متن پیری و تنهایی؛ شعر و متن درباره دوران پیری و سالخوردگی

مجموعه متن پیری و تنهایی شامل جملات زیبا درباره گذر عمر، متن در مورد پیری و سالخوردگی، متن زیبا در مورد سالمندان، دلنوشته های پیری و تنهایی و … است.

پیری و تنهایی

پیری و سالخوردگی دوره‌ای است که شاید هر یک از ما با آن روبرو شویم. زمانی که سرشار از تجربه بوده ولی نمی‌توان به راحتی و با همان انرژی جوانی از آن بهره گرفت. کهنسالی دوران افسردگی و تنهایی نیست ولی ناگزیر به دلیل ضعف جسمانی به این سمت پیش می‌رود. در این مرحله شاید بهترین زمان برای سرودن شعر موی سپید و شعر در مورد دوره سالمندی باشد. 

جملات و اشعار زیر بخشی از متن در مورد سالمندان و اشعار تنهایی (متن درباره پیر شدن و تنهایی در این دوران) است که برای خوانندگان عزیز ستاره جمع آوری شده است.

 

متن پیری و تنهایی - شعر درباره پیری

 

متن پیری و تنهایی

من پیر شده ام
آنقدر پیر
که دست های یخی آدم برفی ها
یاد تو را از شانه هایم می تکانند
و من
من هیچ…
فقط شعرهای عاشقانه ام را
های های گریه می کنم …

← متن زیبا در مورد پیری →

♦∴♦∴♦

باید باور کنیم
تنهایی
تلخ ترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست،
روزهای خسته‌ای
که در خلوت خانه پیر می شوی

♦∴♦∴♦

بی اعتنا از کنارت رد میشوند!
قدم هایت!
به مانند کودکی است که شروع به راه رفتن می‌کند
تفاوتش این است:
تکیه گاه او دستان مادرش
و تو…
عصای شکسته!

♦∴♦∴♦

گذر عمر را نگریستم
هر روز منتظر فردا بودم و تند تر می دویدم که به فردا ها برسم
امروزها را هم از دست دادم برای فردا هایی که هیچ وقت به دست نیامد

← شعر در مورد پیری →

♦∴♦∴♦

گذر زمان یک حسرت همیشگی به ما می دهد
حسرت از دست دادن لحظه ها و فرصت ها

 

متن پیری و تنهایی - متن زیبا در مورد سالمندان
متن پیری و تنهایی

پیشنهاد: در ستاره می توانید مجموعه شعر جوانی را نیز بخوانید. 

شعر درباره پیری و تنهایی

سر کوه بلند فریاد کردم
زه دوران جوانی یاد کردم

از این موی سفید و قوس پشتم
مو از دست فلك فرياد كردم

♦∴♦∴♦

ای کاش که بخت سازگاری کردی
با جور زمانه یار یاری کردی

از دست جوانی‌ام چو بربود عنان
پیری چو رکاب پایداری کردی

← متن پیری و تنهایی →

♦∴♦∴♦

افسوس که ایام جوانی بگذشت
حالی نشد و جهان فانی بگذشت

♦∴♦∴♦

جوانی شمع ره کردم که یابم زندگانی را
نجستم زندگانی را، و گم کردم جوانی را

کنون با بار پیری، آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی، کوره راه زندگانی را

← اشعار پیری و تنهایی →

♦∴♦∴♦

می گذرد، ولی
چه ماند از این پیر سالخورده
جز حسرت و دلتنگی……

♦∴♦∴♦

در کلبه‌ی نـداری
افتاده پیـر مـردی
از بی کَسی
تنهایی.
در..
بستر بیماری
مرگ است آرزویش
رها کن
بی خیالی را
لحظه هامان درگذر
سرنوشت
من وتوست
شاید
به روز پیـری
حسرت و بینوایی
بیاااا
کوی محبّت
زود زود

“اصغر رضامند”

← متن پیری و تنهایی →

♦∴♦∴♦

در دل پیر
هست غبار غم، جوان
داغ و سوز بادهجران
در عزای نوجوانی
پیری و درد جدایی
هر چروک صورتش
یادگاران خزان زندگی!
صد حکایت هر خزانش!
پیری و بی روشنایی
سوز سرمای سکوتش
پیری‌ای وای بی عصایی!
کلبه اش ماتم سراگشته کنون
در نوردد جان او را بی نوایی!
رفت گرمای امید
گریه‌ی این پیر شمع‌
می‌گدازد هر چرایی!
همره هم سوز شمع
پیر آرام و نجیب.
راه او راه خدایی!
گونه‌ی خیس و نحیف
پینه بسته بر لبانش!
درد اندوه جدایی‌
می‌سراید ناروایی
گوش به زنگ درنشسته
سر رسد مهر وصفایی!
یاد پیران صفاکن
مکنید جور و جفایی!
خوانده آغاز جدایی!

“تقی جهانبخشی”

 

متن پیری و تنهایی
متن پیری و تنهایی

 

شعر و متن درباره گذر عمر

گر عمر من از شصت فزون شد، شده باشد
ور طالع فرخنده زبون شد، شده باشد

این جان که به تنگ آمده است از قفس تن
روزی اگر از سینه برون شد، شده باشد

♦∴♦∴♦

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کین اشارت ز جهات گذرا ما را بس

← شعر درباره گذر عمر →

♦∴♦∴♦

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯿﺎﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻣﻘﺼﺪ، ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺟﺎﻳﻰ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﻯ ﻣﺴﻴر ﻧﻴﺴت. ” ﻣﻘﺼﺪ ” ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﻗﺪم‌هایی است ﮐﻪ ﺑﺮﻣﻰ ﺩﺍﺭﻳم …

♦∴♦∴♦

افسوس که عمر خود تباهی کردیم
صد قافلهٔ گناه، راهی کردیم

در دفتر ما نماند یک نکته سفید
از بس به شب و روز سیاهی کردیم

♦∴♦∴♦

خیلی تند رفت؛ کودکی هایمان، با آن دوچرخه قراضه اش. کاش همیشه پنچرمی ماند …

♦∴♦∴♦

فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت

شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت

♦∴♦∴♦

گذر عمر یک لحظه است. انگار که چشم ببندی و باز کنی. خود را سپید موی و ناتوان ببینی و کار‌هایی که همه نیمه تمام مانده اند …

 

متن و شعر در مورد پیری و تنهایی
متن و شعر در مورد پیری و تنهایی

 

پیر در پنهان هر رخداد،
نکته ها می بیند که دیده دیگران به دیدن آن نابیناست
ما با احترام به کهن سالان،
در حقیقت به فردای خود احترام می گذاریم

♦∴♦∴♦

سالمندی، موهبتی الهی است و سالمند اگر چه خسته ی راه است، ولی تجربه ی گرانبهایش، از بزرگ ترین گنجینه هاست …

♦∴♦∴♦

نگذاریم امروز
پدربزرگ ها و مادربزرگ ها ،
تنهایشان را با عکس های قدیمی تقسیم کنند

← متن در مورد سالمندان →

♦∴♦∴♦

در کهنسالی، انسان عاقل و فرزانه می شود و تجربه های خود را به نسل های بعد انتقال میدهد.

 

سخن آخر

مجموعه متن پیری و تنهایی شامل اشعار و دلنوشته‌های روزگار سالخوردگی است. زمانی که قدرت رو به افول رفته و نیاز به دیگران به اوج می‌رسد. از خدای بزرگ برای همه سالخوردگان و افراد پیر عاقبت بخیری مسئلت داریم و امیدواریم این دوران به تنهایی و دلسردی طی نشود.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید