ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – انشا درباره برداشتن یک ظرف داغ را باید با توصیف صحنههای مربوط به آن و احساسی که از لمس ظرفی داغ به انسان دست میدهد، نگارش کرد. این انشا را میتوان به دو شکل توصیفی و خلق صحنههای جالب و نیز تعریف خاطره نوشت. خاطرات قابل بازگو در این موضوع انشا، میتوانند هم طنزآلود و هم تلخ و ناگوار باشند. به هر ترتیب، در ادامه به دو نمونه انشا درباره برداشتن یک ظرف داغ به شکل توصیفی و تعریف خاطره میپردازیم.
انشا توصیفی درباره برداشتن یک ظرف داغ
بند مقدمه (زمینهسازی)
به خاطر دارم که چطور برای اولین بار احساس سوزش و داغی را تجربه کردم. این چیزی بود که بارها و بارها از جانب پدر و مادرم شنیده بودم و همیشه در کودکیام، به من یادآوری میشد. اما پس از این که چند سال نخستین زندگی من سپری شده و مراقبتهای شدید والدینم کمرنگتر شد، فرصت پیدا کردم تا احساس سوزش یک ظرف داغ را شخصا تجربه کنم.
بندهای بدنه (متن نوشته)
اولین باری که سوزش یک ظرف داغ را لمس کردم، چیزی شبیه به یک بیحسی آغازین بود و پس از آن جلز و ولزی طولانی به من دست داد! دو انگشت شست و سبابه دست راستم را به ظرف پر از خورشت داغ قرمه سبزی چسبانده بودم. بار اول سوزش بدی را تجربه کردم و احساس من مانند این بود که داغی ظرف تا عمق استخوان انگشتانم نفوذ کرده باشد.
داغی ظرف ابتدا پوست انگشتانم را هدف گرفت و پس از آن به لایههای بافت گوشت و بعد به استخوان رسید. فورا انگشتانم را زیر آب سرد گرفتم، این کار نیز سوزشی دوباره ایجاد کرد. عجیب است که هم داغی و هم یخی، هر دو میسوزانند! اگر یک قالب یخ داخل ظرف استیل را از فریزر بیرون آورده باشید، سوزانندگی یخ را نیز تجربه کردهاید. چیزی درست شبیه به همین سوختن با ظرف داغ است و شاید حتی گاهی از آن آزاردهندهتر باشد.
پس از گذشت چند ثانیه، حسی عجیب به من فرمان داد که دوباره انگشتم را به ظرف داغ نزدیک کرده و همان حس را تجربه کنم! جالب است که این بار آن قدرها سوزاننده نبود. نمیدانم ظرف خنکتر شده بوده یا دست من به داغی آن عادت کرده و تجدید شوک بار اول را نداشت. بسیار جالب بود که پوست داغی ظرف را دریافت کرده و آن را به سمت گوشت و استخوان میفرستاد. با این حساب پوست و گوشت به عنوان رسانای حرارتی عمل میکردند.
بند نتیجهگیری (جمعبندی)
یک سوزش کوچک دست با ظرفی داغ، اگرچه تجربهای کوچک و به ظاهر بیاهمیت است، اما باعث شد که من احتیاط کردن را بیاموزم. ظرفی که ظاهر آن اصلا داغ به نظر نمیرسید، کاملا داغ و سوزاننده بود. با این حساب هر چیزی در دنیا میتوانست علیرغم ظاهر خود، خطرناک و آسیبرسان باشد و این ما هستیم که باید عاقلانه و با احتیاط رفتار کنیم.
انشا درباره برداشتن یک ظرف داغ با تعریف یک خاطره
بند مقدمه (زمینهسازی)
معلم از ما خواسته که انشایی درباره برداشتن یک ظرف داغ بنویسیم و من یاد یک خاطره افتادهام؛ خاطرهای که در عین جالب بودن، باعث میشود دوباره کف دستها و نوک انگشتانم احساس سوزش کند. به یک میهمانی دعوت شده بودیم. میهمانی در خانه دخترعمهام که تازه ازدواج کرده بود، برگزار شده و من دلم میخواست مانند او بزرگ به نظر برسم. اما اتفاقی برایم افتاد که از آن پس سعی کردم همیشه به اندازه سن خودم رفتار کنم و برای وارد شدن به دنیای بزرگترها تا این اندازه عجله نداشته باشم!
بندهای بدنه (متن نوشته)
همه چیز خوب پیش میرفت تا این که نوبت به چیدن سفره ناهار رسید. خانمهای حاضر در میهمانی به آشپزخانه رفتند تا کمک کنند و ظروف و غذاها را در سفره بچینند. مردها نیز همچنین در حال گپ زدن بودند و صدای قاه قاه خندهشان فضا را پر کرده بود. من که دلم میخواست خود را در میان بزرگترها جا کنم، به آشپزخانه شتافتم.
مادرم به من گفت که نیازی به کمک نیست و بهتر است به سالن بازگردم، اما من اصرار کردم. کاش حداقل ظرف سالاد یا بشقابهای خالی را برداشته بودم. اما برای این که توانایی و مهارت خود را به نمایش بگذارم، کاسه بزرگ سوپ جو را برداشتم. در لحظه اول چیزی احساس نکردم، اما به محض این که خوب ظرف در دستانم جا گرفت، کف دست و انگشتانم سوخت.
من که نمیخواستم به نوعی از کار خود به عقب بازگردم، بدون این که به روی خود بیاورم، با همان سوزش دست از داغی ظرف سوپ، کاسه را به سفره رساندم. خیلی زود به سرویس بهداشتی رفتم و دستانم را زیر آب سرد گرفتم. فایدهای نداشت و قرمزی کف دستم نشان از سوزشی بود که تجربه کرده است.
بند نتیجهگیری (جمعبندی)
چند روز طول کشید تا دستهای سوخته من با پمادهای مختلف، التیام پیدا کند. این برایم تجربهای شد تا در کاری که مناسب سن من نیست و هنوز از چند و چون آن اطلاع ندارم، وارد نشده و برای خودم دردسر ایجاد نکنم.
کلام آخر
انشا درباره برداشتن یک ظرف داغ را میتوان به شکلی جذاب و داستانگونه نوشت. به طور کلی انشاهایی که با موضوعاتی اینچنینی همراه هستند، مانند یک قصه کوتاه برای نویسنده و مخاطبان، خواندنی و سرگرم کننده خواهند بود. اگر شما هم تجربه ای درباره این اتفاق دارید برای ما از حس خود بنویسید. راستی انشا درباره طعم بستنی یخی هم با توصیف یکی دیگر از حواس پنجگانه ما، یعنی قوه چشایی همراه است. شما اینگونه انشاها را چگونه مینویسید؟ نظرتان نسبت به انشاهایی که خواندید چه بود؟
زینب
عالی بود