تفاوت حقیقت و واقعیت با ذکر ۳ مثال

تفاوت حقیقت و واقعیت چیست؟ این سوال برای بسیاری از ما پیش آمده است. تفاوت این دو مفهوم به ریشه این کلمات و تعریف هریک از آنها باز می‌گردد. به طور کلی واقعیت غیرقابل تغییر و حقیقت قابل تغییر است.

تفاوت حقیقت و واقعیت

تفاوت حقیقت و واقعیت چیست؟ در زندگی روزمره ممکن است این دو واژه به جای هم مورد استفاده قرار بگیرند، اما زمانی که به ریشه این دو کلمه در لغت‌نامه مراجعه می‌کنیم به جواب دیگری می‌رسیم. واقعیت (Fact) از ریشه‌ وَقَعَ به معنای چیزی که اتفاق افتاده است و حقیقت (Truth) از ریشه کلمه عربی حق، به معنای راست و درست بکار می‌رود. در این مطلب با ارائه چند مثال بیشتر به تفاوت این دو مفهوم پرداخته‌ایم.

 

تفاوت حقیقت و واقعیت با ذکر مثال

 

تعریف واقعیت

واقعیت آن چیزی است که وجود دارد. واقعیات براساس تحقیقات تجربی و اقدامات قابل اندازه‌گیری اثبات می‌شود، بنابراین اموری غیرقابل انکار و بدیهی هستند، برای مثال عدد ۳ یک عدد اول است. واقعیت‌ها فراتر از نظریات هستند، آن‌ها به وسیله محاسبه و تجربه اثبات شده‌اند یا قطعا در گذشته رخ داده‌اند.

بنابراین هر آنچه که دیده می‌شود و قابل تایید است، واقعیت محسوب می‌شود. واقعیات اموری عینی هستند نه ذهنی، واقعیت چیزی نیست که شما باور داشته باشید بلکه چیزی است که وجود دارد، قابل مشاهده است و احساس می‌شود.

 

واقعیت چیست؟

 

تعریف حقیقت

حقیقت ممکن است گاهی واقعیت را شامل شود، اما عموما شامل باور است. اغلب مردم چیز‌هایی را حقیقت یا درست می‌دانند که به باورهای‌شان نزدیک‌تر است. حقیقت یک موضوع درست به حساب می‌آید که فرد یا آن را باور می‌کند یا نمی‌کند. حقیقت می‌تواند در مورد یک شخص، مکان، رویداد و… باشد. به طور کلی حقیقت چیزی است که فرد به آن اعتقاد دارد، اگر کسی باور دارد که چیزی درست است پس حقیقت دارد.

 

حقیقت چیست؟

 

تفاوت حقیقت و واقعیت

«حقیقت» باور کردنی و «واقعیت» بدیهی و غیرقابل انکار است. در واقع اگر ما امروز تمامی کتب و مستندات علمی را در رابطه با واقعیات از بین ببریم، آن‌ها سال‌ها بعد دوباره بازمی‌گردند. زیرا واقعیت‌ها تغییری نمی‌کنند و اگر مجددا آزمایش‌های قبلی انجام شود، همان نتایج دفعه اول را خواهند داشت. واقعیت‌ها بخشی از حقایق هستند. برای درک واقعیت باید زمینه مربوط نیز در نظر گرفته شود، برای مثال اگر واقعیتی را در علم فیزیک مطرح می‌کنیم، نمی‌توان آن را برای فلسفه بکار برد. بنابراین اگر واقعیت را در خارج از زمینه مربوطه تفسیر کنیم می‌تواند به یک روایت و حقیقتی متفاوت تبدیل شود.

