در اشعار و متون فارسی به ویژه ادبیات کهن درباره حیوانات سخنهای فراوانی گفته شده است. در حقیقت هر حیوان نماد خاصی دارد و گاهی به شخصیتهای انسانی تشبیه میشود. در برخی اشعار نیز حیوانات نشانه احساسات، صفات، اعمال و رفتار انسانها هستند. در برخی دیگر مانند شعر در مورد کبوتر و شعر در مورد اسب نیز از حیوانات برای توصیف شرایط مختلف استفاده میکنند.
به عنوان مثال شیر همواره مظهر دلیری و شجاعت است و جایگاه نسبتاً مهمی در اشعار و متون ایرانی دارد. ما در این مقاله به ارائه اشعار و جملات زیبا در مورد شیر پرداخته ایم.
شعر در مورد شیر
با من از بازی گرگم به هوا حرف زدی
وقت بازی تو خودِ شیر شدی، حرفی نیست
🦁.🦁.🦁
وای اگر کفتارها رفتار کفتاری کنند
یا که گرگان لحظهای اندیشه هاری کنند
یا شغالان از سگان قلادهها را بُگسلند
یا که روباهان دوباره فکر مکاری کنند
با پلنگ و ببرها هم گر در افتادند، … هیچ
وای اگر این شیر را درگیر بیداری کنند
🦁.🦁.🦁
چون گشت شکار شیر جانی
بیزار شد از شکار خرگوش
🦁.🦁.🦁
گلـهی آهـویـی و با چشـم هـای وحشـی ات
در دل ایـن شیـر مستـاصـل شـده رم مـی کنی
غم مخور، معشوق اگر امروز و فردا میکند
شیر دوراندیش با آهو مدارا میکند
🦁.🦁.🦁
دیـگر برای دلــهره جایی نمــانده است
در بیـشه زار شـــیر نر آمـاده میکنند
🦁.🦁.🦁
تلفیق چشم شیر و غزال است چشم تو.
چون با غرور و عشق گلاویز میشود
🦁.🦁.🦁
شیر را شرمندهی چشمان آهوها مخواه
یا نهان کن خویشتن را
یا مرا زنجیر کن
🦁.🦁.🦁
عیار چشم غزالان شیر مست چه باشد
که چشم شیر درین بیشه، شیشه شیشه شراب است
🦁.🦁.🦁
تا کی بنشینیم و در این حال بمانیم؟
از وضع کنونی بخدا دل نگرانیم
از هر روشی هم شده باشد پس از امروز
باید عطش سینهی خود را بنشانیم
ای مردترین مرد! نگهبان دلت باش
وقت است بدانی خودمان نیز بدانیم!
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید
هی فکر نکن مردی و ما تازه جوانیم!
ای دزد سر گردنه عشق کجایی
روباهی و ما شیر ژیان سبلانیم!
🦁.🦁.🦁
مرا به صید گهی میکشد کمند محبت
که خون شیر خورند آهوان شیر شکارش
🦁.🦁.🦁
از گله رانده اند مرا ای غزال من
شیری که خود به دام بیافتد که شیر نیست
🦁.🦁.🦁
ز سایه علم شیر پیکرش نه عجب
که لرزه بر تن شیران فتد چو شیر علم
🦁.🦁.🦁
عینکی بودنِ او
راز ظریفی دارد
شیر محبوس نباشد
همه را خواهد کشت!
🦁.🦁.🦁
جنگلی را
گر به آتش می کشی
دستت درست!
در میان دشت دیگر
بچه شیران را نکش!
🦁.🦁.🦁
خواب شد در جنگلی سلطانِ شیر
رد شد از آنجا سگی بیمار و پیر
با طنابی دست و پایش را بِبست
صد گره زد بند آن را بر درخت
شیر بیدار و خودش در بند دید
از خری کرد التماسی بس شدید
بند ما را واکنی حکم ات وزیر
نیمی از این جنگل و قدرت بگیر
خر به تردیدی ولیکن آز کرد
آن گره از پایِ سلطان باز کرد
شیر چون آزاد شد گفت ای پسر
نیمه ی جنگل نگردد سهم خر
خر از آن پیمان شکن فریاد کرد
نادم از آنکه عدو آزاد کرد
شیر گفتا کُل جنگل آنِ تو
این حکومت در یَد و فرمان تو
شیر را هرجاسگی بندش کِشاند
و خری آن را ز بندش وا رهاند
نیست آنجا جای شیران ژیان
مرده شورِ جنگل و تخت و نشان
🦁.🦁.🦁
ما از آن شیر دلانیم که از خون نهراسیم
ما عایله و ملک نداریم و نخواهیم
ما یار قصاصیم که از قید خلاصیم
ما پنجه ی شیریم ز کسی باک نداریم
جمله و متن در مورد شیر جنگل
هر روز خورشید طلوع در آفریقا میکند. غزلک بیدار است. غزلک میداند، میفهمد. باید از شیر سریعتر بدود تا که کشته نشود تاکه خورده نشود. هرروز خورشید در آفریقا طلوع میکند. شیر هم بیدار است شیر هم میفهمد باید از آن غزال تیزتر بدود که نمیرد از گرسنگی. این جبری است برای جنگل قانون برای امروز برای هرروز.
