ستاره | سرویس سرگرمی – انشا در مورد شب و روز را باید یک نمونه انشاهای مقایسه ای (انشا به روش سنجش و مقایسه) بدانیم. پیوند زدن آن چه میان شب و روز میگذرد در این موضوع انشا، میتواند مورد توجه قرار بگیرد. در این مطلب ۲ نمونه انشا در مورد شب و روز به شکل توصیفی و خیال پردازی آورده شده است. بخوانید و ایدههای بیشتری برای نوشتن این انشا بگیرید.
انشا در مورد شب و روز (توصیفی)
بند مقدمه (زمینهسازی)
شب و روز با تفاوتهایی که دارند، بخش بزرگی از خلقت پروردگار را به خود اختصاص میدهند. شب با سیاهی بیپایان خود و روز با روشنایی و نور و برکاتش، حیات و زندگی انسان را به دو بخش تقسیم کردهاند. هر آن چیزی که روز به نمایش میگذارد، در سیاهی شب پنهان شده و با رمز و راز همراه میگردد.
بندهای بدنه (متن نوشته)
خداوند با خلقت روز و شب و گردش زمین به دور خورشید، زندگی بشر روی زمین را نظم بخشید. ما با طلوع خورشید و آغاز روز، کار و فعالیت را آغاز کرده و با غروب خورشید و طلوع ماه، به استراحت میپردازیم.
خواب! نعمتی که خداوند به انسان داده و به کمک آن میتوان خستگیهای روزانه را به فراموشی سپرد. سیاهی شب، انسان را به خوابی شیرین فرو میبرد و به او کمک میکند تا صبحی تازه را آغاز نماید. به راستی این تاریکی، سکوت و ظلمات شب است که نوید صبحی سپید و تازه را میدهد. با سپری کردن ساعات شب هنگام، برای وارد شدن به روزی جدید آماده میشویم.
صدای جیرجیرکها که در شب از باغچه شنیده میشود و نور جادویی مهتاب که به داخل میتابد؛ همگی از شب وام گرفته شده و نمودهایی از آن هستند. دعاهای انسان نیز به وقت شب، معراج بیشتری به آسمان دارد و گویی فرشتهها سکوت کرده و خداوند بهتر دعاها را میشنود.
بند نتیجهگیری (جمعبندی)
شب و روز و هر ساعتی از شبانه روز، به انسان هدیه داده شده تا اعمال نیک داشته و از زندگی خویش بار بگیرد. اگر چه بیشترین زمان شب را در خواب به سر میبریم، اما هر یک از ما باید بهترین استفاده را از فرصت زندگی خویش در طول شب و روز داشته باشیم.
انشا در مورد شب و روز (خیالپردازی)
بند مقدمه (زمینهسازی)
دیشب در حالی که میخواستم برای خواب آماده شده و به تختخواب روم، به چشم خود دیدم که ماه به زمین نزدیکتر شده است. شب از راه رسیده و سیاهی آن به صورت مطلق همه جا را در بر گرفته بود. ماه نزدیکتر آمده و به لب حوض میرسید. یک لحظه خیال کردم میخواهد از آب داخل حوض، جرعهای بنوشد. اما ماه تابان که قرصی کامل هم بود، با عشوهای دوباره به سمت آسمان برگشت. با خود گفتم شاید تنها میخواست رخ زیبای خود را در آینه آب ببیند.
بندهای بدنه (متن نوشته)
سیاهی شب سپری شده و صبح از راه رسید. چیزی چشمانم را قلقلک میداد. از لابهلای مژههایم نگاهی کردم، دستهای آفتاب سحرگاهی بود که از پنجره اتاقم داخل آمده و با شیطنت مرا قلقلک میداد. غلتی زدم و از شر پنجههای آفتاب خلاص شدم. اما او دست بردار نبود و باز با کش و قوسی خود را به من میرساند.
از جای برخاستم و برای رفتن به مدرسه آماده شدم. در مسیر، خورشید خانم را دیدم که بالاتر آمده و با یک ابروی کج به من مینگریست. شانهای بالا انداختم و به راه خود ادامه دادم. خورشید زیبایی بیحد و حصری داشت، اما من دیشب ماه را از نزدیک دیده بودم و میدانستم که تا چه اندازه زیبایی معصومانهتری دارد.
طعنهای به خورشید زدم و گفتم، “ماه را دیدهای؟ اگر ماه را دیده باشی، اینقدر با غرور پرتوهایت را به این طرف و آن طرف نمیچرخانی!” خورشید غضب کرد و با قهر و ترشرویی پشت ابرها پنهان شد. ابرهای سیاه جمع شدند و باران گرفت. من که نزدیک به مدرسه شده بودم، قدمهایم را تندتر کردم تا سریعتر برسم و کمتر خیس شوم.
بند نتیجهگیری (جمعبندی)
آن روز دیگر خورشید از پشت ابرها بیرون نیامد و تا غروب و شب، همچنان ابرهای تیره میباریدند. شب که رسید و ماه در آسمان درآمد، دوباره لب پنجره رفتم. چشم به حوض حیاط دوخته بودم تا باز ماه تابان آمد و با نگاهی معصومانه و مشتاق، زیبایی خود را در آبی حوض دید و باز پرکشید و من را با خیالاتم تنها گذاشت.
کلام آخر
انشا در مورد شب و روز میتواند با مفاهیم گوناگونی نوشته شود. میتواند سرشار از خیالپردازی باشد مانند انشا درباره ماهی در حوض قالی یا اینکه توصیفات شاعرانه داشته باشد مانند انشا درباره صدای باران. شما چطور درباره چنین موضوعاتی انشا نوشته و به آنها شاخ و برگ میدهید؟ اگر به دنبال خواندن انشاهای مقایسه ای بیشتر هستید، پیشنهاد میکنیم سه نمونه انشا مقایسه مرگ و زندگی و ۲ نمونه انشا مقایسه انسان و درخت را نیز در ستاره بخوانید.