ستاره | سرویس فرهنگ و هنر – مولانا جلالالدین محمد بلخی معروف به مولوی یکی از شعرای بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. اشعار مولانا بالغ بر ۲۶۰۰۰ بیت است و آثاری همچون مثنوی معنوی، دیوان شمس و اشعار عاشقانه مولانا، فیه مافیه و مجالس سبعه از گنجینههای گرانبهای این شاعر و عارف پرآوازهی ایرانی است. مولانا علاوه بر صحبت از عشق در اشعارش، از مفاهیم عارفانه نیز صحبت کرده است. به همین دلیل نیز اشعار مولانا در مورد زندگی بسیار معروف بوده و مورد توجه اندیشمندان است. آنچه در ادامه میآید گلچینی از زیباترین اشعار مولانا است که میتوانید روح خود را با خواندن آنها تازه کنید.
زیباترین اشعار مولانا : گلچینی از اشعار زیبای مولوی
جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما
آتش زدی در عود ما نظّاره کن در دود ما
پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما
در گِل بمانده پای دل، جان میدهم چه جای دل
وز آتش سودای دل، ای وای دل، ای وای ما
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
ماییم که از بادهی بیجام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بیهیچ سرانجام خوشیم
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
باز آنِ سلیمان شد تا باد چنین بادا
یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی
غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا
هم باده جدا خوردی هم عیش جدا کردی
نک سردهی مهمان شد تا باد چنین بادا
زان طلعت شاهانه زان مشعله خانه
هر گوشه چو میدان شد تا باد چنین بادا
زان خشم دروغینش زان شیوه شیرینش
عالم شکرستان شد تا باد چنین بادا
شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
دیدۀ عقل مست تو، چرخۀ چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بیتو به سر نمیشود
جان ز تو جوش میکند دل ز تو نوش میکند
عقل خروش میکند بیتو به سر نمیشود
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
از جمادی مـُردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان بر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حمله دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملایک بال و پر
وز ملک هم بایدم جستـن ز جو
کُلُّ شَیءهـالک الـّا وجهه
بار دیگر از ملک قربـان شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم، چون ارغنون
گویدم کانّا إِلَیه راجعون
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
برخیز و طواف کن بر آن قطب نجات
مانندهی حاجیان به کعبه و به عرفات
چه چسبیدی تو بر زمین، چون گل تر
آخر حرکات شد کلید برکات
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
ای عاشقان ای عاشقـان پیمانه را گم کرده ام
در کنج ویران مانده ام، خُمخانه را گم کرده ام
هم در پی بالائیان، هم من اسیــر خاکیان
هم در پی همخانه ام، هم خــانه را گم کرده ام
آهم چو بر افلاک شد اشکم روان بر خاک شد
آخر از اینجا نیستم، کاشانه را گم کرده ام
در قالب این خاکیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد، جانانه را گم کرده ام
از حبس دنیا خسته ام، چون مرغکی پر بسته ام
جانم از این تن سیر شد، سامانه را گم کرده ام
در خواب دیدم بیدلی صد عاقل اندر پی روان
میخواند با خود این غزل، دیوانه را گم کرده ام
گر طالب راهی بیا، ور در پی آهی برو
این گفت و با خودمی سرود، پروانه راگم کرده ام
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
دانستن او نه درخور پایهی ماست
در معرفتش همین قدر میدانم
ما سایه اوئیم و جهان سایه ماست
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو
به دو نقش و به دو صورت، به یکی جان من و تو
داد باغ و دم مرغان بدهد آب حیات
آن زمانی که درآییم به بستان من و تو
اختران فلک آیند به نَظّارۀ ما
مه خود را بنماییم بدیشان من و تو
من و تو، بی منوتو، جمع شویم از سر ذوق
خوش و فارغ، ز خرافات پریشان، من و تو
طوطیان فلکی جمله شکرخوار شوند
در مقامی که بخندیم بدان سان، من و تو
این عجبتر که من و تو به یکی کنج این جا
هم در این دم به عراقیم و خراسان من و تو!
به یکی نقش بر این خاک و بر آن نقش دگر
در بهشت ابدی و شکرستان من و تو
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
بدنامی و عشق و شور و مستی همه هست
جای گله نیست، چون تو هستی همه هست
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
اندر سر ما همت کاری دگر است
معشوقۀ خوب ما نگاری دگر است
والله که به عشق نیز قانع نشویم
ما را پس از این خزان بهاری دگر است
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
با آن که میرسانی آن بادۀ بقا را
بی تو نمیگوارد این جامِ باده ما را
مطرب قدح رها کن! زین گونه نالهها کن
جانا یکی بها کن آن جنس بیبها را
آن عشق سلسلت را وان آفت دلت را
آن چاه بابلت را وان کان سحرها را
باز آر بار دیگر تا کار ما شود زر
از سر بگیر از سر، آن عادت وفا را
دیو شقا سرشته از لطف تو فرشته
طغرای تو نبشته مر ملکت صفا را
در نورت ای گزیده، ای بر فلک رسیده
من دم به دم بدیده انوار مصطفا را
چون بسته گشت راهی شد حاصل من آهی
شد کوه همچو کاهی از عشق کهربا را
از شمس دین چون مه، تبریز هست آگه
بشنو دعا و گه گه آمین کن این دعا را
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
هر سوش مجوئید که در جان منست
سلطان منم و غلط نمایم به شما
گویم که کسی هست که سلطان منست
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
یار مرا غار مرا، عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغ کُهِ طور تویی خسته به منقار مرا
قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر تویی
قند تویی زهر تویی بیش میازار مرا
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی
روضهٔ امید تویی راه ده ای یار مرا
روز تویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی
آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی
پخته تویی خام تویی، خام بمگذار مرا
این تن اگر کم تَنَدی راه دلم کم زَنَدی
راه شدی تا نبُدی این همه گفتار مرا
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم
چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
سرخوشان عشق را نالان مکن
باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مکن
چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
خلق را مسکین و سرگردان مکن
بر درختی کآشیان مرغ توست
شاخ مشکن، مرغ را پرّان مکن
جمع و شمع خویش را برهم مزن
دشمنان را کور کن شادان مکن
گر چه دزدان خصم روز روشنند
آنچه میخواهد دل ایشان مکن
کعبه اقبال، این حلقه است و بس
کعبه امّید را ویران مکن
این طناب خیمه را برهم مزن
خیمه توست آخر ای سلطان، مکن
نیست در عالم ز هجران تلختر
هرچه خواهی کن، ولیکن آن مکن
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
گرت امروز بـراند نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر تـو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند…
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
نانْپاره ز من بستان، جان پاره نخواهد شد
آوارۀ عشق ما آواره نخواهد شد
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد
آن را که منم منصب معزول کجا گردد
آن خاره که شد گوهر، او خاره نخواهد شد
آن قبلۀ مشتاقان ویران نشود هرگز
وان مصحف خاموشان سی پاره نخواهد شد
از اشک شود ساقی این دیدۀ من لیکن
بی نرگس مخمورش خماره نخواهد شد
بیمار شود عاشق، اما بنمیمیرد
ماه ار چه که لاغر شد استاره نخواهد شد
خاموش کن و چندین غمخواره مشو آخر
آن نفْس که شد عاشق، اماره نخواهد شد
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
گر شرم همی از آن و این باید داشت
پس عیب کسان زیر زمین باید داشت
ور آینهوار نیک و بد بنمائی
چون آینه روی آهنین باید داشت
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
بشکن سبو و کوزه، ای میرآب جانها
تا وا شود چو کاسه در پیش تو دهانها
بر گیجگاه ما زن ای گیجی خردها
تا وارهد به گیجی این عقل ز امتحانها
ناقوس تن شکستی ناموس عقل بشکن
مگذار کان مُزَوِر پیدا کند نشانها
ور جادویی نماید بندد زبان مردم
تو، چون عصای موسی، بگشا بر او زبانها
عاشق خموش خوشتر دریا به جوش خوشتر
چون آینهست خوشتر در خامشی بیانها
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
معشوق همیــن جاست بیایید بیایید
معشوقِ تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتیـد
از خواجۀ آن خانه نشانی بنماییـــد
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیت
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همـه آن رنج شما، گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
سرمایۀ گرمیست مها آتش تو
هرگاه که خوشدلی سر از ما بکشد
رامش کند آن زلف خوش سرکش تو
✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥ ✦ ✥
رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
ترک منِ خرابِ شبگردِ مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
ماییم و آبِ دیده، در کُنج غم خزیده
بر آب دیدۀ ما صد جای آسیا کن
خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زردروی عاشق، تو صبر کن وفا کن
دردیست غیر مردن کآن را دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن
در خواب، دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرد
از برق این زمرد، هین دفع اژدها کن
سخن آخر
امیدواریم از خواندن این اشعار ناب و زیبا لذت برده باشید. همچنین با حفظ کردن زیباترین اشعار مولانا میتوانید در مشاعره بی رقیب باشید و بدرخشید. جالب است بدانید که مولانا سروده های دیگری به زبان های یونانی و ترکی هم دارد و شما می توانید گلچینی از اشعار ترکی مولانا را نیز در ستاره بخوانید. در پایان مثل همیشه از شما می خواهیم تا ما را با نظرات و پیشنهادهای خوب خود یاری کنید. شاد و پیروز باشید.
مطالب پیشتهادی: