معنی شعر ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی | معنی شعر در مکتب حقایق

شعرخوانی در مکتب حقایق غزلی است از حافظ که در فارسی دوازدهم آمده است. معنی شعر ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی (معنی شعر در مکتب حقایق) را بیت به بیت با نکات قلمرو زبانی و قلمرو ادبی بخوانید.

معنی شعر ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – شعر در مکتب حقایق پیش ادیب عشق که در شعرخوانی فارسی دوازدهم آمده است یکی از بهترین اشعار حافظ شیرازی است که معنایی تعلیمی و عرفانی دارد. پیام اصلی این شعر، رها کردن دلبستگی های مادی و حقیر و رسیدن به عشق حقیقی است. در این مطلب معنی شعر ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی را بیت به بیت به همراه نکات دستوری و آرایه های ادبی آن می‌خوانید. 

  • قالب: غزل
  • شاعر: حافظ
  • لحن: تعلیمی
  • وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

 

معنی شعر ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی (در مکتب حقایق)
معنی شعر در مکتب حقایق

 

معنی شعر ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی

۱.

ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی

ای بی­خبر از عشق و معرفت، تلاش کن تا آگاه شوی، زیرا تا وقتی که راه معرفت را طی نکنی و مدتی از دل آگاهان پیروی نکنی، رهبر و هدایتگر نمی­شوی.

معنی واژه ها: بی خبر: ناآگاه / صاحب خبر: عارف، دل آگاه، دارنده خبر/  راهرو: رونده راه، رهرو، سالک /مصراع دوم: پرسش انکاری= رهبر نمی‌شوی

آرایه های ادبی: بی‌خبر، صاحب خبر: تضاد / راهبر: پیر، مراد، انسان کامل / خبر: واژه آرایی/ راهرو، راهبر: تناسب، شبه اشتقاق (رشته انسانی)

 

~★~★~★~

 

۲.

در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی

ای فرزند! [ای انسان خام و بی تجربه] در مدرسۀ حقایق، نزد آموزگار عشق کوشش کن بیاموزی، تا روزی به مقام راهبری و کمال برسی. (به مقام انسان کامل برسی)

معنی واژه ها: مکتب: دبستان، آموزشگاه/ حقایق: جِ حقیقت، در اینجا حقایق عرفانی و معنوی/ پیش: نزد/ ادیب: ادب‌دان، ادب‌شناس، سخن‌دان، معلم و مربی/ هان: آگاه باش

آرایه های ادبی: پسر: استعاره از رهرو ناآزموده / پدر: پدر معنوی، استعاره از پیر و راهبر / پدر، پسر: تناسب، جناس ناهمسان / واج آرایی: «ش»،«پ»

 

~★~★~★~

 

۳.

دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی

مانند مردان راه عشق، وجود بی ارزشت را که مانند مس است، رها کن و دست از دلبستگی‌های مادی بردار تا عشق همچون کیمیا وجودت را طلا ارزشمند و خالص گرداند.

معنی واژه ها: کیمیا: ماده‌ای فرضی که به‌وسیلۀ آن می‌توان هر فلز پَست مانندِ مس را تبدیل به زر کرد، اکسیر / زر: طلا

آرایه های ادبی: مس وجود، کیمیای عشق: اضافه تشبیهی / دست شستن: کنایه از رهاکردن / چو مردان …: تشبیه / مردان ره: مجاز از رهروان پایدار، سالکان پایدار / زر شوی: تشبیه رسا / مس، کیمیا، زر: تناسب / بشوی، شوی: جناس / واج آرایی: «ش»،«ی» / تضاد: مس، زر

 

~★~★~★~

 

۴.

خواب و خورت ز مرتبۀ خویش دور کرد
آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی

رفاه و دلبستگی به امور دنیا تو را از جایگاه والای انسانی ات دور کرده است؛ زمانی به مقام حقیقی خود می‌رسی که همه دلبستگی‌های مادی را رها کنی.

معنی واژه ها: مرتبه: جایگاه، مقام/ گه: گاه، زمان/ « َت» در خواب و خورت: جهش ضمیر= خواب و خور، تو را = «ت» مفعول است.

آرایه های ادبی: خواب و خور: مجاز از امور دنیایی و آسایش و رفاه / خویش، بی خواب و خور: واژه آرایی «خ»/ بی خواب و خور شدن: کنایه از رنج و سختی کشیدن، رها کردن دلبستگی‌ها / واج آرایی: «خ»، «ر»

 

~★~★~★~

 

۵.

گر نور عشق حق بر دل و جانت اوفتد
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی

اگر عشق ایزدی همچون نوری بر دل و جانت بتابد، سوگند به خدا که از خورشید آسمان هم زیباتر و پرنورتر خواهی شد.

