معنی درس سوم فارسی یازدهم | معنی شعر در امواج سند

آیا می‌دانید شعر در امواج سند از کیست؟ این شعر که در دسته ادبیات پایداری قرار گرفته را مهدی حمیدی شیرازی سروده است. در این مطلب شما را با معنی شعر در امواج سند (معنی درس سوم فارسی یازدهم در امواج سند)، معنی کلمات و آرایه های ادبی آن آشنا خواهیم کرد.

معنی شعر در امواج سند

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – شعر در امواج سند، نوعی چهارپاره است. “چهار پاره” یا “دو بیتی پیوسته” بیشتر برای مضامین اجتماعی و سیاسی به کار می‌رود و رواج آن از دوره مشروطه تا کنون بوده است. از شاعران مطرح که به این سبک شعر سروده‌اند، می‌توان به ملک الشعرای بهار، فریدون مشیری، فریدون توللی و مهدی حمیدی شیرازی اشاره کرد. نحوه قرار گرفتن قافیه‌ها در چهارپاره به شکل زیر است:

 

——————– / ——————– ■
——————– / ——————– ■
ΞΞΞ
——————– / ——————– ▲
——————– / ——————– ▲

 

در ادامه این مطلب به شرح شعر در امواج سند و معنی و بررسی آرایه‌های ادبی (معنی درس سوم فارسی یازدهم) و معنی کلمات آن خواهیم پرداخت.

 

معنی شعر در امواج سند
معنی درس سوم فارسی یازدهم در امواج سند

 

مفهوم و معنی شعر در امواج سند به همراه آرایه های ادبی

به مغرب، سينه مالان قرص خورشيد
نهان می گشت پشت کوهساران

معنی بیت: هنگام غروب بود که خورشيد سينه خيز و آرام آرام درپشت کوه‌های بلند پنهان می‌شد.

معنی کلمات:

سینه مالان: سینه خیز

آرایه های ادبی:

  • تشخیص: سینه خیز رفتن خورشید
  • استعاره: قرص خورشيد استعاره از عظمت و جاه و جلال حكومت خوارزمشاهيان (خورشيد همچون انسانی زخمي پنداشته شده كه به آهستگی پشت کوه پناه می‌گيرد)

 

فرو می‌ريخت گردی زعفران رنگ
به روی نيزه‌ها و نيزه‌داران

معنی بیت: منظره غروب خورشيد بگونه‌ای بود که انگار نور زرد رنگی از خورشید همانند پودری زعفرانی رنگ بر روی نيزه‌ها و سربازانی که نيزه داشتند پاشیده می‌شد.

آرایه های ادبی:

  • استعاره: گرد زعفران رنگ، استعاره از پرتو خورشید است.
  • تشبیه: گردی زعفران رنگ
  • واژه آرایی: نیزه

 

ز هر سو بر سواری غلت می‌خورد
تن سنگین اسبی تیر خورده

معنی بیت: از هر سو تن اسبان تیرخورده بود که بر روی سواران می‌افتاد.

 

به زیر باره می‌نالید از درد
سوار زخم دار نیم مرده

معنی بیت: هر سوارکاری که زخمی و نیم مرده شده بود، زیر لاشه اسبان از درد می‌نالید.

معنی کلمات:

باره: اسب

 

نهان می‌گشت روی روشن روز
به زیر دامن شب در سیاهی

معنی بیت: در همین حال روز به سمت شب می‌رفت و چهره روشنش در پشت سیاهی شب پنهان می‌شد.

آرایه های ادبی:

  • مجاز: روز مجاز از خورشید
  • تشخیص: “روی روشن روز” و “دامن شب”

 

در آن تاریک شب می‌گشت پنهان
فروغ خرگه خوارزمشاهی

معنی بیت: در آن شب سیاه، درخشش خیمه و حکومت خوارزمشاهیان نیز داشت رو به تاریک و خاموش شدن می‌رفت.

مفهوم بیت: فروپاشی فرمانروایی خوارزمشاهیان نزدیک بود.

معنی کلمات:

  • فروغ: درخشش، روشنایی
  • خرگه: خیمه بزرگ، سراپرده بزرگ، چادر خیمه بزرگ مدور

آرایه های ادبی:

مجاز: خرگه مجاز از توان و شکوه خوارزمشاهیان

 

به خوناب شفق در دامن شام
به خون آلوده ایران کهن دید

معنی بیت: جلال الدین خوارزمشاه هنگام غروب به سرخی آسمان نگاه کرد و با خود اندیشید که چگونه ایران با عظمت در خون فرو خواهد رفت.

معنی کلمات:

شفق: سرخی که پس از فروشدن آفتاب در غروب پدید می‌آید

آرایه های ادبی:

  • اضافه تشبیهی: خوناب شفق
  • اضافه استعاری: دامن شام
  • کنایه: در خون نشستن كنايه از كشته شدن و نابود شدن

 

در آن دریای خون، در قرص خورشید
غروب آفتاب خویشتن دید

معنی بیت: اوضاع بگونه‌ای بود که در غروب آفتاب و دریای خونی که از کشته شدگان بوجود آمده بود، نابودی خورشید حکومت خود را نیز به چشم می‌دید.

معنی کلمات:

قرص خورشید: گرده خورشید، خورشید

آرایه های ادبی:

  • استعاره: دریای خون استعاره از سرخی شفق هنگام غروب است
  • کنایه: غروب آفتاب خویشتن دید کنایه از دیدن نابودی خود
  • اضافه تشبیهی: آفتاب خویشتن

 

چه اندیشید آن دم، کس ندانست
که مژگانش به خون دیده تر شد

معنی بیت: در آن لحظه کسی نفهمید که جلال الدین خوارزمشاه به چه ‌اندیشید که از شدت اندوه با خونابه، مژه‌هایش خیس شد.

معنی کلمات:

دم: نفس، لحظه، هنگام

آرایه های ادبی:

  • مجاز: دم مجاز از لحظه
  • کنایه: به خون دیده تر شدن کنایه از به شدت گریستن است

 

چو آتش در سپاه دشمن افتاد
ز آتش هم کمی سوزنده‌تر شد

معنی بیت: جلال الدین خوارزشماه که مانند آتش سوزنده شده بود به سپاه مغولان حمله کرد و چنان می‌جنگید که گویی از خود آتش نیز سوزنده‌تر شده است.

معنی کلمات:

چو: مانند

آرایه های ادبی:

  • تشبیه: چو آتش
  • اغراق: ز آتش هم کمی سوزنده‌تر شد

 

در آن باران تیر و برق پولاد
میان شام رستاخیز می‌گشت

معنی بیت: او در میدانی که تیرها مانند باران بر سر او می‌باریدند و شمشیرها می‌درخشیدند، در میدان جنگ که مانند روز قیامت بود، می‌جنگید.

معنی کلمات:

برق:‌ درخشش

آرایه های ادبی:

  • اضافه تشبیهی: باران تیر
  • مجاز: پولاد مجاز از شمشیر
  • استعاره: شام رستاخیز استعاره از جبهه جنگ

 

در آن دریاى خون در دشت تاریک
به دنبال سر چنگیز می‌گشت

معنی بیت: در آن شب و دشت تاریک که از کشته شدگان مانند دریای خون شده بود جلال الدین به دنبال چنگیز می‌گشت تا سر از تنش جدا کند.

آرایه های ادبی:

  • استعاره: دریای خون استعاره از میدان جنگ
  • اغراق: دریای خون
  • کنایه: به دنبال سر کسی گشتن کنایه از نابود کردن او است.

 

بدان شمشیر تیز عافیت سوز
در آن انبوه، کار مرگ می‌کرد

معنی بیت: او با شمشیر برّنده و جان گیرش، سربازان مغول را که بی‌شمار بودند می‌کشت و نابود می‌کرد.

معنی کلمات:

  • عافیت: سلامتی، تندرستی
  • عافیت سوز: برّنده و کشنده، نابودکننده
  • انبوه: ازدحام، شلوغی

آرایه های ادبی:

کنایه: کار مرگ کردن کنایه از کشتن است

 

ولی چندان که برگ از شاخه می‌ریخت
دو چندان می‌شکفت و برگ می‌کرد

معنی بیت: اما تعداد سربازهای مغول آنقدر زیاد بود که هر چه می‌کشت گویی چندین نفر جای کشته شده‌ها را می‌گرفتند.

