لب در شعر و ادبیات بخصوص ادبیات عاشقانه کارکردهای خاص خود را دارد. به عنوان مثال در شعر در وصف زیبایی معشوق و زیباترین اشعار در وصف یار سخن از زیبایی و دلفریب بودن لب محبوب فراوان است. شعر درباره لب را هرچند میتوانیم مانند شعر عاشقانه چشم و شعر در مورد مو توصیف یکی از اندامهای معشوق بدانیم اما لب تفاوتی با دیگر اعضا دارد و آن توانایی بوسیدن است و بوسه در شعرهای با مضمون لب بسیار تکرار میشود. یکی دیگر از کاراییهای لب لبخند زدن است که میتوانید در مطالبی جداگانه، توصیفاتی درباره لبخند زدن را در منتخب زیباترین اشعار درباره لبخند و شعر در مورد چال گونه را بخوانید. در مطلبی که پیش رو دارید متنوع ترین مجموعه شعر درباره لب را خواهید خواند.
شعر درباره لب یار و معشوق
با یاد لبت از لب تو محرومم
ای یاد لبت حجاب لبهای تو دوست
•••
به دار ملک ملاحت لبش چو غماز است
که بنگرید نصیب مرا که دربانم
•••
لبهای تو، خضر اگر بدیدی
گفتی لب چشمه حیات است
•••
حکایت لبت اندر دهان نمیگنجد
لب و دهان نتوان گفت در درج ثمین
•••
← شعر درباره لب از شاعران بزرگ →
لب و دندانت را حقوق نمک
هست بر جان و سینههای کباب
•••
لب و دندانی از عشق آفریده
لبش دندان و دندان لب ندیده
نظامی
•••
ز حرف شکوه لبم بود تیغ زهرآلود
به یک تبسم ورزیده شرمسارم کرد
•••
در مقام حرف مهر خاموشی بر لب زدن
تیغ را زیر سپر در جنگ پنهان کردن است
•••
میتوان خواند ز پشت لب او بیگفتار
سخنی چند که در زیر لبش پنهان است
•••
تا توانی مده از کف به بهار ای ساقی
لب جوی و لب جام و لب یار ای ساقی
سلمان ساوجی
•••
تبسمی ز لب دلفریب او دیدم
که هرچه با دل من کرد آن تبسم کرد
وحشی بافقی
•••
یا ز لبت کنم طلب قیمت خون خویشتن
یا به تو واگذارم این جسم به خون تپیده را
ملک الشعرای بهار
•••
جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید
دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوز
عماد خراسانی
•••
زیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهند
این عجب نقطه خال تو به بالای لب است
صبوحی
•••
← تک بیتی و شعر درباره لب یار →
انحنای لب تو نابترین شعر من است
به خدا خال لبت، قالب ضربالمثل است
اصلاً این عشق تو رخداد جهانی شده است
بگمانم که لبت، رابط بینالملل است
جرم لبهات همان بس، که مرا شاعر کرد
گرچه لبهای تو مصداق چک بیمحل است
محمد جوکار
•••
با مدادی تازه تر کن مرز لبها را عزیز!
حذف کن از صورت ماهت خط اندوه را
•••
غزل چشمت، غزل مویت، غزل لبهات بانو جان
خدا رحمش بیاید بر مخاطبهات بانو جان
کمیل ایزدجو
•••
در هر سَرت ای عشق، سخنها به تغزُل
در کوچه و بازار، سخن بر لبِ آب است
•••
به زیرِ بارشِ مهرت، دلم خیسِ تمنا شد
تو از گنجِ درونِ خویش، لبانت را نگیر از من
•••
← شعر درباره لب از شاعران گمنام →
آفتاب را
دوخته ای به لبهایت
آدم دوست دارد
هر روز خورشیدش
از لبهای تو
طلوع کند
آدم اگر آدم باشد
دوست دارد
روی لبهای تو
جان بکند!
علیرضا اسفندیاری
•••
شبهای با تو
از وعدههای داغ جهنم
بیشتر میسوزاند
و هیزمِ ترِ لبهایت
هیزمِ ترِ چشمهایت
حضرتِ آغوش!
اصلا جهنمِ آغوشت
لب به لبِ بهشت است
ه. کجکلاه
•••
دستهایم
چقدر به دستهات میآیند
به دکمههای پیراهنت
به قوسِ قَزحِ اندامت
به این دوستت دارمها که دانه دانه
روی لبهات میکارم!
•••
به انگشتهایت بگو
لبهای مرا ببوسند
به انگشتهایت بگو
راه بیفتند روی صورتم
•••
لبهایت که باز میشوند
شکوفههای سیب پخش میشوند در هوا
عطر نفسهایت را دوست دارم
ای تعبیر قشنگ تمام رویاها
•••
بخند محبوبم
دنیا گاه
به شکل تمشک بزرگیست
که هر کس
سهمی از سرخی آن خواهد داشت
گنجشکها
دستهای عابران
لبهای تو
و جای زخمهای من
•••
تو که نمیدانی
از آن دهان
با آن لبها
هر چه بگویی زیباست
هر چه بگویی شنیدنی ست
حتی در سکوت
•••
چطور
این همه عشق
روی لبهایت
جا شد؟
•••
لبهای هر دو مان
شبیه به ماهیست
بیا تُنگ صورتمان را یکی کنیم
با هم که باشند، دور هم میگردند
سرشان به شیشه تنهایی نمیخورد
همه چیز را که نمیشود نوشت
بعضی دوستت دارمها
فقط لب مرا میخواهد و
گوش تو را
که بی فاصله بگویم:
دوستت دارم
•••
از همه خودم
لبهایم را بیشتر دوست دارم
چقدر نام تو
رنگ میدهد به لبهایم
•••
← شعر درباره لب معشوق و یار →
لبهایت را
بیشتر از تمامی کتابهایم
دوست میدارم
چرا که با لبان تو
بیش از آنکه باید بدانم، میدانم
لبهایت را
بیشتر از تمامی گلها
دوست میدارم
چرا که لبهایت
لطیفتر و شکنندهتر از تمامی آنهاست
لبهایت را
بیش از تمامی کلمات
دوست میدارم
چرا که با لبهای تو
دیگر نیازی به کلمهها نخواهم داشت
•••
گیسوی تو قصه ای پر از تعلیق است
جمعی است که حاصلش فقط تفریق است
موهات چلیپایی و ابرو کوفی
خط لب تو چقدر نستعلیق است
“جلیل صفربیگی”
•••
هی نوشتیم ز حسن و لب و خال و وجنات
کاش می شد که دو واحد عملی پاس کنیم!
•••
لب تو شاهد دیوانگی من باشد
لب من هم به لبان تو گواهی، به به !
