ستاره | سرویس فرهنگ و هنر – حکایت گنج حکمت گمان، یک حکایت کوتاه از کلیله و دمنه است که مفهومی بسیار جالب و کاربردی دارد. در این مطلب مفهوم و معنی گنج حکمت گمان فارسی دوازدهم را با بررسی معنی واژگان و نکات دستوری و آرایه ها آورده ایم. این حکایت کوتاه و پندآموز را بخوانید و نقد و نظرات خود را نیز برای ما بنویسید.
معنی گنج حکمت گمان
گویند که بطی در آب روشنایی میدید. پنداشت که ماهی است. قصدی میکرد تا بگیرد و هیچ نمییافت. چون بارها بیازمود و حاصلی ندید، فروگذاشت. دیگر روز هر گاه که ماهی بدیدی، گمان بردی که همان روشنایی است؛ قصدی نپیوستی، و ثمرت این تجربت آن بود که همه روز گرسنه بماند.
معنی: حکایت کرده اند که مرغابیای بود که هر وقت در رودخانه نوری میدید، فکر میکرد آن نور، ماهی است. تلاش میکرد آن را بگیرد اما چیزی دستگیرش نمیشد. چون چندین بار تلاش کرده بود اما به نتیجه نرسیده بود [و اشتباهش را متوجه نشد] نا امید شد و دست از تلاش کشید.
روزهای بعد هر بار واقعا در آب رودخانه ماهی میدید، گمان میکرد (مثل دفعه های قبل) باز هم نور است نه ماهی؛ پس دیگر تلاشی برای شکار ماهی نمیکرد، و نتیجهی این تجربۀ [از روی نادانی] این بود که هر روز گرسنه میماند!
مفهوم: ناامیدی و دست از تلاش برداشتن، نتیجه ای جز شکست و بی حاصلی ندارد. به جای ناامیدی و نادانی، باید اشتباهات خود را متوجه شویم و رفع کنیم تا به نتیجه برسیم. بر اساس حدس و گمان نباید عمل کرد.
(گاهی چیزی را تجربه مینامیم و بر اساس آن عمل میکنیم، غافل از اینکه آنچه گمان کرده ایم حقیقت نیست و فقط بر اثر خامی و نادانی ما در ذهنمان جا افتاده است.)
معنی واژگان: بط: مرغابی / پنداشت: گمان کرد (بن ماضی: پنداشت، بن مضارع: پندار) / قصد کردن: خواستن، تکاپو / بیازمود: امتحان کرد (بن ماضی: آزمود، بن مضارع: آزما) / حاصل: فایده، سود / فروگذاشت: رها کرد (بن ماضی: فروگذاشت، بن مضارع: فروگذار) / دیگر روز: روز دیگر (اضافه مقلوب)/ بدیدی: میدید / گمان بردی: گمان میکرد / قصد پیوستن: قصد کردن، تلاش کردن / ثمرت: فایده، نتیجه / تجربت: تجربه
آرایه ها: ثمرت، تجربت: سجع/ بط: نماد انسانهای خام / روشنایی: استعاره از امید بیهوده / ماهی: استعاره از نتیجۀ مطلوب / فروگذاشتن: کنایه از ناامید شدن و رها کردن/ گرسنه ماندن: کنایه از به نتیجه نرسیدن
تاریخ ادبیات درباره کلیله و دمنه
کلیله و دمنه کتابی پندآموز با اصل هندی است که ابتدا در دوران ساسانی به فارسی میانه ترجمه شد. سپس از فارسی میانه به عربی ترجمه شده و بعد حدود ۷۰۰ سال پیش ( در قرن ششم هجری زمان غزنویان) توسط نصرالله منشی از زبان عربی به فارسی ترجمه شده است.
«کلیله» و «دمنه»، نام دو شغال از شخصیتهای اصلی این کتاب داستان است. حکایتهای گوناگون کلیله و دمنه بیشتر از زبان حیوانات نقل شده است.
حسین مروارید
خسته نباشید🌿