زنان زیر تیغ ناموس؛ سر مونا را بریدند و چرخاندند تا مایۀ عبرت شود!

یکی از مهم ترین دلایل تکرار قتل های ناموسی، خلاهای قانونی در این رابطه است. حال آن که در موارد متعدد دیگر فراتر از شرع و بر اساس نظریۀ مصلحت، عمل می‌شود و در این فقره هم چون یک شهروند را کشته حکومت می‌تواند ورود کند و به خانواده و قبیله بسنده نشود.

زنان زیر تیغ ناموس

تصویر مرد خندانی که سر بریده همسرش را در میدان شهر اهواز می چرخاند و با افتخار می‌گوید کشتمش! لکه ننگ دیگری است بر دامان عرف زن ستیزِ زن کشی که تن به اصلاح نمی دهد.

مونا حیدری تنها ۱۷ سال داشت که در روز ۱۶ بهمن بدست همسر و برادر همسرش کشته شد. او هنوز کودک بود که به اجبار خانواده به عقد پسر عمویش درآمد، سالها با رنج و محنت زنده‌مانی کرد و یک روز که کارد به استخوانش رسیده بود به ترکیه گریخت تا شاید راه نجاتی بیاید. همسرش با کمک خانواده مونا اما او را بازگرداند و با قساوت سر برید و با افتخار به اینکه از ناموسش دفاع کرده، سر بریده مونا را مقابل چشمان مردم گرفت و خندید!

بِای ذَنبّ قُتِلَت؟!

آمار قتل های ناموسیِ سال‌های اخیر، تکان دهنده و عجیب است. مردانی که چاقو و تبر و داس و قمه و پیت نفتی بدست دارند و تصور می کنند زنان مایملک آنهایند، دختران و خواهران و زنان شان را می کشند و آب از آب تکان نمی‌خورد. در سال ۱۳۸۸ تنها در طول ۷ ماه، ۱۵ زن در اهواز و بیش از ۱۰ زن در مناطق کردنشین قربانی «ناموس» شدند.

در سال ۱۳۹۰ آمار زنان کشته به بهانۀ ناموس در کل ایران ۳۴۰ زن بوده و اغلب در مناطق کردستان و خوزستان اتفاق افتاده است. در سه ماهه پایانی سال ۹۱ تنها در مریوان و روستا‌های اطراف آن سه زن قربانی قتل‌هایی از این دست شدند. این عدد البته مربوط به مواردی است که اعلام شده و آمار واقعی احتمالا بیشتر است.

در سال ۹۷، ۳۳ زن در استان‌های ایلام، لرستان، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی به دست پدر، برادر، همسر و پسر خود به قتل رسیدند. از مجموعه ۳۳ قتل، ۸ قتل ناموسی، ۲۰ مورد به دلیل اختلافات خانوادگی و ۸ قتل به دلیل نامعلوم انجام شده، کردستان با داشتن ۱۴ قتل دارای بالاترین آمار بوده و کرمانشاه با ۸ قتل در ردیف دوم قرار دارد. از حیث شیوه قتل ۲۳ قتل به وسیله چاقو، خفه کردن و شلیک اسلحه، ۴ مورد بر اثر ضرب و شتم ، ۳ مورد حلق آویز کردن، ۱ مورد به آتش کشیدن و ۲ مورد شکل نامعلومی داشته است.

آمار کشتار زنان در کردستانِ سال ۹۸ نیز تکان دهنده است، از ابتدا سال تا آذر ماه آن سال، ۱۰۳ زن به دلیل اختلافات خانوادگی و ترس مدام از کشته شدن توسط اعضای خانواده خودکشی کردند و ۲۵ زن قربانی قتل ناموسی شدند. مساله دردناک در خصوص این قبیل خودکشی ها این است که در بسیاری از موارد خودکشی به اجبار مردان خانواده و به شکل خودسوزی صورت گرفته است.

به عنوان مثال در زمستان ۹۸ در سنندج، پدری دختر نوجوانش را وادار به خودسوزی کرد تنها به این گناه که او را در یک ساندویچی با پسری دیده بود!

در سال ۹۹ نیز شاهد قتل های ناموسی و به خودکشی دادن زنان و دختران در شهرهای مختلف بودیم. در این سال، تنها در طول ۲ ماه ۴ زن جوان در شهرهای کردستان به دست نزدیکان خود به قتل رسیدند، ۳ زن در مناطق کردنشین آذربایجان غربی قربانی شدند و در اهواز نیز به فاصله تنها یک هفته، ۲ زن جوان به دست نزدیکان خود با تبر به قتل رسیدند.

 

ناموس به بهای جان؟

در اغلب جوامع خاورمیانه مانند ایران زن ناموس مرد است، زنانی که نسبت خانوادگی با مردان دارند، ناموس آنها به حساب می‌آیند و وظیفه هر مردی است که از ناموس و شرف خود محافظت کند. ناموس و آبرو به ویژه در جوامع سنتی، سرمایه مردان و یکی از ارکان اصلی منزلت اجتماعی آنها به شمار می‌رود، بنابراین زنان موظف اند از این میراث حفاظت کنند.