•••
من به چشمان سیه معتادم
به لب یار و گنه معتادم
از نگاهت نکنی محرومم
که به آن ناز نگه معتادم
شعر درباره لب شیرین یار
شیرین لب او تلخ نگفتی هرگز
این بینمکی ز شور بختی منست
•••
ای مست شده از نظرت اسم و مسما
وی طوطی جانگشته ز لبهات شکرخا
گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات
گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات
•••
به سحری کآتش دلها کند تیز
لبش را صد زبان هر صد شکر ریز
نمک دارد لبش در خنده پیوست
نمک شیرین نباشد وان او هست
•••
لبهاش که خنده بر شکر زد
انگشت کشیده بر طبر زد
•••
در نسبت لب تو با شهد گفتگوییست
لب باز کن ببیند کاین گفتگو ندارد
ضیائی سبزواری
•••
باز از این کوچه گذر کرده تکانم بدهی
با نگاهی و سلامی هیجانم بدهی
رد شود قند لبان تو و عاجز باشم
با عبورت تب ماه رمضانم بدهی
مهدی افضلی
•••
← شعر درباره لب از شاعران معاصر →
خندههایت به بهار و لب تو شاخ نبات
در کنارت چه بعید است، کسی پیر شود
•••
جز قند لب یار که آرامش جان است
هر قند که خوردیم زیادش به زیان است
•••
لب تو خوشه انگور نگو عاقل باش
جام لب های تو نوشیده تنم، کافی نیست؟
شعر درباره لب سرخ
لبت بدیدم و لعلم بیوفتاد از چشم
سخن بگفتی و قیمت برفت لؤلؤ را
•••
فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان
لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
حافظ
•••
← شعر درباره لب از شاعران بزرگ →
ز لعل و ز دُر گردن و گوش پر
لب از لعل کانی و دندان ز دُر
•••
ای جان من به یاد لبت تشنه بر شراب
هر دم به جام لعل لبت تشنهتر شراب
خواجوی کرمانی
•••
عکس آن لبهای میگون در شراب افتاده است
حیرتی دارم که چون آتش در آب افتاده است
هلالی جغتائی
با لب میگون او من میپرستی میکنم
با نگاه مست او بیباده مستی میکنم
شمیم شیرازی
•••
دهان غنچه خوش باشد سحرگه چون شود خندان
ولی ذوقی دگر دارد لبت هنگام خندیدن
همام تبریزی
•••
← تک بیتی و شعر درباره لب یار →
لبت را میمَکی با شیطنت انگار در باران
تمشکی سرخ را نمناکی شبنم بغل کرده
حامد عسکری
•••
لب تو میوهی ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
از مجموعه اشعار فاضل نظری
•••
← شعر درباره لب از شاعران معاصر →
لب تو شعر قشنگیست که من میدانم
دو سه بیتی بگو آن سبک خراسانی را
لب میگون قشنگت صلواتیست به عشق
خندهای ختم کن این حسرت طولانی را
•••
باران چکید روی لبت، روی سرخ محض
یک قطره ریخت، مزرعه باغ انار شد
•••
روی لبان خوشگلش انار آفریدهای، خدا!
برای قلب خستهام چه سرنوشت کرده ای؟
•••
ماژیک کشیده بر لب سرخش و بعد
کندوی عسل گذاشته در دهنش
•••
قرمز بپوش!
که جهان با لبهات هماهنگ شود
این گونه سرخ
همین گونه سرختر
قرمز بپوش
و با خودت چیز مبهمی زمزمه کن!
من این شعر را
از لبهای تو سروده ام
کامران رسولزاده
•••
میِ لبهای تو مستم کُند هر دم که ز آن یاد کنم
وای ! از آن لحظه که ساقی بِشَوَد سُرخِ لبت…!
شعر درباره بوسیدن لب یار
آنچه در ادامه می خوانید بخشی از مجموعه شعر در مورد بوسه است.
لب بر لب من نهاد و میگفت
جانت چو به لب رسید خاموش
•••
زانک مرا داد لبش نیست لبی را اثرش
ز آنچ چشیدم ز لبت هیچ لبی را مچشان
مولانا
•••
سعدی شیرین سخن در راه عشق
از لبش بوسی گدائی میکند
سعدی
•••
← شعر درباره لب از شاعران بزرگ →
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
که این مفرح یاقوت در خزانه توست
•••
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کاخر ملول گردی از دست و لب گزیدن
•••
سه بوسه کز دو لبت کردهای وظیفه من
اگر ادا نکنی قرض دار من باشی
•••
یک بار بوسهای ز لب تو ربودهام
یک بار دیگر آن شکرستانم آرزوست
فخرالدین عراقی
•••
← شعر درباره لب از شاعران بزرگ →
این لب بوسه فریبی که تو را داده خدا
ترسم آئینه به دیدن ز تو قانع نشود
•••
من بستهام لب طمع اما نگار من
دارد دهان بوسه فریبی که آه از او
•••
میکنی رحم به دلسوختگان ای لب یار
گر بدانی که چه مقدار مکیدن داری
•••
بوسه هرچند که در کیش محبت کفر است
کیست لبهای تو را بیند و طامع نشود
•••
صد جان بهای بوسه طلب میکنی ز خلق
دیگر کسی مگر لب خندان نداشته است؟
از مجموعه اشعار صائب تبریزی
•••
← شعر درباره لب از شاعران بزرگ →
خرم آن روز که مستم ز در حجره درآیی
وز لبت بوسه شمارم به شماری که تو دانی
•••
بوسه کی گردد از آن لبهای جانپرور جدا
کی به افسون میشود شیرینی از شکر جدا
عبدالعال نجات اصفهانی
•••
← شعر درباره لب از شاعران بزرگ →
از لب شکّرین او بوسه به جان خریدهام
زآنکه حلاوتی بود جنس گران خریده را
•••
آنکه بوسید لب نوش تو شکر نچشید
وآنکه خسبید در آغوش تو بیدار نشد
•••
لب پیمانه اگر بر لب جانانه نبود
بوسهگاه لب رندان لب پیمانه نبود
از مجموعه اشعار فروغی بسطامی
•••
جان من بسته به بوس لب جان پرور توست
بر لبم نه لب و رحم آر که جانم به لبست
وصال شیرازی
•••
بر لب من نِه لب نوشین که جان بخشم ز شوق
ساغر می قدر این نعمت نمیداند که چیست
رهی معیری
•••
لبش به بوسه گرفتم شبی دراز هنوز
چه نوشها که به لب دارم از لب و دهنش
فریدون توللی
•••
لب بر لبم نهاد و چو جان در تنم دمید
از جان لطیفتر نفس آرمیده را
گلچین مافی
•••
← تک بیتی و شعر درباره لب یار →
گفت دور از لب و کامم لب و کام تو چه کرد؟
گفتمش بوسه تلخی ز لب جام گرفت
رعدی
•••
شبی با خود تو را در خلوت میخانه میخواهم
لبت را بر لبان خویش چون پیمانه میخواهم
ابوالحسن ورزی
•••
← تک بیتی و شعر درباره لب یار →
از بهر بوسهای که لبت بر لبم دهد
جان را هزار مرتبه بر لب رسانده است
یگانه
•••
صد شربت شیرین ز لبت خسته دلان را
نزدیک لب آرند و چشیدن نگذارند
کمال خجندی
•••
یک بوسه از رخت ده و یک بوسه از لبت
تا هر دو را چشیده بگویم کدام به
ابوالقاسم میرفندرسکی
•••
← تک بیتی و شعر درباره لب یار →
لب بر لبش نهادم و اشکم ز دیده ریخت
بر روی گل چو ابر بهاران گریستم
اشتری
•••
لب بر لبم نهاد و به من گفت با نگاه:
اینک همان لبی که قرار تو برده بود
وصال نورانی
•••
آمد ز درم خنده به لب، بوسه طلب مست
در دامن پندار من میزده بنشست
لعبت والا
•••
← تک بیتی و شعر درباره لب یار →
خوشا دمی که لبم را به لب چو جام نهی
لبت ببوسم و قالب کنم ز شوق تهی
محیط قمی
•••
لب بر لبم گذار که جان آیدم به لب
عمریست بر لب آمدن جانم آرزوست
مهرارفع جهانبانی
•••
لب جانپرور خود را به لبم نِه ز وفا
که تو را جان به لب ای جان و مرا جان به لب است
شهیاد بختیاری
•••
دارد لب من تشنگی بوسه بسیار
