متن شعر “خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد” با تفسیر شعر

شعر عارفانه خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد، از اشعار معروف و زیبای شاعر و عارف بزرگ هندی، امیر خسرو دهلوی است. آنچه می‌خوانید، متن کامل شعر همراه با تفسیر مضامین عارفانه‌ی این شعر زیباست.

خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد

امیرخسرو دهلوی عارف و شاعر بزرگ پارسی‌گوی هندی در سال ۶۵۱ هجری قمری در دهلی متولد شد. وی در نظم و نثر استاد بود و آثار بسیاری از خود باقی گذاشته است که ازجملهٔ آن‌ها می‌توان دیوان قصاید و غزلیات او را نام برد. یکی از زیباترین غزل‌ها و اشعار بیدل دهلوی که شهرت زیادی پیدا کرده غزلی است با مطلع «خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد». آنچه می‌خوانید نوشتاری است در باب مفهوم این شعر عارفانه زیبا. با ستاره همراه باشید.

 

متن کامل شعر خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد همراه با تفسیر شعر

 

متن کامل شعر خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد

خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد

دیده بر روی چو گل بنهد و نبود خبرش
گر چه بر دیده ز نوک مژه خاری برسد

گر چه در دیده کشد هیچ غبارش نبود
هر کجا از قدم دوست غباری برسد

لذت وصل نداند مگر آن سوخته‌ای
که پس از دوری بسیار به یاری برسد

قیمت گل نشناسد، مگر آن مرغ اسیر
که خزان دیده بود پس به بهاری برسد

‌ای خوش آن پاسخ تلخی که دهد از صبرم
که خماری شکن ار بعد خماری برسد

خسروا، یار تو، گر می‌نرسد، یاری کن
بهر تسکین دل خویش که آری برسد

“امیرخسرو دهلوی”

 

تفسیر شعر زیبای خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد

معنی و مفهوم شعر زیبای خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد

 

تفسیر شعر خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد

خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد

این شعر درباره لحظه ناب وصال عارف با یار و معشوق خویش است، زمانی که عارف پس از طی مراحل سیر و سلوک در مراتب وجود، به لحظه شیرین و توصیف ناشدنی وصل می‌رسد.

دیده بر روی چو گل بنهد و نبود خبرش
گر چه بر دیده ز نوک مژه خاری برسد

گر چه در دیده کشد هیچ غبارش نبود
هر کجا از قدم دوست غباری برسد

اینجاست که دیگر جز معشوق چیزی نمی‌بیند و خار و غباری هم که برخاسته از قدوم یار باشد، همه یکسره خیر و است و زیبایی که «هر چه از دوست رسد، نیکوست.»

 

مفهوم شعر خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد

مفهوم شعر خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد

 

قیمت گل نشناسد، مگر آن مرغ اسیر
که خزان دیده بود پس به بهاری برسد

‌ای خوش آن پاسخ تلخی که دهد از صبرم
که خماری شکن ار بعد خماری برسد

 

امیر خسرو دهلوی به زیبایی و با استفاده از تمثیل‌های به‌جا، لذت درک حضور و رسیدن به معشوق را به مرغ اسیری تشبیه کرده که مدت هاست گرفتار خزان است و اینک به بهاری پر رمز و راز و زیبا رسیده، او معتقد است درک عمق این لذت فقط برای کسی میسر است که آتش فراق و درد هجران را چشیده باشد و البته تحمل تمام این سختی‌ها به امید رسیدن به سرمنزل مقصود رواست.

خسروا، یار تو، گر می‌نرسد، یاری کن
بهر تسکین دل خویش که آری برسد

 

امید داشتن به وصال یار و خاموش نشدن آتش این اشتیاق هم از دیگر مضامینی است که دهلوی در شعر خویش به آن اشاره دارد.

 

سخن آخر

امیدواریم خواندن این مطلب برای شما مفید بوده باشد. در پایان این مطلب خواندن زیباترین اشعار عارفانه پارسی و تک بیتی های عارفانه نیز خالی از لطف نخواهد بود. منتظر خواندن نظرات، انتقادات و پیشنهادات سازنده شما هستیم.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
وب گردی:
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید