو تن اسبان تیرخورده بود که بر روی سواران میافتاد.
به زیر باره مینالید از درد
سوار زخم دار نیم مرده
معنی بیت: هر سوارکاری که زخمی و نیم مرده شده بود، زیر لاشه اسبان از درد مینالید.
معنی کلمات:
باره: اسب
نهان میگشت روی روشن روز
به زیر دامن شب در سیاهی
معنی بیت: در همین حال روز به سمت شب میرفت و چهره روشنش در پشت سیاهی شب پنهان میشد.
آرایه های ادبی:
- مجاز: روز مجاز از خورشید
- تشخیص: “روی روشن روز” و “دامن شب”
در آن تاریک شب میگشت پنهان
فروغ خرگه خوارزمشاهی
معنی بیت: در آن شب سیاه، درخشش خیمه و حکومت خوارزمشاهیان نیز داشت رو به تاریک و خاموش شدن میرفت.
مفهوم بیت: فروپاشی فرمانروایی خوارزمشاهیان نزدیک بود.
معنی کلمات:
- فروغ: درخشش، روشنایی
- خرگه: خیمه بزرگ، سراپرده بزرگ، چادر خیمه بزرگ مدور
آرایه های ادبی:
مجاز: خرگه مجاز از توان و شکوه خوارزمشاهیان
به خوناب شفق در دامن شام
به خون آلوده ایران کهن دید
معنی بیت: جلال الدین خوارزمشاه هنگام غروب به سرخی آسمان نگاه کرد و با خود اندیشید که چگونه ایران با عظمت در خون فرو خواهد رفت.
معنی کلمات:
شفق: سرخی که پس از فروشدن آفتاب در غروب پدید میآید
آرایه های ادبی:
- اضافه تشبیهی: خوناب شفق
- اضافه استعاری: دامن شام
- کنایه: در خون نشستن كنايه از كشته شدن و نابود شدن
در آن دریای خون، در قرص خورشید
غروب آفتاب خویشتن دید
معنی بیت: اوضاع بگونهای بود که در غروب آفتاب و دریای خونی که از کشته شدگان بوجود آمده بود، نابودی خورشید حکومت خود را نیز به چشم میدید.
معنی کلمات:
قرص خورشید: گرده خورشید، خورشید
آرایه های ادبی:
- استعاره: دریای خون استعاره از سرخی شفق هنگام غروب است
- کنایه: غروب آفتاب خویشتن دید کنایه از دیدن نابودی خود
- اضافه تشبیهی: آفتاب خویشتن
چه اندیشید آن دم، کس ندانست
که مژگانش به خون دیده تر شد
معنی بیت: در آن لحظه کسی نفهمید که جلال الدین خوارزمشاه به چه اندیشید که از شدت اندوه با خونابه، مژههایش خیس شد.
معنی کلمات:
دم: نفس، لحظه، هنگام
آرایه های ادبی:
- مجاز: دم مجاز از لحظه
- کنایه: به خون دیده تر شدن کنایه از به شدت گریستن است
چو آتش در سپاه دشمن افتاد
ز آتش هم کمی سوزندهتر شد
معنی بیت: جلال الدین خوارزشماه که مانند آتش سوزنده شده بود به سپاه مغولان حمله کرد و چنان میجنگید که گویی از خود آتش نیز سوزندهتر شده است.
معنی کلمات:
چو: مانند
آرایه های ادبی:
- تشبیه: چو آتش
- اغراق: ز آتش هم کمی سوزندهتر شد
در آن باران تیر و برق پولاد
میان شام رستاخیز میگشت
معنی بیت: او در میدانی که تیرها مانند باران بر سر او میباریدند و شمشیرها میدرخشیدند، در میدان جنگ که مانند روز قیامت بود، میجنگید.
معنی کلمات:
برق: درخشش
آرایه های ادبی:
- اضافه تشبیهی: باران تیر
- مجاز: پولاد مجاز از شمشیر
- استعاره: شام رستاخیز استعاره از جبهه جنگ
در آن دریاى خون در دشت تاریک
به دنبال سر چنگیز میگشت
معنی بیت: در آن شب و دشت تاریک که از کشته شدگان مانند دریای خون شده بود جلال الدین به دنبال چنگیز میگشت تا سر از تنش جدا کند.
آرایه های ادبی:
- استعاره: دریای خون استعاره از میدان جنگ
- اغراق: دریای خون
- کنایه: به دنبال سر کسی گشتن کنایه از نابود کردن او است.
بدان شمشیر تیز عافیت سوز
در آن انبوه، کار مرگ میکرد
معنی بیت: او با شمشیر برّنده و جان گیرش، سربازان مغول را که بیشمار بودند میکشت و نابود میکرد.
معنی کلمات:
- عافیت: سلامتی، تندرستی
- عافیت سوز: برّنده و کشنده، نابودکننده
- انبوه: ازدحام، شلوغی
آرایه های ادبی:
کنایه: کار مرگ کردن کنایه از کشتن است
ولی چندان که برگ از شاخه میریخت
دو چندان میشکفت و برگ میکرد
معنی بیت: اما تعداد سربازهای مغول آنقدر زیاد بود که هر چه میکشت گویی چندین نفر جای کشته شدهها را میگرفتند.
آرایه های ادبی:
استعاره: برگ استعاره از تک تک سربازان مغول و شاخه استعاره از سپاه مغول است.
میان موج میرقصید در آب
به رقص مرگ، اخترهای انبوه
معنی بیت: ستارههای انبوه آسمان نیز در آب رودخانه، رقص مرگ میکردند.
معنی کلمات:
اختر: ستاره
آرایه های ادبی:
- تشخیص: رقصیدن ستاره
- اضافه استعاری: رقص مرگ
به رود سند میغلتید بر هم
ز امواج گران کوه از پی کوه
معنی بیت: در رود سند سپاه ایران مانند کوهها روی هم میغلتیدند و کشته می شدند.
معنی کلمات:
- گران: سنگین، عظیم
- رود سند: رود سند یا ایندوس یا مهران رودخانه بزرگی است که از فلات تبت سرچشمه گرفته و پس از عبور از منطقه جامو و کشمیر، گلگیت و بلتستان بخش میانی پاکستان را پیموده و در نزدیکی بندر کراچی به دریای مکران میپیوندد.
آرایه های ادبی:
استعاره: کوه استعاره از سپاه ایران و امواج گران استعاره از حمله است.
خروشان، ژرف، بی پهنا، کف آلود
دل شب میدرید و پیش میرفت
معنی بیت: رود عمیق و وسیع سند در حالی که خروشان و کف آلود بود، دل شب را میشکافت و به راهش ادامه میداد.
معنی کلمات:
- خروشان: صداکنان
- ژرف: عمیق
- بی پهنا: عریض
- دریدن: پاره کردن
آرایه های ادبی:
- اضافه استعاری: دل شب
- کنایه: دل شب دریدن کنایه از در پیش رفتن در تاریکی است.
از این سدّ روان، در دیده شاه
ز هر موجی هزاران نیش میرفت
معنی بیت: هر موج این رود مانند سدّی بود که راه جلال الدین را بسته بود و مانند هزاران نیش بر چشمان جلال الدین فرومیرفت؛ چرا که مانع گریز او و خانوادهاش بود.
آرایه های ادبی:
- استعاره: سد روان استعاره از رود سند است.
- متناقض نما یا پارادوکس: سد روان
- کنایه: نیش در دیده رفتن کنایه از آزار و اذیّت دیدن است
ز رخسارش فرو میریخت اشکی
بنای زندگی بر آب میدید
معنی بیت: این اوضاع و شرایط اشک را بر چشمان او جاری میکرد و پایان زندگی خودش را نیز نزدیک میدید.
آرایه های ادبی:
- اضافه تشبیهی: بنای زندگی
- کنایه: بنای چیزی را بر آب دیدن کنایه از ناپایداری است.
در آن سیماب گون امواج لرزان
خیال تازهای در خواب میدید
معنی بیت: جلال الدین در میان امواج جیوهای رنگ و ناآرام سند فکر تازه ای به ذهنش رسید.
معنی کلمات:
- سیماب: جیوه
- گون: مانند
آرایه های ادبی:
- تشبیه: سیماب گون، مانند جیو
- کنایه: خیال در خواب دیدن کنایه از نقشه کشیدن دارد.
به یاری خواهم از آن سوی دریا
سوارانی زره پوش و کمان گیر
معنی بیت: او در ذهن خودش به این فکر میکرد که از آن سوی دریا سوارکارانی جنگجو پیدا خواهم کرد.
دمار از جان این غولان کشم سخت
بسوزم خانمانهاشان به شمشیر
معنی بیت: با خودش داشت فکر میکرد که این مغولان را به سختی خواهم کشت و خانمانشان را نابود میکنم.
آرایه های ادبی:
- کنایه: دمار کشیدن کنایه از نابود کردن دارد و سوختن کنایه از نابود کردن است.
- استعاره: غول استعاره از مغولان
- مجاز: شمشیر مجاز از جنگ
شبی آمد که میباید فدا کرد
به راه مملکت فرزند و زن را
معنی بیت: حال شبی رسیده بود که باید در راه کشور زن و فرزندانش را قربانی کند.
آرایه های ادبی:
تناسب: فرزند، زن
به پیش دشمنان استاد و جنگید
رهاند از بند اهریمن، وطن را
معنی بیت: او ایستادگی کرد و در برابر این دشمنان جنگید و کشور را از دست این شیطانها نجات داد.
معنی کلمات:
- استاد: مخفف ایستاد، ایستادگی کردن
- رهاند: نجات داد
- بند: اسارت
- اهریمن: شیطان
آرایه های ادبی:
- استعاره: اهریمن استعاره از دشمن و چنگیز خان مغول است
- کنایه: ایستادن در برابر کسی کنایه از پایداری کردن است
شبی را تا شبی با لشکری خرد
ز تنها سر، ز سرها خود افکند
معنی بیت: جلال الدین خوارزمشاه یک شبانه روز همراه یاران اندک خود جنگید و سر و کلاهخود از تن مغولها پایین انداخت و آنها را کشت.
معنی کلمات:
- شبی تا شبی: یک شبانه روز
- خرد: کوچک
- خود: کلاه خود
آرایه های ادبی:
- تناسب: تناسب میان تن و سر
- کنایه: از سر خود افکندن کنایه از جدا کردن سر از تن است.
چو لشکر گرد بر گردش گرفتند
چو کشتی، بادپا در رود افکند
معنی بیت: وقتی سپاهیان مغول او را محاصره کردند، همانند کشتی با اسب تیزپای خود به دریا زد.
معنی کلمات:
- «چو» نخست: هنگامی که
- گرد بر گرد: پیرامون
- «چو» دوم: مانند
- بادپا: اسب
آرایه های ادبی:
- تشبیه: چو کشتی، بادپا (ستوری که مانند باد سریع میدود)
- واج آرایی: «گ»، «ر»،«د»
- جناس همسان: جناس همسان بین چو در مصرع اول و دوم (۱- هنگامی که ۲- مانند)
چو بگذشت، از پس آن جنگ دشوار
از آن دریای بی پایاب، آسان
معنی بیت: وقتی که او از آن جنگ سخت خود را نجات داد و به آسانی از آن رود عمیق گذشت
معنی کلمات:
- چو: هنگامی که
- گذشتن: عبور کردن
- پایاب: ته آب که پای بر زمین برسد
- بی پایاب: عمیق
آرایه های ادبی:
تضاد: تضاد بین دشوار و آسان
به فرزندان و یاران گفت چنگیز
که گر فرزند باید، باید این سان
معنی بیت: چنگیز که این رشادتهای جلال الدین را دیده بود به یاران و فرزندان خود گفت: اگر آدم باید فرزند داشته باشد، باید فرزندی به دلاوری جلال الدین داشته باشد
معنی کلمات:
سان: مانند، گونه
آرایه های ادبی:
واژه آرایی: باید
به پاس هر وجب خاکی از این ملک
چه بسیار است، آن سرها که رفته
معنی بیت: برای حفظ و پاسداری هر وجب از این کشور انسانهای بزرگ و دلاوری کشته شدهاند.
معنی کلمات:
- به پاس: به خاطر
- ملک: سرزمین
آرایه های ادبی:
- مجاز: وجب مجاز از مقدار اندک و سر مجاز از سرباز دلاور
- کنایه: رفته کنایه از درگذشته
ز مستی بر سر هر قطعه زین خاک
خدا داند چه افسرها که رفته
معنی بیت: فقط خدا میداند که به عشق این آب و خاک و پاسداری از هر بخش این سرزمین، چه انسانهای بزرگی جنگیدهاند و جان خود را فدا کردهاند.
معنی کلمات:
افسر: تاج و کلاه پادشاهان، صاحب منصب
آرایه های ادبی:
- کنایه: ز مستی کنایه از عشق وعلاقه به وطن، رفته کنایه از درگذشته
- مجاز: افسر مجاز از سرداران و خاک مجاز از سرزمین ایران