افراط و اصرار در این «محافظت» و نادیده انگاشتن فهم خود دختر و زن در این باره و تفسیر مالکانه به اسم مراقبت اما اغلب به معنی نادیده انگاشتن خود زن است چرا که عاملیت و فردیت او را به رسمیت نمی شناسد و انتظار دارد حتی فراتر از فرهنگ رسمی رایج که مطابق سنت‌های مردسالار زن ستیز خانواده، قبیله، شهر و فرهنگ قومی عمل کنند.

در چنین بافت فرهنگی، اگر زنان دست از پا خطا کنند مستحق مرگ اند و به مجازات کمتر هم رضایت نمی دهند! یکی آشکارترین اشکال خشونت علیه زنان و محصول روابط نابرابر قدرت.

 

زن‌کشانی که مجازات نمی شوند!

یکی از مهم ترین دلایل تکرار قتل های ناموسی، خلاهای قانونی در این رابطه و مقاومت طولانی قوانین مدنی در برابر تغییر است. به عنوان مثال، پدران دختر کش با توسل به قاعده سقوط قصاص، از مجازات می گریزند. حال آن که در موارد متعدد دیگر که شرع صراحت نداشته بر اساس نظریۀ مصلحت، عمل می شود و در این فقره هم چون یک شهروند را کشته حکومت می تواند ورود کند و به خانواده و قبیله بسنده نشود.

 

قتل های ناموسی

 

زن کش ها در پناه قبیله!

تقریبا در تمامی قتل های ناموسی رخ می دهد، نه تنها مجازاتی متوجه قاتل نیست که مساله حتی به مراجع قضایی و قانونی نیز ارجا داده نمی شود. قاتل به سرعت از طرف خانواده مقتول مورد عفو قرار گرفته و به عنوان مردی غیرتمند و ناموس پرست! به زندگی عادی باز می گردد. نظام حقوقی در مناطق گفته شده تماما از اصول و سنن قبیله‌ای و عشیره‌ای پیروی می‌کند، یعنی قانون مدنی کشور در اینجا نسخه دوم برای اجرا است که البته از آنجا که مسائل بر اساس همان نظام حقوقی قبیله‌ای و متاثر از رسوم متداول عشیره‌ای حل می‌شود، کار به اجرای نسخه اول نمی‌رسد.

در فرهنگ قبیله ای، زن جایگاهی جز تولید و بازتولید نیروی کار ندارد. زن موجود ارزشمندی تلقی نمی شود تا به آن اندازه که خشونت بر زن، کتک زدن و کنترل او معیاری برای سنجش میزان قدرت و مردانگی در بسیاری از خانواده هاست. بر اساس همین فرهنگ و در پیوند با نداشتن هویت مستقل و طفیلی و مایملک بودن مرد، رفتار زنان به معنای شرف و آبروی مردان است و تخطی آنها از قوانین سخت گیرانه و پدرسالارانه قبیله و عشیره، خشونتی بی حد و مجازات مرگ در پی دارد.

 

زنان در کانون زنجیره ستم

نکته درناک در این رابطه، پذیرش اجتماعی قتل های ناموسی است، اغلب مردم با قاتلین همدلی نشان می دهند و بر این باور اند که زنان باید متوجه تعصب و شرایط عرفی منطقه محل زندگی شان باشند. بسیاری از افراد در مناطقی که قتلگاه قربانیان ناموس است، قتل هایی از این دست را ناهنجاری تلقی نکرده و بر این باورند که « زن نمی تواند هرجور دلش خواست زندگی کند، اگرهم خطایی بکند که آبروی خانواده برود، چاره ای جز پاک کردن ننگ با خون نیست زیرا مردان خانواده و حتی فامیل تحمل سرزنش های مردم و اینکه اسم‌شان سر زبان ها بیفتد را ندارند. خود آن زن هم نمی تواند پس از خبط و خطایی که ناموسی است به زندگی اش ادامه دهد؛ حتی اگر کشته نشود فشار اجتماعی و خانواده کاری با او می کند که خودش را بکشد و خلاص کند.»

پس از فرونشستن هیاهوی هر قتلی، اوضاع به سرعت عادی می‌شود، مقتولان نگون بخت از یاد‌ها می‌روند و صد‌ها زن و دختر در پستوی خانه‌ها کتک می‌خورند و کشته می‌شوند بدون اینکه حتی این شانس را داشته باشند که مانند رومینا اشرفی کسی داستانشان را بشنود، یا مانند فاطمه و ریحانه با توییت دوست و آشنایی راز قتل‌شان فاش شود.

سالانه دهه‌ها دختر روستایی بی گناه در شهر‌ها و روستا‌های مختلف کشته می‌شوند، با سنگ، با تفنگ، با چاقو و با داس، مرگشان، اما خاموش است، نه رسانه‌ای دارند و نه دوستانشان گوشی تلفنی، نه مرثیه‌ای برایشان خوانده می‌شود، نه نماینده مجلس و فعال زنانی خون خواه شان می‌شود.

 

منبع: عصر ایران

 

 

 

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید