ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – حکایات و داستانهای کوتاه حاوی مضامینی آموزندهای هستند که به نثر بیان شدهاند. از این رو شاید درک آن برای کسانی که دانش زبانی بالایی نداشته باشند کار آسانی نباشد. حکایت عربی که در بیابان راه گم کرده بود، یکی از این حکایات است. از این رو در این مطلب قصد داریم تا به بازنویسی حکایت اعرابی ای را دیدم به زبان ساده بپردازیم. با ما همراه باشید.
حکایت اعرابی ای را دیدم در حلقه جواهریان بصره
این حکایت یکی از زیباترین حکایات سعدی است که در گلستان و در “باب سوم در فضیلت قناعت” آورده شده است. متن این حکایت به شرح زیر است:
اعرابی ای را دیدم در حلقه جوهریان بصره که حکایت همی کرد که وقتی در بیابان راه گم کرده بودم و از زادمعنی با من چیزی نبود و دل بر هلاک نهاده که ناگاه کیسهای یافتم پرمروارید. هرگز آن ذوق و شادی فراموش نکنم که پنداشتم گندم بریان است و باز آن تلخی و نومیدی که بدانستم که مروارید است.
در بیابان خشک و ریگ روان
تشنه را در دهان چه دُر چه صدف
مرد بی توشه کاوفتاد ز پای
بر کمبربند ِ او چه زَر چه خَزَف
بازنویسی حکایت اعرابی ای را دیدم در حلقه جواهریان بصره
با مردی عرب در جمع طلافروشان بصره ملاقات کردم که از دوران جوانیاش برای من حکایتی از گم شدن و گرفتار شدن در بیابان نقل کرد. حکایت او اینگونه بود: در روزگار جوانی همهی خوشبختی و راحتی دنیا را در بین طلا و نقرههای درخشان جستجو و مشاهده میکردم و همیشه در مبادلات و تجارتهای کوچک و بزرگ مشغول به کار بودم و درآمد خوبی کسب میکردم. اما هرگز از این درآمد راضی نبودم و آن موقع به دنبال گنجی بسیار بزرگ که در بیابان نهفته شده بود، راهی بیابان شدم…
چندین روز به دنبال گنج در بیابان گشتم ولی چیزی پیدا نکردم؛ تا اینکه پس از چند روز آب و غذایم تمام شد و مردن خود را نزدیک دیدم؛ از آن پس فقط به دنبال پیدا کردن آب یا غذایی برای زنده ماندن بودم. ناگهان در آن بیابان بی آب و علف کیسهای توجهم را جلب کرد. خیال کردم که درون آن کیسه، گندم برشته و پخته شده است و بسیار خوشحال شدم. اما وقتی کیسه را باز کردم متوجه شدم که پر از مرواریدهای گران بها است، بسیار ناامید و ناراحت شدم و متوجه شدم که قناعت در زندگی بزرگترین ثروت است.
معنی دو بیت:
اگر در بیابان خشک و بی آبی گرفتار شوی و آبی در بساط نداشته باشی، چه فاید که مروارید یا صدف داشته باشی؟ چرا که هیچ چیز ارزشمندی تشنگی تو را رفع نمیکند…
اگر در بیابان باشی و آب و غذایی برای زنده ماندن نداشته باشی، چه فرقی میکند که بر کمربند تو دانههای ارزشمند طلا وجود داشته باشد یا مهرههای بی ارزش؟
معنی کلمات:
- حلقه: گروه، دسته
- جوهریان: جواهر فروشان
- و از زاد … نمانده بود: هیچ چیزی برای خوردن نداشتم
- دل بر هلاک نهادن: مردن خود را نزدیک میدید
- گندم بریان: گندم برشته شده
- خزف: مهره بی ارزش