معنی واژه ها: حق: خداوند / اوفتد: بیفتد / بالله: به خدا سوگند (می‌خورم: حذف)/ کز: که از / فلک: آسمان / خوب: زیبا (در گذشته خوب به معنی زیبا به کار می‌رفته است.)

آرایه های ادبی: نور عشق: اضافه تشبیهی / نور حق: اضافه استعاری= خداوند مانند خورشید است/ دل، جان، عشق: تناسب / آفتاب: مجاز از خورشید / نور، آفتاب، فلک: تناسب / واج آرایی: «ر»، «ت»

 

~★~★~★~

 

۶.

یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی

لحظه ای در دریای بیکران عشق الهی غرق شو و به مقام فنای حق برس و شک نکن که (از آن به بعد) دیگر تمام عالم نمی­‌تواند ذره­ ای تو را گرفتار آلودگی کند.

معنی واژه ها: دم: نفس / غریق: غرق شده / بحر: دریا (هم آوا؛ بهر: بهره) / گمان بردن: گمان کردن

آرایه های ادبی: دم: مجاز از لحظه / بحر خدا: استعاره، حقایق و عشق الهی مانند دریا است / آب هفت بحر: استعاره از امور مادی / یک مو: مجاز از اندک / تر شدن: کنایه از آلوده شدن / غریق، دریا، تر شدن: تناسب /  واج آرایی: «ب»، «ر» / غرق شدن در دریای الهی: به مقام فنای فی الله رسیدن

 

~★~★~★~

 

۷.

از پای تا سرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی

اگر در راه خداوند شکوهمند همۀ هستی ات را بدهی، نور عشق ایزدی، سراپای وجودت را فرا می‌گیرد.

معنی واژه ها: ذوالجلال: صاحب بزرگی، خداوند بزرگوار

آرایه های ادبی: از پای تا به سر: مجاز از همۀ وجود / پای، سر: واژه آرایی، تضاد / نور خدا: اضافه استعاری / بی پا و سر شدن:کنایه از فداکردن کل وجود / شود، شوی: جناس

 

~★~★~★~

 

۸.

وجه خدا اگر شودت منظر نظر
زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی

اگر نگاه و توجه تو، تنها به سوی خداوند باشد، یقیناً از این به بعد، آگاه و دارای بصیرت خواهی شد.

معنی واژه ها: وجه: ذات، وجود(چهره، رخسار) / شودت: جهش ضمیر، «منظر نظرت شود» / منظر: چشم انداز، جای نگریستن / نظر: دید / نماند: نمی‌ماند / صاحب نظر: دارای بینش و آگاهی /

آرایه های ادبی: منظر، نظر: جناس، همریشگی / شود، شوی: همریشگی، جناس / واج آرایی: «ش»، «ن» / واژه آرایی: نظر

 

~★~★~★~

 

۹.

بنیاد هستیِ تو، چو زیر و زبر شود
در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی

اگر در راه عشق خدا، بنیاد خودپرستی تو واژگون شود، از این زیر و زبر شدن نترس؛ چراکه کمال استقامت حال تو این است که از قید این نیستی برهی و باقی به بقای حق شوی.

معنی واژه ها: بنیاد: پایه؛ اصل؛ شالوده / زبر: بالا 

آرایه های ادبی: بنیاد هستی: استعاره مکنیه، خانه‌ای که بنیاد و زیرساخت دارد /  زیر و زبر شدن: کنایه از دگرگون شدن / زیر، زبر: تضاد، جناس / واج آرایی «ز»/ هیچ در دل نداشتن: کنایه از نترسیدن و نگران نبودن، تصور نکردن / شود، شوی: همریشگی، جناس / واژه آرایی: زیر، زبر

 

~★~★~★~

 

۱۰.

گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی

ای حافظ! اگر در آرزوی رسیدن به معشوق هستی، باید در برابر اهل فضیلت و کمال، فروتن و خاکسار باشی.

معنی واژه ها: هوا: هوا و هوس، میل / وصال: رسیدن / حافظا: ای حافظ، منادا و حرف ندا / هنر: فضیلت

آرایه های ادبی: سر: مجاز از اندیشه / خاک شدن: کنایه از نهایت فروتنی / واج آرایی: «ر» / ایهام تناسب: هوا، خاک

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

  • کامل و خوب

  • محمد علی بناکار

    باسلام خدمت عوامل نویسنده این مطلب و عرض خسته نباشید من یک دانش اموز دوازدهمی هستم واقعا به کارم خرد دستتون درد نکنه اللهی همیشه موفقد و پیروز باشید

  • دنیایی سپاس از معنی این شعر حافظ

نظر خود را بنویسید