از لحاظ پایداری، یک واقعیت دوام بیشتری دارد و تقریبا هرگز تغییر نمی‌کند. واقعیت ثابت‌تر از حقیقت است. برای مثال وقتی می‌گوییم خورشید همواره از شرق طلوع و در غرب غروب می‌کند، یک واقعیت را بیان می‌کنیم، اما اگر کسی بگوید من در ایران هستم یک حقیقت را بیان می‌کند که ممکن است در آینده تغییر کند. بنابراین حقیقت موضوعی جهانی نیست، بلکه بیشتر ذهنی است و بستگی به وضعیت کنونی دارد. به همین دلیل ثبات کمتری نسبت به واقعیت دارد.

 

چند مثال از تفاوت واقعیت و حقیقت

۱. مثال اول

یک واقعیت را می‌توان آزمایش و بررسی کرد، برای مثال لینکلن در سال ۱۸۰۹ متولد شد، این خوراکی ۲۱ گرم شکر دارد یا سرعت نور در خلاء ۱۸۶ هزار مایل بر ثانیه است، اما یک حقیقت می‌تواند در طول زمان تغییر کنند. برای مثال هزاران سال پیش انسان تصور می‌کرد زمین صاف است، اما حالا این حقیقت وجود ندارد، به بیان دیگر این حقیقت تغییر کرده است. اکنون ما می‌دانیم که در سیاره‌ای کروی شکل با عمر ۴/۵ میلیارد سال زندگی می‌کنیم و این سیاره به دور یک ستاره در حال گردش است. این حقیقت عصر کنونی و واقعیتی است که در آینده تغییر نخواهد کرد.

مطمئنا افرادی هستند که به «حقیقت» دیگری برخلاف این واقعیات باور دارند. آن‌ها ممکن است ادعا کنند زمین ۶۵۰۰ سال عمر دارد، اما این تاثیری در «واقعیت» ندارد. واقعیت بر پایه شواهد عینی استوار است، از اینرو قابل انکار نیست.

 

۲. مثال دوم

یک صندلی را در نظر بگیرید خود صندلی واقعیت است، حال یک نفر می‌گوید این صندلی است و نفر دیگر می‌گوید این صندلی نیست. این دو مورد هر دو حقیقت هستند و ما باید حقیقت‌یابی (تحقیق) کنیم. انتظار می‌رود که تحقیق در نهایت به انطباق حقیقت و واقعیت منجر شود، زیرا واقعیت اصلی بدیهی و قطعی است.

 

۳. مثال سوم

از لحاظ واژه‌شناسی، حقیقت موضوعی حقیقی و درست است، برای مثال زمین به دور خورشید می‌چرخد یا جمع عدد دو با دو برابر با چهار است. واقعیت  چیزی ملموس است که اتفاق افتاده، مثلا اینکه بگوییم یک ویروس باعث بیماری می‌شود حقیقت به شمار می‌رود و در صورتی‌که فردی به آن دچار شود به یک واقعیت تبدیل می‌شود.

به طور خلاصه می‌توان تفاوت حقیقت و واقعیت را اینگونه بیان کرد:

حقیقت واقعیت
ذهنی است عینی است
ممکن است تغییر کند پایدار و ثابت است
چیزی است در ذهن و وابسته به وضعیت فعلی وجود دارد و ممکن است دیده یا لمس شود

 

جمع بندی

همانطور که دیدید، وقایع موضوعاتی هستند که در سراسر دنیا وجود دارند و هر انسان عاقلی آن‌ها را می‌پذیرد، اما حقایق شامل موضوعاتی می‌شوند که ممکن است بسته به فرهنگ، دین و باورهای فردی مردم تغییر کنند. برای مثال حقیقت در رابطه با وجود خدا برای افراد مختلف تفاوت می‌کند، در این رابطه پیشنهاد می‌کنیم مطلب اثبات وجود خدا از نظر علمی (برهان تقدم و برهان تجربی) را مطالعه فرمایید.

نظر شما در رابطه با تفاوت حقیقت و واقعیت چیست؟ به نظر شما مرگ حقیقت است یا واقعیت؟ فراموش نکنید نظرات و پیشنهادات خود را با ما و سایر همراهان ستاره در بخش ارسال نظر به اشتراک بگذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • منبع اطلاعاتتون چی هست؟

  • واقعیت چیزی است که اتفاق افتاده ولی حقیقت باور ذهنی است که از این اتفاق بدست می‌آید.
    مثلا : ما از تلویزیون می‌بینیم دو نفر در حال دعوا هستند و با یکدیگر جنگ می‌کنند این واقعیت دارد اما وقتی بیشتر دقت میکنیم یا زاویه دید ما تغییر می‌کند می‌بینیم این دعوا نیست بلکه یک مسابقه بوکس است و این حقیقت ماجراست .

  • علیرضا معرف حقیقی

    حق وحقیقت همیشه همراه واقعیت نیست.
    حق وحقیقت این است که دروغ وغیبت وتهمت و دزدی و…. نکنیم اما در واقعیت دروغ تهمت و دزدی اختلاس میکنیم.
    پس همه واقعیت ها همراه حقیقت نیستند. برای اینکه واقعیت ها را همواره با حق وحقیقت همسان سازیم. باید افرادجامعه و
    حکومت حق گرا وحقیقت جو باشند.

  • مرگ واقعیت داره
    ولی
    حقیقت نداره.

  • این متن گویای تفسیری کاملا اشتباه از حقیقت است! حقیقت مبتنی بر دریافت اشخاص نیست، و اگر بود هیچ ارزشی نداشت. اساسا تفکر فرایند رسیدن از واقعیت به حقیقت است. واقعیتها گوناگون و حقیقت واحد است. اگر حقیقت نسبت به هر فرد تغییر کند تفکر چه ارزشی دارد؟ این همان نظریه نسبی بودن اخلاق است که گاهی ناهنجاری های اخلاقی و انحرافات را تجویز میکند، تنها به این دلیل که ارزشها نسبت به افراد مختلف متفاوتند!!کسی که مرتکب فساد میشود و آن را مباح میداند، مباح بودن فساد برایش حقیقت است!! بسیار مضحک و البته موجب انحراف

  • نگهداری

    یا بی دین(لائیک) یا کسی که اعتقادی نداره به ظهور امام زمان مثل یهودی ها مثل مسیحی ها
    کلمه بی دین یه مصداق هست نه اینکه هر کس که منکر بشه بی دین هست حتی شیعه ها خودمون ظهور امام زمان رو باور ندارن و مسخره میکنن

  • سلام علیک
    جهان سپاس از معلومات خوب تان

  • علی اکبر مهرجوئی

    مرگ حقیقت است، زیرا یک باور ذهنی است که همه افراد به آن باور دارند. در عین حال، مرگ یک واقعیت است، چون یک امر بدیهی و ثابت شده است. بنابراین، مرگ یک واقعیت است و حقیقت دارد.

  • یک سوال خدمت پژوهشگران و محققین برجسته در باره حقیقت و واقعیت:
    چرا مه بانگ های متوالی هفتگانه می باشند و نه یگانه ؟
    آیا به خاطر سامان ها یا نظم های کلی و هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی و عوالم هفتگانه بهمراه آسمان ها و زمین های هفتگانه ؟
    اگر این پاسخ مورد تایید قرار گرفت، آنگاه چگونه و از کدام راه راست و روش صحیح میتوان به این حقایق واقعی پی برد طوریکه برای خاص و عام قابل لمس و به سهولت قابل دریافت و هضم و جذب و فهم و درک باشد.

  • یک حکایت حقیقی از زبان خود واقعیت : زندگی انسان بصورت خطی و پیوسته جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه و آنهم بهمراه تار و پود های کثیر و فراوان طبیعت و کیهان و نه به مثابه تافته ای جدا بافته از کل مانند بابا آدم و ننه حوای دینی، از طریق چرخه یا گردش و یا زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان.

  • جناب نگهداری،
    بیان شما در مورد واقعیت حقیقی و بسیار زیباست . اما در نظام احسن و اشرف آفرینش مبدئی و ازلی و ابدی هیچ قوه ذهنی وجود نداشته است غیر از فعلیت عینی در برترین مرتبه و درجه تکاملی یعنی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین. لذا فقط در طول راه و سفر بسیار طولانی مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان بین مبداء و معاد قوای ذهنی مقدم بر فعلیات عینی اند.

  • حقیقت و واقعیت کلی یکی اند و منطبق برهم و چیز دیگری نیستند غیر از خداوند متعال البته علمی و نه خداوند آئینی- دینی – فلسفی – عرفانی. بیان انسانی در مورد واقعیت همیشه دو حد دارد؛ یکی اوهامی و بریده از واقعیت و دیگری حقیقی و منطبق بر واقعیت عینی و طیف وسیعی در بین این دو حد با درجات مختلف شدت و ضعف گاهی به این سو و گهی به آنسو.

  • تاریویردیلو

    مرگ یک واقیت است و اما و اگری ندارد

  • ممنون از توضیحات خوبتون

  • نگهداری

    و اینکه مطابق با نوشته ذیل میشه همچنین برداشت کرد که حقیقت حالت بالقوه و ذهنی یک امر می‌باشد و واقعیت حالت بالفعل و عینی آن چون بالفعل همیشه بعد از بالقوه اس . یعنی یک چیزی یا یک امری الآن بالقوه حقیقت دارد که در آینده با وجود جمیع شرایط بالفعل شده و واقعیت پیدا می‌کند. مثل کاشت بذر ورویدن آن که یک‌ حقیقت است اما با وجود خاک و آب و نور کافی به محض رویش واقعیت‌ پیدا می‌کند و بالفعل می‌شود
    البته بررسی این موضوع ممکن است به تفاسیر و برداشت های متفاوت شخصی بیانجامد که نتیجه‌ای مختلف و متفاوت بدهد.

    • بنظرم واقعیت ظاهر قضایا هست ولی حقیقت باطن اونا… مثلا یک فردی میگه من در مسابقات جام جهانی دوی میدانی نفر سوم شدم… همه تشویقش میکنن… این واقعیت هست… ولی اگه حقیقت را بفهمید که کلا در اون مسابقه سه نفر دونده حاضر بودن… کار اون بی ارزش میشه… پس واقعیت جزئی تر و جزوی از حقیقت ماجراست… وحقیقت اصل و جوهره قضایاهست

  • نگهداری

    طبق این متن
    رابطه این دو مفهوم به نظر عموم و خصوص مطلق هست بدین صورت که هر واقعیتی حقیقت دارد (یعنی چیزی که واقع شده و رخ داده قابل انکار “نیست” و حقیقت دارد مثلا حادثه کربلا واقع شده و رخ داده و حقیقت هم دارد غیر قابل انکار است) اما هر حقیقتی واقعیت ندارد (یعنی حقیقتی الآن وجود دارد اما هنوز واقع نشده است و هنوز با واقعیت‌ مطابقت ندارد مثلاً ظهور امام عصر «عجل…» یک حقیقت است که هنوز واقعیت‌ پیدا نکرده است و مطابق با آنچه که در ذهن ماست واقع نشده است) و ممکن است توسط عده ای بی دین انکار شود

    • یعنی اگر یک مسیحی ظهور امام شما رو منکر باشه، بی دین هست؟

      • در تمام ادیان علل خصوص انجیل به ظهور اشاره شده

  • حقایق من جوری با دین،فرهنگ و باورهای من جفت و جور شده که معتقدم حقیقت دقیقا برابر با همان واقعیت است

  • دادپور

    سلام، در مورد حقیقت و واقعیت کاملا اشتباه کرده است.
    نویسنده ظاهرا متنی را ترجمه کرده است، که این متن را فردی بی اطلاع از حقیقت و واقعیت نگاشته است.
    چون در اکثر موارد حقیقت و واقعیت را اشتباه به جای هم به کار برده است.

نظر خود را بنویسید