آرایه های ادبی:

استعاره: برگ استعاره از تک تک سربازان مغول و شاخه استعاره از سپاه مغول است.

 

میان موج می‌رقصید در آب
به رقص مرگ، اخترهای انبوه

معنی بیت: ستاره‌های انبوه آسمان نیز در آب رودخانه، رقص مرگ می‌کردند.

معنی کلمات:

اختر: ستاره

آرایه های ادبی:

  • تشخیص: رقصیدن ستاره
  • اضافه استعاری: رقص مرگ

 

به رود سند می‌غلتید بر هم
ز امواج گران کوه از پی کوه

معنی بیت: در رود سند سپاه ایران مانند کوه‌ها روی هم می‌غلتیدند و کشته می شدند.

معنی کلمات:

  • گران: سنگین، عظیم
  • رود سند: رود سند یا ایندوس یا مهران رودخانه بزرگی است که از فلات تبت سرچشمه گرفته و پس از عبور از منطقه جامو و کشمیر، گلگیت و بلتستان بخش میانی پاکستان را پیموده و در نزدیکی بندر کراچی به دریای مکران می‌پیوندد.

آرایه های ادبی:

استعاره: کوه استعاره از سپاه ایران و امواج گران‌ استعاره از حمله است.

 

خروشان، ژرف، بی پهنا، کف آلود
دل شب می‌درید و پیش می‌رفت

معنی بیت: رود عمیق و وسیع سند در حالی که خروشان و کف آلود بود، دل شب را می‌شکافت و به راهش ادامه می‌داد.

معنی کلمات:

  • خروشان: صداکنان
  • ژرف: عمیق
  • بی پهنا: عریض
  • دریدن: پاره کردن

آرایه های ادبی:

  • اضافه استعاری: دل شب
  • کنایه: دل شب دریدن کنایه از در پیش رفتن در تاریکی است.

 

از این سدّ روان، در دیده شاه
ز هر موجی هزاران نیش می‌رفت

معنی بیت: هر موج این رود مانند سدّی بود که راه جلال الدین را بسته بود و مانند هزاران نیش بر چشمان جلال الدین فرومی‌رفت؛ چرا که مانع گریز او و خانواده‌اش بود.

آرایه های ادبی:

  • استعاره: سد روان استعاره از رود سند است.
  • متناقض نما یا پارادوکس: سد روان
  • کنایه: نیش در دیده رفتن کنایه از آزار و اذیّت دیدن است

 

ز رخسارش فرو می‌ریخت اشکی
بنای زندگی بر آب می‌دید

معنی بیت: این اوضاع و شرایط اشک را بر چشمان او جاری می‌کرد و پایان زندگی خودش را نیز نزدیک می‌دید.

آرایه های ادبی:

  • اضافه تشبیهی: بنای زندگی
  • کنایه: بنای چیزی را بر آب دیدن کنایه از ناپایداری است.

 

در آن سیماب گون امواج لرزان
خیال تازه‌ای در خواب می‌دید

معنی بیت: جلال الدین در میان امواج جیوه‌ای رنگ و ناآرام سند فکر تازه ای به ذهنش رسید.

معنی کلمات:

  • سیماب: جیوه
  • گون: مانند

آرایه های ادبی:

  • تشبیه: سیماب گون، مانند جیو
  • کنایه: خیال در خواب دیدن کنایه از نقشه کشیدن دارد.

 

به یاری خواهم از آن سوی دریا
سوارانی زره پوش و کمان گیر

معنی بیت: او در ذهن خودش به این فکر می‌کرد که از آن سوی دریا سوارکارانی جنگجو پیدا خواهم کرد.

 

دمار از جان این غولان کشم سخت
بسوزم خانمان‌‏هاشان به شمشیر

معنی بیت: با خودش داشت فکر می‌کرد که این مغولان را به سختی خواهم کشت و خانمانشان را نابود می‌کنم.

آرایه های ادبی:

  • کنایه: دمار کشیدن کنایه از نابود کردن دارد و سوختن کنایه از نابود کردن است.
  • استعاره: غول استعاره از مغولان
  • مجاز: شمشیر مجاز از جنگ

 

شبی آمد که می‌باید فدا کرد
به راه مملکت فرزند و زن را

معنی بیت: حال شبی رسیده بود که باید در راه کشور زن و فرزندانش را قربانی کند.

آرایه های ادبی:

تناسب: فرزند، زن

 

به پیش دشمنان استاد و جنگید
رهاند از بند اهریمن، وطن را

معنی بیت: او ایستادگی کرد و در برابر این دشمنان جنگید و کشور را از دست این شیطان‌ها نجات داد.

معنی کلمات:

  • استاد: مخفف ایستاد، ایستادگی کردن
  • رهاند: نجات داد
  • بند: اسارت
  • اهریمن: شیطان

آرایه های ادبی:

  • استعاره: اهریمن استعاره از دشمن و چنگیز خان مغول است
  • کنایه: ایستادن در برابر کسی کنایه از پایداری کردن است

 

شبی را تا شبی با لشکری خرد
ز تن‌ها سر، ز سر‌ها خود افکند

معنی بیت: جلال الدین خوارزمشاه یک شبانه روز همراه یاران اندک خود جنگید و سر و کلاهخود از تن مغول‌ها پایین انداخت و آنها را کشت.

معنی کلمات:

  • شبی تا شبی: یک شبانه روز
  • خرد: کوچک
  • خود: کلاه خود

آرایه های ادبی:

  • تناسب: تناسب میان تن و سر
  • کنایه: از سر خود افکندن کنایه از جدا کردن سر از تن است.

 

چو لشکر گرد بر گردش گرفتند
چو کشتی، بادپا در رود افکند‍‍‍‍‍‍

معنی بیت: وقتی سپاهیان مغول او را محاصره کردند، همانند کشتی با اسب تیزپای خود به دریا زد.

معنی کلمات:

  • «چو» نخست: هنگامی که
  • گرد بر گرد: پیرامون
  • «چو» دوم: مانند
  • بادپا: اسب

آرایه های ادبی:

  • تشبیه: چو کشتی، بادپا (ستوری که مانند باد سریع می‌دود)
  • واج آرایی: «گ»، «ر»،«د»
  • جناس همسان: جناس همسان بین چو در مصرع اول و دوم (۱- هنگامی که ۲- مانند)

 

چو بگذشت، از پس آن جنگ دشوار
از آن دریای بی پایاب، آسان

معنی بیت: وقتی که او از آن جنگ سخت خود را نجات داد و به آسانی از آن رود عمیق گذشت

معنی کلمات:

  • چو: هنگامی که
  • گذشتن: عبور کردن
  • پایاب: ته آب که پای بر زمین برسد
  • بی پایاب: عمیق

آرایه های ادبی:

تضاد: تضاد بین دشوار و آسان

 

به فرزندان و یاران گفت چنگیز
که گر فرزند باید، باید این سان

معنی بیت: چنگیز که این رشادت‌های جلال الدین را دیده بود به یاران و فرزندان خود گفت: اگر آدم باید فرزند داشته باشد، باید فرزندی به دلاوری جلال الدین داشته باشد

معنی کلمات:

سان: مانند، گونه

آرایه های ادبی:

واژه آرایی: باید

به پاس هر وجب خاکی از این ملک
چه بسیار است، آن سرها که رفته

معنی بیت: برای حفظ و پاسداری هر وجب از این کشور انسان‌های بزرگ و دلاوری کشته شده‌اند.

معنی کلمات:

  • به پاس: به خاطر
  • ملک: سرزمین

آرایه های ادبی:

  • مجاز: وجب مجاز از مقدار اندک و سر مجاز از سرباز دلاور
  • کنایه: رفته کنایه از درگذشته

 

ز مستی بر سر هر قطعه زین خاک
خدا داند چه افسرها که رفته

معنی بیت: فقط خدا می‌داند که به عشق این آب و خاک و پاسداری از هر بخش این سرزمین، چه انسان‌های بزرگی جنگیده‌اند و جان خود را فدا کرده‌اند.

معنی کلمات:

افسر: تاج و کلاه پادشاهان، صاحب منصب

آرایه های ادبی:

  • کنایه: ز مستی کنایه از عشق وعلاقه به وطن، رفته کنایه از درگذشته
  • مجاز: افسر مجاز از سرداران و خاک مجاز از سرزمین ایران
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید