۲ نمونه انشا درباره حس شنیدن صدای مادربزرگ

انشا درباره حس شنیدن صدای مادربزرگ با رویاها و لحظات شیرین کودکی همراه است. دست‌های پرمهر مادربزرگ و صدای روح‌نواز و آرامش‌بخش او را نمی‌توان در هیچ جای دیگری پیدا کرد…

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – برای شروع کردن انشا درباره حس شنیدن صدای مادربزرگ و یادآوری هوای حریم او، باید کمی به پشت سر نگاه کرده و روزهای طلایی گذشته را به یاد آورد. روزهایی که صدای دلنشین مادربزرگ، قصه‌های کودکانه را زمزمه می کرد.

انشا درباره حس شنیدن صدای مادربزرگ با بوی کاهگل و عطر گل‌های شب‌بو، آمیخته شده است و در حالی که قلم برای نوشتن انشا، روی کاغذ می‌لغزد، صدای نفس‌ها و عطر پیراهن مادربزرگ را می‌توان از لابه لای واژگان احساس کرد.

 

2 نمونه انشا درباره حس شنیدن صدای مادربزرگ

 

انشا درباره حس شنیدن صدای مادربزرگ

انشا اول

مقدمه (زمینه سازی)

اگر بخواهم احساساتم را به هنگام شنیدن صدای مادربزرگ، در قالب نوشته‌ای کوتاه بیان کنم، یقینا باید تمام احساسات خوب دنیا را در کنار هم بگذارم تا بتوانم ذره‌ای از این احساس را ترسیم کنم. چرا که صدای مادربزرگ قدرت این را دارد که فوران احساسات را به نهایت برساند و تک تک قله‌های سر به فلک کشیده قلب را فتح کند. حس شنیدن صدای مادربزرگ همان حس نابی است که حتی با گذشت زمان‌های بسیار و حتی وقتی دیگر حضور مادربزرگ را در کنار خود احساس نکنیم، باز هم روشن و ملموس و فراموش نشدنی است و امید و حس زندگی را در وجود ما زنده می‌کند. این همان احساسی است که یارای آن را دارد تا احساسات را به خیال و رویا پیوند زده و نوری خاموش نشدنی در قلب روشن کند.

بندهای بدنه (متن نوشته)

مادربزرگ همان فرشته‌ای است که برای مهربانی‌هایش نمی‌توان حد و مرز تعیین کرد، چرا که این مهربانی‌ها هیچ گاه پایان نمی‌گیرد. در دریای مواج چشم‌هایش چیزی به‌جز محبت و نگرانی دائمی برای عزیزانش موج نمی‌زند و از لحن کلامش چیزی جز صداقت و فداکاری دریافت نمی‌شود. همان انسانی که لحظه به لحظه زندگی‌اش را با مفهوم ایثار گذرانده تا تربیتی صحیح را به فرزندانش هدیه دهد. دعاهای خیرش را بدرقه راهمان می‌کند تا به سپید شدن و روشنایی تاریک‌ترین مسیرها نیز ایمان بیاوریم. همان مادری که لالایی‌های شبانه‌اش دنیایی از خیال را خلق می‌کند تا افسانه‌ها و رویاهای کودکانه را در آغوش بگیریم و نوازش‌های پرمهرش در سخت‌ترین شرایط زندگی نیز پناه دل‌آشفتگی‌ها و بی‌قراری‌های ما می‌گردد.

حس شنیدن صدای مادربزرگ با هر بار شنیدن صدای زیبایش وسعت می‌گیرد تا تمام این احساس عمیق و وسیع را حتی در پوشش کلامی محبت‌آمیز به زبان بیاوریم و آن را به چشم‌های همیشه خندان او، پیشکش کنیم. مادربزرگ من و تمام مادربزرگ‌های دنیا، بی‌توقع مهربانند و بدون هیچ چشم‌داشتی عصاره وجود و عمر و جوانی و تمام توجه خود را به فرزندان خود هدیه می‌کنند. به خود می‌گویم چقدر بیرحمانه است اگر هر روز بر دست‌های او بوسه نزنم و پیشانی‌اش را بوسه باران نکنم.

گاهی با خود می‌اندیشم که اگر روزی به من هم لقب مادربزرگ نسبت داده شود، می‌توانم تا این اندازه در بروز احساسات نسبت به فرزندان و نوه‌هایم موفق باشم؟ چشم‌هایم این قدرت را دارند که تا این اندازه آرامش‌بخش باشند؟ دست‌هایم تا این اندازه بخشنده خواهند بود؟ صدایم می‌تواند بهترین احساسات دنیا را در قلب و روح نوه‌هایم احیا کند؟ حرف‌هایم می‌توانند تا این حد تاثیر گذار و شنیدنی باشد؟ آیا می توانم مفهوم فداکاری و دلسوزی را تا این اندازه درک کنم و به آن هدیه دادن آن‌ها باشم؟ و آیا خواهم توانست به قلبم آنقدر وسعت دهم که تمام دغدغه‌ها و مشکلات را در خود حل کرده و ایستادگی و استواری‌ام قوت قلب فرزندانم باشد؟

بند نتیجه (جمع بندی)

هر بار به این نتیجه می‌رسم که مادربزرگ من اسطوره‌ای است که هیچ‌گاه نمی‌توانم خودم را با او مقایسه کنم؛ مادربزرگی که حتی قامت خمیده‌اش چیزی از اقتدار و بزرگی‌اش کم نمی‌کند. صورت چروکیده‌اش نه تنها از زیبایی‌اش نمی‌کاهد بلکه به این زیبایی می‌افزاید. از دل صدای لرزانش بهترین و شنیدنی‌ترین حرف‌های دنیا تراوش می‌شود، موهای سپیدش زیبایی جنگلی به برف نشسته را به تصویر می‌کشد و قصه‌های شیرینش تا ابد در ذهن من جاودانه است. بی شک من هیچ وقت نمی‌توانم‌ شبیه مادربزرگم باشم؛ آری مادربزرگ من اسطوره‌ای تکرار نشدنی است.

 

2 نمونه انشا درباره حس شنیدن صدای مادربزرگ

 

همچنین بخوانید: مجموعه‌ای از جملات زیبا درباره مادربزرگ

 

انشا دوم

مقدمه (زمینه سازی)

حس شنیدن صدای مادربزرگ جزء آن دسته از احساسات عمیقی است که برای بیان کردنش، هر بار به ناتوانی واژه‌ها و قاصر بودن زبان پی می‌برم. ناچار با این کار شکوه این احساس عظیم را در میان کلام تنگ‌مایه زندانی می‌کنم. اما از آنجا که قرار است این احساس را به واسطه رقص قلم خود، به کاغذ تقدیم کنم، باید این گونه بنویسم…

بندهای بدنه (متن نوشته)

حس شنیدن صدای مادربزرگ، همان حس شیرین و بی‌بدیلی است که من را همچون یک لالایی آرام، به رویایی‌ترین خواب دنیا دعوت می‌کند. همان صدایی که با اوج صداقت، در صدر صداهای دوست‌داشتنی و بی‌مثال دنیا قرار می‌گیرد و تداعی‌گر عشق و عاطفه‌هایی است که از عمق دل بر می‌خیزد و به عمیق‌ترین نقطه دل نیز می‌نشیند. احساسی که از شنیدن صدای گرم مادربزرگ دریافت می‌شود، یادآور این نکته غرورآمیز است که آوایی در زندگی ما طنین انداز شده که بی‌شک متعلق به اصیل‌ترین و نازنین‌ترین موجود زندگی ماست، انسانی که هنوز افتخار نفس کشیدن در کنارش را داریم.

نعمت وجود مادربزرگ جزء نعمت‌هایی است که هر چقدر خداوند را برای داشتنش شکر کنیم، باز هم حق مطلب را ادا نکرده‌ایم. احساس لمس دست‌های به چروک نشسته و پر محبتی که امنیت را به ارمغان می‌آورد، شنیدن طنین صدای گرمی که آرامش را به ژرفای قلب تزریق می‌کند و غرق شدن در نگاهی مملو از مهر و صمیمیت که زیباترین تابلوی نقاشی دنیاست، همه و همه محبت خدا را یادآور می‌شوند که تندیسی از عشق‌ورزی و عطوفت را به ما هدیه داده است. قدیسه‌ای که با چشم‌های همیشه نمناک و نگرانش جادو می‌کند و با صدای گوش‌نواز و لرزانش جذاب‌ترین ملودی دنیا را رقم می‌زند.

آری من می‌دانم؛ مادربزرگ همان فرشته‌ای است که به جای یک بهشت، دو بهشت افتخار جلوه‌گری در زیر قدم‌هایش را دارند. چشمان پرمهر او همان ستاره‌هایی هستند که آسمان زندگی را با وجود روشن خود، پرنور و درخشنده می کنند و هیچ گاه خاموشی و افول نمی‌پذیرند. وقتی صدای مادربزرگ گوش‌هایم را پر می‌کند و چشم‌هایم به چشم‌های آرام و لبریز از محبتش دوخته می‌شود، دلم می‌خواهد زمان را به توقف وادارم تا وجودم لبالب از شور و مهر و آرامش شود.

بند نتیجه (جمع بندی)

با وجود اینکه بیان تک تک واژه‌ها از ژرفای احساساتم سرچشمه می‌گیرند، اما باز هم احساس می‌کنم برای این که بخواهم از حس شنیدن صدای مادربزرگ سخنی به میان بیاورم، تنها ضعف کلمات را هویدا خواهم ساخت. باید اقرار کنم که بیان کردن حسی که با شنیدن صدای مادربزرگ در قلب و جان من کلید می‌خورد، احساسی است که نمی‌توان آن را به واسطه گفتار با کسی شریک شد. این احساسات کودکی و بزرگسالی مرا به هم پیوند داده و از روزهای لی لی بازی تا روزهایی که غصه‌های نوجوانی‌ام را با او در میان گذاشتم، عبور می‌کند.

 

2 نمونه انشا درباره حس شنیدن صدای مادربزرگ

 

سخن پایانی

انشا درباره حس شنیدن صدای مادربزرگ یکی از زیباترین انشاهایی است که می‌توان با نوشتن آن، خیال را دوان دوان به کوچه‌های کودکی رسانده و در آن مسیر سرسبز، به درب خانه رویاها کوبید. چیزی شبیه به انشا درباره بازی در یک روز بارانی، که باز احساسات و خاطره‌های کودکی را در قلب تازه می‌کند. شما از صدای مادربزرگ خود، چه احساساتی را به خاطر می‌آورید و چه خاطراتی دارید؟

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • ناشناس

    منم خیلی مادر بزرگم دگرا دوست دارم نمیدونم جه جوری این هم زحمتاشو جبران کنم

    • ناشناس

      بیشعور مارو مسخره کردی ما گفتیم احساسات درمورد مادربزرگ نه یک مسخره

نظر خود را بنویسید