چون مزرعه خشک که دارد غم باران
مهدی سهیلی
•••
لب لعل نمکین تو مکیدن دارد
رخ زیبای بهاری تو دیدن دارد
بی تو آنی نتوان زیست امان از چشمت
بوسه از گوهر لبهای تو چیدن دارد
حسرت دیدن روی تو بَرَد از من جان
سخن عشق فزون تو، شنیدن دارد
مصطفی معارف
•••
← شعر درباره لب از شاعران معاصر →
لبهای تو نسخهی مرا پیچیدند:
صبح و شب و ظهر، قرص، با یک بوسه
جلیل صفربیگی
•••
← شعر درباره لب از شاعران معاصر →
از جام لبت گرفتهام جام دگر
جامی بدهم دوباره دستت امشب
لبهای تو آتش به لبانم زده است
برگیر مرا به جان مستت امشب
ایرج نصراللهی
•••
لبخند مرا بس بود آغوش لهم میکرد
آن بوسه مرا میکشت لب منهدمم میکرد
از اشعار علیرضا آذر
•••
بوسه سربستهترین حرف خدا با لب توست
از لب سرخ تو این قصه شنیدن دارد
اصغر معاذی
•••
یک شب بیا با بوسههایت مست مستم کن
بگذار تا لبهات من را سر بگرداند
مویت سیاه و چشمهایت قهوهای، لب سرخ
این رنگها در ذهن من جاوید میماند
بوسیدن لبهای معشوق از عبادتهاست
باید خدا این را به دینداران بفهماند
•••
یک حدیث دیگری دارد خدا با بوسهات
لالبی الا لبت لابوس الا بوسهات
گرمی لبهای تو دائم به دردم میخورد
در کنار سردی شبهای دریا بوسهات
این ولاالضالینترین شعر من مغضوب توست
اهدنا اللبهای تو تا صبح فردا بوسهات
اینقدر با سرخی لبهات بی تابم نکن
میکند من را ذلیل و خوار و رسوا بوسهات
الفرار از مرگ، هیهات از لبت، باید گریخت
تا نبرده جان من را هم به یغما بوسه ات
هیچ جنسی مثل جنس بوس تو مرغوب نیست
لالبی الا لبت لا بوس الا بوسه ات
سجاد دانشمند
•••
← شعر درباره لب از شاعران معاصر →
صبح جامیست پُر از حسِ همآغوشیِ تو
لب بیفزای بَر این مستی بیبادهی ما
محمد بزاز
•••
چه آیتی تو مگر ساحری که شاه و گدا
هر آنکه دید لبت بوسهای گدائی کرد
محسن ملک آرا
•••
لیکن نداد بر لب من بوسه زانکه یافت
در دیدگان خسته من گور عشق خویش
•••
بر لبت چون یکی حباب شوم
بوسم آن را ز شوق و آب شوم
•••
← شعر درباره لب از شاعران گمنام →
تا بوسهای به من ز لب دلستان رسید
جانم به لب رسید و لب من به جان رسید
•••
به بوسهای ز لبش دل نمیشود سیراب
چگونه تشنه تواند ز گوهر آب گرفت
•••
عاشقم من عطش جان تو را میخواهم
بوسه از آن لب و دندان تو را میخواهم
•••
لب تو
بوسه مرا میشناسد
مثل لب حوا
که بوسه ی آدم را
با این تفاوت که
برای حوا
آدم دیگری نبود
و برای تو
آدمهای دیگر بسیارند
•••
بوعلی سینا هم این لب را اگر بوسیده بود
جای قانون و شفا دیوان سینا داشتیم!
•••
← شعر درباره لب معشوق و یار →
حافظ از بوسه معشوق نوشت، حق هم داشت!
قرن اون هر دو قدم ون ارشاد نبود . . . !
•••
یک بوسه ز لبهای تو در خواب گرفتم
گویی که گل از چشمه مهتاب گرفتم
هرگز نتوانی که ز من دور بمانی
چون در دل خود عکس تو را قاب گرفتم
•••
مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ
که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن
•••
انقدر بوسيدمش تا خسته شد
خسته از بوسيدن پيوسته شد
خواست لب بر شكايت بشكفد
لب نهادم بر لبش تا بسته شد
سخن آخر
امیدواریم از مجموعه شعر با مضمون لب لذت برده باشید. در صورت تمایل با ارسال نظر، برایمان بنویسید کدام شعر را بیشتر از بقیه دوست داشتید و به نظرتان زیباتر بود.