۲ نمونه انشا در مورد صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای وزش شدید باد و پیچیدن آن در میان شاخ و برگ درختان، به شکلی توصیفی و آمیخته با رویا و اوهام پیش می‌رود و می‌تواند به خیال‌پردازی کشیده شود.

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – انشا در مورد صدای وزش شدید باد را می‌توان با صدای خش خش برگ‌های پاییزی و خاطرات مربوط به آن گره زد. این موضوع انشا می‌تواند حالت شاعرانه و رویایی به خود گرفته و نوشتن آن، بسیار لذت بخش باشد. انشا در مورد صدای وزش شدید باد را می‌توان در دو نوع توصیفی و خاطره‌ نگاری نوشت و در هر دو صورت به آن شاخ و برگ زیادی داد. در ادامه با دو نمونه انشا به این موضوع می‌پردازیم.

 

دو نمونه انشا در مورد صدای وزش شدید باد

 

انشا در مورد صدای وزش شدید باد

انشا اول: کنسرت باد و درختان پاییزی

بند مقدمه (زمینه سازی)

در خواب خوشی بودم که صدایی که شبیه به هیچ چیز نبود به گوشم رسید. در همان حالت خواب و بیداری کمی بهتر گوش دادم، چیزی شبیه به های و هوی عجیبی بود که گویی از دوردست آمده و به جایی کوبیده می‌شد و بازتاب می‌یافت. چراغ خواب اتاقم با نوری کم سو می‌تابید و می‌توانستم با کنار زدن پرده، نگاهی به بیرون داشته باشم. به علاوه از آن جایی که به سحرگاه نزدیک می‌شدیم، از سیاهی اولیه شبانگاهی کاسته شده بود و اندکی فضای بیرون قابل رویت بود.

بندهای بدنه (متن نوشته)

به کوچه نگاه کردم. درختان با پیچ و تابی غریب، شاخ و برگ خود را تکان داده و گویی سعی در ترکیب بندی رقصی موزون داشتند که تا حدودی نیز در آن موفق بودند. شاخه‌های درخت از این سو به آن سو تاب می‌خوردند و یک هارمونی زیبا و دیدنی به وجود آورده بودند. این صدای وزش شدید باد بود که از دوردست‌ها پیش آمده و به شیشه پنجره می‌کوبید.

پرده را سر جای خود برگرداندم و سعی کردم باز بخوابم. اما صدای پیچش باد بین برگ‌های خشک پاییزی که روی آسفالت کوچه به هم پیچیده و در تکاپوی باد می‌چرخیدند، به صدای قبلی اضافه شد.  رفته رفته داشت چیزی شبیه به یک کنسرت بزرگ می‌شد که یک به یک نوازندگان آن از راه می‌رسیدند. باد با قدرت خود میان برگ‌های خشک پاییزی که پیش از این کف کوچه سرگردان بودند، پیچیده بود و آن‌ها را در یک دور باطل، دور هم می‌چرخاند.

منظره جالبی بود؛ صدای وزش باد همگام با رقص شاخه درختان و صدای خراش برگ‌ها روی آسفالت، در حالی که دور نقطه‌ای مبهم در گردش بودند. از خود می‌پرسیدم که این باد از کدام سرزمین و یا شهر با این شتاب پیش آمده و در این نقطه این گونه خودنمایی می کند.

بند نتیجه (جمع بندی)

به جای خوابیدن، راه جالبی پیدا کردم. سر بر بالشت گذاشتم و چشمانم را بستم. گوش دادن به صدای وزش شدید باد و خش خش برگ‌ها روی آسفالت، برایم تبدیل به یک لالایی جذاب شد. گوش می‌دادم و خود را در میان زمین و آسمان، در دست باد رها احساس می‌کردم…

 

انشا در مورد صدای وزش شدید باد

 

انشا دوم: نقاشی باد

از مدرسه تعطیل شده بودم و باید سریع به خانه می‌رفتم. مادر صبح به من گفته بود که امروز هوا ابری خواهد بود و نباید در مسیر خانه به مدرسه، معطل کنم، زیرا هر لحظه احتمال باران گرفتن وجود داشت. البته من به راه رفتن زیر باران و خیس شدن از قطرات آن علاقه‌مند بودم، اما مادر این را زمینه سرماخوردگی و مشکلات پس از آن می‌دانست.

از درب مدرسه بیرون آمدم و چند قدمی که پیش رفتم، احساس کردم چیزی مرا از پشت سر به جلو هول می‌دهد. صدای عجیبی نیز به گوشم می‌رسید که فهمیدم صدای وزش بادی شدید است. باد با سرعت تمام از مسیر پشت سر من پیش می‌آمد و قدرت ارادی قدم‌هایم را از من گرفته بود. این صدای باد در گوشم ادامه داشت و من با گام‌هایی که دیگر چندان ارادی نبودند به سمت خانه پیش می رفتم.

کمی جلوتر دیدم که شاخه تنومند درختی شکسته و میان خیابان افتاده است. این تقصیر باد بود یا سستی شاخه درخت، نمی‌دانم! گربه‌ای هراسان به زیر ماشینی دوید. گویی او نیز از صدای باد وحشت کرده بود. مردم پنجره خانه‌هایشان را یک به یک می‌بستند و من دیدم که برخی در حال چسباندن چسب ضدشکستن به پنجره‌ها بودند. باد شدید و شدیدتر می‌شد و خیال آرام گرفتن نداشت.

صدای آن نیز همچنان با من و قدم‌هایم همراه بود و رفته رفته به جای آزردگی ابتدایی، از صدای آن لذت می‌بردم. صدای وزش شدید باد، مانند آن بود که کسی می‌خواست چیزی بگوید، اما قدرت تکلم کامل نداشت و حروف را بیش از اندازه می‌کشید. به این خیال دل بستم و سعی می‌کردم کشف کنم باد چه چیزی می‌خواهد بگوید.

در این احوال و خیالات به منزل رسیدم. باد و صدای وزش شدید آن همچنان با من بود. مادر در را باز کرد و وقتی داخل شدم و در را بستم، صدای وزش باد تغییر کرد. حالا مبهم‌تر به نظر می‌رسید و با خود گفتم دیگر شانس این که بفهمم این موجود بی‌زبان چه چیزی می‌خواهد بگوید را به کلی از دست داده‌ام.

سراغ میز تحریر و دفتر و مداد رنگی‌هایم رفتم. می‌خواستم باد را نقاشی بکشم، اما هر آن چه به وجودش فکر می‌کردم چیزی به ذهنم نمی رسید. به یاد تنه درخت شکسته افتادم و برگ‌هایی که در هوا لغزان بودند. با خود گفتم به جای کشیدن نقاشی باد، این‌ها را می‌کشم که معنای باد را تداعی می‌کنند.

 

انشا در مورد صدای وزش شدید باد

 

سخن پایانی

شما چطور انشا در مورد صدای وزش شدید باد را در ذهن می‌پرورانید؟ شاید بخواهید خودتان را جای باد بگذارید و از زبان او سخن بگویید. ایده جالبی است و با این فکر می‌توانید کلی خیال‌پردازی کنید و یک انشا به روش جانشین سازی بنویسید. همچنین می‌توانید این انشا را با انشا در مورد آن چه در مسیر خانه تا مدرسه می‌بینید، همراه و حتی تلفیق کنید. ایده‌های خود برای نوشتن این انشا را با ما و سایر خوانندگان در میان بگذارید.

۲ انشا در مورد حس شنیدن صدای وزش باد پاییزی را نیز حتما در ستاره بخوانید.
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید