از ویژگیهای شخصیتی بچههای وسط میتوان به مهربانی، دلسوزی، و صلح طلبی آنها اشاره کرد. فرزندان وسط اغلب مذاکره کنندگان خوبی هستند و دایره اجتماعی وسیعی دارند.
ستاره | سرویس روانشناسی – شما اولین فرزند خانواده هستید یا آخرین آنها؟ یا شاید فرزند وسطی هستید؟ به گفته پژوهشگران، جایگاه فرزندان در خانواده (فرزند اول، وسط یا آخر بودن) بر شخصیت، رفتار و دیدگاه آنها تاثیر مستقیمی میگذارد. برخی از روانشناسان بر این باورند که ترتیب تولد یکی از قدرتمندترین متغیرها در شکل گیری شخصیت افراد است. اگر فرزند وسط هستید یا بیش از دو فرزند دارید، آگاهی از ویژگیهای شاخص فرزندان وسطی و رفتار والدین با آنها برایتان راهگشا خواهد بود.
فرزندان وسط خانواده
میری والاس، درمانگر کودک و خانواده، میگوید: «فرزندان وسط اغلب احساس گمگشتگی و نادیده گرفته شدن میکنند. آنها با خود میگویند: «من نه فرزند ارشدم، نه کوچکترین عضو خانواده ام. پس جای من کجاست؟» این باور در اغلب فرزندان وسط وجود دارد، زیرا توجه پدر و مادرها معمولا به فرزند اول یا ته تغاری خانواده اختصاص دارد.
به طور کلی، فرزندان وسط دارای ویژگیهای زیر هستند:
دلسوز و مهربان
تا حدودی سرکش
موفق در دوستیابی
مذاکره کننده
دارای دایره اجتماعی وسیع
صلح طلب
فرزندان وسط در کودکی
هالی شروک، مادر ۳۱ سالهای که ۵ فرزند دارد و در نیوتان، پنسیلوانیا، زندگی میکند. او فرزند دومش مگی را کودکی سرکش و به دنبال جلب توجه معرفی میکند. شروک میگوید: اگر مگی مشغول انجام کاری باشد و به او بگویم “برو لباسهای کثیفت را در سبد رخت چرک بینداز” یا “مایو شنایت را بردار تا به استخر برویم” خیلی جدی پاسخ میدهد “نه!” و به کارش ادامه میدهد!
با این حال، دکتر لمان (روانشناس و پژوهشگر در زمینه تاثیر ترتیب تولد بر شکل گیری شخصیت) میگوید: “کنترل کردن فرزندان وسط سختتر است، زیرا آنها از خواهر یا برادر بزرگترشان نیز آموزش میبینند.” همچنین جنسیت کودک نیز نقش پر رنگی ایفا میکند. اگر اولین فرزند پسر باشد و فرزند دوم دختر، فرزند دوم در نقش اولین دختر خانواده، ویژگیهای فرزند ارشد را نیز بروز میدهد. هالی شروک میگوید، دختر ۴ ساله من مگی، اولین دختر خانواده است و ویژگیهای رهبری و مدیریتی در شخصیتش نهادینه شده است. مگی به عنوان مادر کوچولوی فرزند سومم، از او مراقبت میکند و به نیازهای او رسیدگی میکند.
جنی بلیک که در خانوادهای با پنج فرزند بزرگ شده، تجربه خود را از فرزند وسط بودن اینگونه بیان میکند: “به عنوان یک فرزند وسط، مجبور بودم برای دریافت هر چیزی بحث و مبارزه کنم. به همین دلیل توانایی مذاکره کردن در من رشد کرد. اگرچه گاهی اوقات احساس نامرئی بودن در خانواده میکردم، زیرا بیشترین توجه معطوف به بزرگترین و کوچکترین فرزندان خانواده بود؛ اما برای من بد نبود. این نامریی بودن موجب شد تا بدون اینکه کسی متوجه شود، کارهایم را انجام دهم”.
فرزندان وسط در بزرگسالی
شروک خودش فرزند وسط خانواده است. او در بین خواهرهای بزرگتر و کوچکترش، دختری سرکش و نافرمان بوده، همانگونه که مگی این ویژگیها را نشان میدهد. شروک میگوید: “من بچه بدی نبودم، اما واقعا دردسر ساز بودم.” در دوران نوجوانی او پس از یک مشاجره سخت با والدینش سه روز از خانه فرار میکند. اگرچه شروک ادعا میکند نسبت به آن دوران کمی آرامتر شده، اما او هنوز هم نمیتواند امر و نهی از سوی کسی را تحمل کند.”
۱۰ توصیه برای رفتار با فرزندان وسط
فرزندان وسط معمولا در میان دیگر خواهر و برادرهای خود دیده نمیشوند. رفتار آنها در طیف وسیعی از سرکشی و نافرمانی تا حرف گوش کنی و خود شیرینی دیده میشود. نکات زیر کمک میکند تا در رفتار با فرزندان وسط موفقتر باشید:
۱. به فرزندتان اطمینان بدهید که دوستش دارید
فرزندان وسط گاهی برای دیده شدن در میان دیگر خواهرها و برادرهایشان، دست به رفتارهای اشتباهی میزنند. هنگام مواجهه با کار اشتباه و تنبیه او، یادآور شوید که تنبیه او ارتباطی با دیگر خواهر و برادرهایش ندارد و بدین معنی نیست که شما او را دوست ندارید. دلیل تنبیه را برایش توضیح دهید تا سوء تفاهمی ایجاد نشود. فرزند شما بایستی احساس کند که دیده میشود، مهم است و او را دوست دارید.
۲. دستاوردهای او را تحسین کنید
میری والاس، روانشناس کودک و خانواده، میگوید: “فرزندان وسط نیاز شدیدی به جلب توجه دارند، همین دلیل موهای خود را به شکل عجیبی کوتاه میکنند، رنگ موهای خود را بنفش میکنند یا طرفدار متعصب یک گروه مذهبی، سیاسی و… خاص میشوند. یکی از راههای پیشگیری از این نوع رفتار، این است که توجه کافی به فرزندان وسط داشته باشید تا احساس نیاز به انجام این کارها نداشته باشند. همچنین دستاوردها و موفقیتهای آنها را (هرچند کوچک) تحسین کنید تا نیازی به انجام خرابکاری برای جلب توجه شما نداشته باشند و عزت نفس در کودک تقویت شود.
۳. در مواقع لزوم میانجیگری کنید
فرزندان وسط معمولا خلق و خویی آرام و مصالحه گر دارند. بچههای وسط در دعوای میان خواهر و برادرهایشان نقش میانجی را ایفا میکنند و آنها را با هم آشتی میدهند. آنها با طرز فکری منطقی با طرفین مذاکره میکنند تا به راه حل مناسبی دست یابند.
البته در نظر داشته باشید که وقتی دعوا بالا میگیرد، این وظیفه شماست که صلح و آشتی برقرار کنید نه فرزندتان!
۴. قوانین ثابتی وضع کنید
قوانین و حد و مرزهای رفتار در خانواده را به زبانی ساده و روشن برای تمامی کودکان بازگو کنید. مطمئن شوید که آنها درک درستی از قوانین و مجازات تخطی از آن پیدا کرده اند. گاهی اوقات فرزندان شما آگاهانه قوانین را زیر پا میگذارند تا قدرت شما را بسنجند. همواره در برخورد با کودکان قانون شکن یکسان برخورد کنید تا بدانند که هیچ یک برتری نسبت به دیگری ندارد.
۵. زمان خاصی را تنها با او بگذرانید
با فرزندتان رابطهای صمیمی داشته باشید. زمانی در روز را تنها به او اختصاص دهید و درباره اتفاقاتی که آن روز افتاده و احساساتی که تجربه کرده از او بپرسید. برنامههای ویژهای را برای او تدارک ببینید و تاریخ آن را از قبل مشخص کنید، تا کودک برای آن روز هیجان داشته باشد. وقت گذراندن با فرزند وسط موجب میشود که او احساس کند به اندازه دیگر خواهر و برادرش اهمیت دارد و احساس تنهایی و دیده نشدن نکند.
۶. موفقیتهای او را بزرگ جلوه دهید
نقش تشویق در تربیت کودک را دست کم نگیرید؛ پس از اینکه پدر و مادر تمام نقاط عطف رشدی و تحصیلی فرزند اول را با تشریفات کامل جشن میگیرند، دیگر هیجانی برای تکرار این مراحل با دیگر فرزندانشان ندارند. اما برای افزایش عزت نفس کودکتان بایستی موفقیتهای کوچک و بزرگ او را جشن بگیرید، تا کودک بداند که به او افتخار میکنید و برایش ارزش خاصی قائل هستید.
۷. به تفاوتهای فرزندان احترام بگذارید
اگر فرزند اول شما مدال آور شطرنج در بین مدارس شده است، حتما دلتان می خواهد که فرزند دومتان نیز راه او را ادامه دهد و این استعداد بالقوه را پرورش دهد. اما بهترین راه این است که او را تشویق کنید تا مسیر مورد علاقه خود را در زمینه رشته تحصیلی، ورزشی و هنری پیدا کند. والاس میگوید: “فرزندان وسط میتوانند هنرمندان خوبی از آب دربیایند، زیرا هنر جایگاه ویژهای در خانواده به آنها میدهد، به ویژه اگر فرزند ارشد دانش آموزی درسخوان و ممتاز در مدرسه باشد.”
۸. مسیر گفتگو را باز بگذارید
در یک دنیای ایده آل، همگی میتوانستیم ذهن دیگران را بخوانیم؛ اما متاسفانه دنیا ایدهال نیست. گاهی اوقات برای پدر و مادرها غیر ممکن است که تشخیص دهند اینکه کودکشان میگوید: “من گرسنه ام” در واقع ناشی از “من ناراحتم” است. اگر فرزند وسط شما احساس نادیده گرفته شدن کند، ممکن است حتی ناراحتی خود را به زبان نیاورد. برای بهبود این شرایط میتوانید درباره تجربه فرزند وسط خانواده بودن با او صحبت کنید. بگویید که مراقبت کردن از یک نوزاد نیاز به زمان و توجه زیادی دارد، از سوی دیگر برادر یا خواهر بزرگتر در حال آماده شدن برای کنکور است و زمان سختی را میگذراند، ما تمام سعی خود را میکنیم که مراقب همه شما باشیم، اما گاهی ممکن است اشتباهاتی نیز داشته باشیم. هر موقع احساس کردی که توجه لازم را دریافت نمیکنی، به ما بگو “من نیاز به توجه دارم”.
۹. تعدادی لباس نو هم برایش بخرید
دکتر کویین لمان در کتاب The Birth Order Book: Why You Are the Way You Are مینویسد: ” اینکه گاهی اوقات لباسهای دست دوم فرزند بزرگتر را به فرزند میانی بدهید، بد نیست؛ اما در نظر داشته باشید که با خرید چند تکه لباس جدید و خاص، مانند یک کت یا پالتو، به او احساس خاص بودن بدهید. به همین ترتیب، دادن امتیازات ویژه، مانند انتخاب و تماشای فیلم مورد علاقه او، یا پختن غذایی که دوست دارد، احساس نیاز او برای مورد توجه قرار گرفتن را ارضا میکند.
۱۰. از فرزندتان فیلم و عکس بگیرید
لمان مینویسد: “مهمتر از همه این است که، در آلبوم عکس خانوادگی تان به اندازه کافی عکس از فرزند وسطی باشد. نگذارید او احساس قربانی بودن کند. اینگونه نباشد که آلبومتان پر از عکسهای فرزند اول باشد و تعداد عکسهای او کمتر از انگشتان دست! همواره تعدادی عکس تکی (بدون حضور خواهر یا برادر بزرگترش!) از او تهیه کنید. “
ویدئوی آموزشی
در این قسمت، با هم یک ویدئوی آموزشی را درباره تربیت فرزندان وسط مشاهده میکنیم.
سخن آخر
فرزندان وسط از ابتدای زندگی میپذیرند که تمام توجه والدین مختص آنها نیست و باید آنها را با دیگران شریک شوند. همین ویژگی باعث افزایش قدرت انطباق آنها با شرایط گوناگون در بزرگسالی میشود. اگر نسبت به چگونگی رفتار با کودکانتان سردرگم شده اید، خواندن مقالات روانشناسی فرزندان اول خانواده را از دست ندهید. اگر شما نیز فرزند وسط خانواده هستید، تجربه خود را از تاثیر این جایگاه بر رفتار والدین و شکلگیری شخصیتتان با ما و دیگر همراهان ستاره در بخش نظرات و پرسش ها به اشتراک بگذارید.
سلام در رابطه این مطلب خواستم عرض کنم منم یه فرزند وسطیم به شدت تمام این مطالبی که در بالا اشاره شد رو دارم علاوه بر ان به دلیل بیکار بودنم تمام اعضای خانواده خودم حتی خانواده مادر و پدر انتظار دارن من بهشون رسیدگی کنم از وقتی رانندگی یاد گرفتم با ماشین این ور و اون ور رفتم تا ی جایی دیگه خانوادم تصمیم گرفتن بخاطر کاراشون دیگه جایی نرم و فقط بهشون برسم الان تقریبا ۴ یا ۵ ساله عملا راننده شخصی خانوادم هستم کار بیرون نانوایی نون گرفتن کلاس مشاوره خواهرم باشگاه خواهرم همه اینا من رانندم و باید ببرم برگردونم دکتر باشه بازار عزا و عروسی خونه تکونی اسباب کشی همه جوره باید باشم مهمونی اگه نباشم یعنی حسودم حرفشون هست بیکاری اینارو انجام بده خواهر کنکوری داری خواهر بزرگترت سر کار میره کی بچه رو نگهداره چون مامانم اکثر اوقات برای خانواده خودمون هم خواهرم اینا اشپزی میکنه میگه من چند تا کارو برسم فرزانه تو بیکار نشستی اونجا با گوشی ور میری من دیگه از تمام این زندگی هیچی رو برای خودم نمیخوام من هیچوقت نباید خواسته ای داشته باشم چون مامانم زحمت کشید و منو ب اینجا رسوند از من دیگه توقعش خیلی زیادتر از ین حرفها شده دیگه من رو نمیبینه فقط خواهر کنکوریت هنوز خوابه برو بیدارش کن خواهرت کی میخاد بیدار بشه اون یکی خواهر میخاد بره ارایشگاه من باید باشم بچه نگه دارم بعدش برش گردونم خونه اما تو این فاصله تا برگشت به خونه خودم اگه ثانیه ای دیر بشه باید بارخواست بشم چرا الان اومدی کجا رفته بودی چرا دیر کردی چرا… چرا… حتی ازین میترسم که بچه خواهرم چیزیش بشه و منو مقصر بدونن میترسم خواهر کوچکترم بره مشاوره اتفاقی بیفته من مقصر شناخته بشم اخه مشاور مرد داره دیگه کسی رو داخل اتاق مشاوره راه نمیدن بخاطر همین مامانم نمیره باهاش میگه تو برو خواهرت تنها نباشه حداقل یکی بیرون در باشه دیگه تو زندگیم از همه چی شده ترس حتی باید بابت همه اینا جواب پس بدم چرا عوض شدم میگن امروز یجوری فردا یجور دیگه … دیگه ازین زندگیم خستم فقط به امیدم خانوادمن بجای اینکه ب اینده فک کنم باید نگران اوضاع خونه باشم نگران پدر خیانتکاری ک ازین وضع من سو استفاده نکنه و مادرم پیشش خرد نشه بگه اینا هم باهاش خوب نیستن تنها ارزوم فقط مرگه از هرچی که خواستم منعم کردن ادعا هم دارن که چی برات کم گذاشتم تو برای من فرزندی نکردی دختر بودنت رو ندیدم همش تو کاسه من مایت ریختم شما به هیچی دست نزدی بگین، مقصر منم؟ ی راهکار بدین هرچند مثل همیشه قصد دارم از خواسته هام دست بکشم حتی بخاطرش ترک تحصیل میکنم ازدواجم نمیکنم همونجور که مانع چیزای دیگه شدن دیگه تنها فقط دور شدنم فاصله چند دقیقه ای هست یعنی به انداختن اشغالا تو زباله دونی