🦁.🦁.🦁
شعر و ترانه، چشمک و ابرو، صیاد یک شیر است یا آهو
آمادهام، تیر و کمانت کو؟ صیدم کنای آهو! کمین کافی است.
🦁.🦁.🦁
روزی سگی نزد شیر آمد گفت: بامن کشتی بگیر، شیر سر باز زد. سگ گفت: نزد تمام سگان خواهم گفت که شیر از مقابله با من میهراسد. شیر گفت: سرزنش سگان را خوشتر دارم از اینکه شیران مرا شماتت کنند که با سگی کشتی گرفته ام…
🦁.🦁.🦁
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد
به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
بگذار اعتراف کنم، اعتراف تلخ.
این شیر پیر نیز توان خطر نداشت
🦁.🦁.🦁
سلطان جنگل هستم، برهای که گرگ را دیده، گرگ را مکیده، هر چند بی کرک و پرم، دهانم هنوز بوی شیر میدهد…
🦁.🦁.🦁
تا چشم تو را دید، دلم بندِ دلت شد، چون شیر که بر چشمهی آهوی تو بند است …
🦁.🦁.🦁
انگیزه اش در کار سودا سر به سر باشد! شیری که با آمیختن با آهویی مغموم، مصداق رویا گونهی شیر و شکر باشد …
🦁.🦁.🦁
شیر کمر شکسته را
از مردن باکی نیست،
تمام ترسش از آن است
که کفتارها بر جنازه اش جشن میگ یرند،
و آنان که بی خبر از مرگش هستند
قدرت کفتارها را می ستایند
🦁.🦁.🦁
“رام” باش، ولی “شیرِ رام” باش!
“موشِ رام” که باشی،
هر وقت هر کس میل مبارکَش بکشد،
له ات می کند!!!
“شیرِ رام” که باشی،
همه حواسشان هست…
🦁.🦁.🦁
شیر نر،
از تنها حیوانی
که واهمه دارد …
ماده خودش است!
🦁.🦁.🦁
اگر خود را شیر میدانید
هرگز با موشها نجنگید.
اگر پیروز شوید میگویند:
پیروزی بر موش افتخار نیست
و اگر ببازید میگویند از یک موش باخت!
قدرت شیر
توی عضلاتش نیست توی وجودشه…
وقتی میخواد چیزی رو بدست بیاره
با تمام وجود بلند میشه
با تمام وجود دنبالش میکنه
و با تمام وجود بدستش میاره…
رویاتو بدست بیار
🦁.🦁.🦁
چه بسا سگ هایی منتظر مرگ شیر ماندند
و سرانجام بر روی اجساد شیر های جنگل سبز رقصیدند…
شادی کردند و خود را بزرگ پنداشتند…
ولی نمی دانستند : شیر، شیر می ماند و سگ، سگ…
حتی با قلاده های طلا!!! این قانون لیاقت است،
شیر لایق تاج سلطانیست و سگ لایق قلاده.
🦁.🦁.🦁
یه شیر خودش رو نگرانِ
عقاید گوسفندا نمیکنه!
🦁.🦁.🦁
اگرچه بسیارند شغال ها
اما بیشه
همیشه به نام شیر است
🦁.🦁.🦁
یک لشکر گوسفند
به رهبری یک شیر ،
میتواند یک لشکر شیر به رهبری
یک گوسفند را شکست دهد ….
🦁.🦁.🦁
آنچه شیران را
کند روباه صفت
احتیاج است
احتیاج است
احتیاج
🦁.🦁.🦁
آهو
که نباشد
شیر
میمیرد
🦁.🦁.🦁
شعر و ترانه، چشمک و ابرو، صیاد یک شیر است یا آهو، آمادهام، تیر و کمانت کو؟ صیدم کن ای آهو کمین کافی است …
🦁.🦁.🦁
از غضب در دهن شیر مجاور بودم
ترک خشم از دهن شیر برآورد مرا
🦁.🦁.🦁
تو غزالی یا شیر، هر چه هستی هر که هستی با طلوع خورشید باید دویدن را آغاز کنی و همین قانون است برای من و تو و برای خورشید …
🦁.🦁.🦁
شیر آهو میدراند شیر ما بس نادرست
نقش آهو را بگیرد در دمد آهو کند
🦁.🦁.🦁
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
حرف آخر
در فرهنگ ایران و در طول دورههای مختلف، شیر مختلف مفاهیم متفاوتی داشته است. بسیاری از شاعران، اشعار، ضرب المثلها و داستانهای بسیاری درباره شیر گفته اند. در اغلب این متون، شیر در معنای حقیقی خود به کار نرفته بلکه در شخصیتی انسانی ظاهر میشود.
همانگونه که میدانید منوچهر دامغانی یکی از شاعران فارسی است که به شاعر طبیعت شهرت دارد. اگر به چنین اشعاری علاقه دارید، مطالعه گزیده بهترین اشعار منوچهری دامغانی را از دست ندهید. آیا شما شعر و جملات زیبای دیگری را در مورد شیر را سراغ دارید؟ لطفاً آن را با ما و دیگر مخاطبان ستاره درپایین صفحه و در قسمت “نظرات و پرسش ها” در میان بگذارید.
♡♡♡
استاد قبادی قهرمان جهان شیییره