فرزانه
سلام در رابطه این مطلب خواستم عرض کنم منم یه فرزند وسطیم به شدت تمام این مطالبی که در بالا اشاره شد رو دارم علاوه بر ان به دلیل بیکار بودنم تمام اعضای خانواده خودم حتی خانواده مادر و پدر انتظار دارن من بهشون رسیدگی کنم از وقتی رانندگی یاد گرفتم با ماشین این ور و اون ور رفتم تا ی جایی دیگه خانوادم تصمیم گرفتن بخاطر کاراشون دیگه جایی نرم و فقط بهشون برسم الان تقریبا ۴ یا ۵ ساله عملا راننده شخصی خانوادم هستم کار بیرون نانوایی نون گرفتن کلاس مشاوره خواهرم باشگاه خواهرم همه اینا من رانندم و باید ببرم برگردونم دکتر باشه بازار عزا و عروسی خونه تکونی اسباب کشی همه جوره باید باشم مهمونی اگه نباشم یعنی حسودم حرفشون هست بیکاری اینارو انجام بده خواهر کنکوری داری خواهر بزرگترت سر کار میره کی بچه رو نگهداره چون مامانم اکثر اوقات برای خانواده خودمون هم خواهرم اینا اشپزی میکنه میگه من چند تا کارو برسم فرزانه تو بیکار نشستی اونجا با گوشی ور میری من دیگه از تمام این زندگی هیچی رو برای خودم نمیخوام من هیچوقت نباید خواسته ای داشته باشم چون مامانم زحمت کشید و منو ب اینجا رسوند از من دیگه توقعش خیلی زیادتر از ین حرفها شده دیگه من رو نمیبینه فقط خواهر کنکوریت هنوز خوابه برو بیدارش کن خواهرت کی میخاد بیدار بشه اون یکی خواهر میخاد بره ارایشگاه من باید باشم بچه نگه دارم بعدش برش گردونم خونه اما تو این فاصله تا برگشت به خونه خودم اگه ثانیه ای دیر بشه باید بارخواست بشم چرا الان اومدی کجا رفته بودی چرا دیر کردی چرا… چرا… حتی ازین میترسم که بچه خواهرم چیزیش بشه و منو مقصر بدونن میترسم خواهر کوچکترم بره مشاوره اتفاقی بیفته من مقصر شناخته بشم اخه مشاور مرد داره دیگه کسی رو داخل اتاق مشاوره راه نمیدن بخاطر همین مامانم نمیره باهاش میگه تو برو خواهرت تنها نباشه حداقل یکی بیرون در باشه دیگه تو زندگیم از همه چی شده ترس حتی باید بابت همه اینا جواب پس بدم چرا عوض شدم میگن امروز یجوری فردا یجور دیگه … دیگه ازین زندگیم خستم فقط به امیدم خانوادمن بجای اینکه ب اینده فک کنم باید نگران اوضاع خونه باشم نگران پدر خیانتکاری ک ازین وضع من سو استفاده نکنه و مادرم پیشش خرد نشه بگه اینا هم باهاش خوب نیستن تنها ارزوم فقط مرگه از هرچی که خواستم منعم کردن ادعا هم دارن که چی برات کم گذاشتم تو برای من فرزندی نکردی دختر بودنت رو ندیدم همش تو کاسه من مایت ریختم شما به هیچی دست نزدی بگین، مقصر منم؟ ی راهکار بدین هرچند مثل همیشه قصد دارم از خواسته هام دست بکشم حتی بخاطرش ترک تحصیل میکنم ازدواجم نمیکنم همونجور که مانع چیزای دیگه شدن دیگه تنها فقط دور شدنم فاصله چند دقیقه ای هست یعنی به انداختن اشغالا تو زباله دونی