نسخه صوتی این مطلب را بشنوید! 🎧
ستاره | سرویس روانشناسی – “آرکتایپ” یا “آرکی تایپ” واژهای است یونانی به معنای الگو و مدلی که برای ساختن اشیا به کار میرود؛ مانند الگوی یک خیاط برای دوخت لباس. پیشوند Arch که در ابتدای کلمه است به معنای اصالتدار و کهنه و ریشهدار بودن است. به همین دلیل واژه Archetype را به معنای باستان شناسی نیز ترجمه کردهاند. Type نیز به معنای مدل و الگو است و در زبان فارسی تیپ و تایپ کاربردی به همین معنا دارد. ترجمه این دو واژه در کنار هم همان کهن الگو را معنا میدهد.
آرکتایپ در حوزههای مختلف کاربردهای مختلفی دارد و گاهی این کاربردها و تعاریف نسبت به همدیگر کاملا بیربط هستند. در حوزههایی مانند روانشناسی، داستان نویسی، جامعه شناسی، نمایشنامهنویسی و… تعاریف مختلفی دارد اما سر و کار ما در این مقاله با تعریف آرکتایپ در حوزه روانشناسی است. آنچه از این مفهوم در روانشناسی استفاده میشود عبارت است از آنچه که از ناخودآگاه جمعی بیرون میآید و در قالب تصاویر و الگوها و معمولا در رؤیاها و افسانهها ظاهر شده و در همه انسانها به اندازه های مختلف، شدید یا ضعیف، حضور دارد.
چگونه با آرکتایپ میتوان به شخصیت شناسی رسید؟
پرفسور کارل گوستاو یونگ روانپزشک سوئیسی از پایه گذاران دانشِ نوین روانکاوی محسوب میشود. او سالیان سال همکار و دوست روانپزشک برجسته زیگموند فروید بود. تمرکز یونگ بیشتر بر موضوع ناخودآگاه ذهن بود، او ناخودآگاه را به دو بخش ناخودآگاه فردی و ناخودآگاه جمعی تقسیم کرد. از نظر او ناخودآگاه جمعی میراثی است که از ابتدای تاریخ بشر تا کنون با انسان همراه بوده و همهی انسانها در آن سهم دارند.
پس از طرح مسئله ناخودآگاه جمعی، از نظر اوآرکتایپها دادههای تصویری یا رسوباتی هستند که از پدران ما به ارث رسیده است و همانطور که از نسلها پیش به ما داده شده، با تاثیرگذاری هر یک از ما نیز به نسل های آینده منتقل میشود. به عقیدهی او آرکتایپ افکار غریزی و مادرزادی هرکس است که او را به رفتارهایی که از الگو های پیشین تعریف شده است، متمایل میکند. این افکار در ناخودآگاهی جمعی راه یافته است و تا زمانی که بشریت زیست دارد و ناخودآگاه جمعی نیز وجود دارد این آرکتایپها به وظیفه خود عمل میکنند و برای تمایلات رفتاری ما الگو واقع میشوند.
از نظر یونگ به علت تکراری بودن و عمومی بودن اتفاقات زندگی یا شخصیتها، میتوان دریافت که هر نسل میتواند نسل قبل خود را درک کند. حتی اگر روی مخالفت نشان دهد، همین مخالفت از روی درک است؛ چرا که اگر ادراکی وجود نداشت قدرت موافقت یا مخالفت نیز وجود نداشت.
افسانهها و داستانهای کهن که در فرهنگ ها وجود دارد، بیانی نمادین از تجربیات نسلهای پیش است که به همین شکل به نسلهای آینده منتقل میشود. این داستانها در حوزه ادبیات و هنر هر فرهنگی جای دارد. این بیان نمادین و داستانها یک الگوی اصلی و خاص دارند که ساختار زندگی ما را شکل میدهند و آن ساختار برگرفته از سالها زیست پدران ما است.
انواع آرکتایپ
یونگ و شاگردانش با الهام از شخصیتهای اساطیر یونان، آرکتایپهای روان و ناخودآگاه را با نسبت دادن به اساطیر یونان بیان کردند. این اساطیر به دو بخش زنان و مردان تقسیم میشود که در ادامه همراه با خصوصیات ایشان نقل خواهیم کرد:
آرکتایپ های مردانه:
۱. کهن الگوی زئوس (ZEUS)
زئوس خدای خدایان است و فرمانروای معابد کوه المپ فرزند کرونوس و رئا است و از نژاد تیتان، نماد قدرت و پیشرفت، اهل رقابت و ریسک پذیر و عملگرا است.
۲. کهن الگوی آپولو (APOLLO)
خدای خورشید و روشنایی همچنین خدای طب و پیشگویی است. او فرزند زئوس و لتو است از خصوصیات او میتوان به قانونمدار و قانونمند و شجاع، با برنامه ریزی، منظم، پیشرفت گام به گام، محافظه کار اشاره کرد.
۳. کهن الگوی آرس (ARES)
نام او به معنای کوشش در جنگ است. او خدای جنگ است و بدنی ورزیده دارد، فرزند زئوس و هرا است و مملو از انرژی و پرتحرک، اهل عمل است، حتی اگر کارهای بیمنطق باشد. او وفادار و متعصب است.
۴. کهن الگوی پوزیدون (POSEIDON)
نام او به معنای سرور زمین است. پوزئیدون خدای دریاها و آبها و خشکسالی و سیل و زمین لرزه و اسبها است که از مهمترین خدایان یونان باستان محسوب میشود، او فرزند کرونوس و رئا است و در احساساتی چون خشم و عشق و نفرت افراطی است.
۵. کهن الگوی هرمس (HERMES)
پیامرسان و پیامبر المپ نشینان است. او فرزند زئوس و مایا میباشد. در ابتدا خدای موسیقی بود و ساز چنگ را بوجود آورد اما بعد خداوند سخنرانی و بازرگانی و چوپانان و ادبیات و ورزش و حتی دزدی نیز شد. متبحر در سخنوری، به شدت جذاب، تنوع طلب، خوش سخن، گریزان از مسئولیت و محدودیت و حیلهگری از خصوصیات او است.
۶. کهن الگوی هادس (HADES)
خدای سرزمین مردگان است و فرزند کرونوس و رئا، برادر زئوس و پوزئیدون است. از مشخصات او میتوان به درون گرا و معناگرا بودن اشاره کرد. مردانی که چنین اسطورهای آرکتایپ آنها است، شهودی هستند و عمیق و رفتاری متفاوت نسبت به دیگران دارند. در بروز عواطف و احساسات قدرت کمتری دارند و منزوی و پیچیده و اجتماع گریز هستند.
۷. کهن الگوی هفائستوس (HEPHAESTUS)
خدای آتش و صنعت و فرزند ژوپیتر و هرا است. او اهل کار و مشغولیت عملی است، مردانی که چنین اسطورهای آرکتایپ ایشان است، درونگرا و منزوی اما خلاق و هنریاند. همچنین وفادار و دچار کمبود اعتماد به نفس هستند.
۸. کهن الگوی دیونوسوس (DIONYSUS)
دیونوسوس خدای مستی و شراب و ناظر مجالس خوشگذرانی یونان است. او جوانترین خدای المپ است و اهل لذت و شادی، خلسه را بسیار دوست دارد و سرگشته و سرگردان است. چهارجوب خاصی ندارد و مشوق لذت و سرخوشی است.
آرکتایپ های زنانه:
۱. کهن الگوی آتنا (ATHENA)
آتنا الههی خرد و مهارت و نگهبان شهر آتن است. زنانی که چنین اسطورهای آرکتایپ آن ها است، اهل پیشرفت و رقابت هستند و تحصیلات برای ایشان اهمیت دارد. آنها هدفمند و کمال گرا هستند، اما محافظه کاری را فراموش نمیکنند؛ همچنین تفکر منطقی دارند و مدیر هستند.
۲. کهن الگوی آرتمیس (ARTEMIS)
آرتمیس الههی شکار و زمین و خواهر دوقلوی آپولون است. او جنگاور و آسیب ناپذیر، مستقل و دارای هویت فردی وعلاقهمند به طبیعت است.
۳. کهن الگوی آفرودیت (APHRODITE)
الههی عشق و زیبایی و جذاب و پرقدرت است. زنانی که این اسطوره آرکاتیپ ایشان است در لحظه زندگی میکنند و دوستدار زیبایی طبیعی هستند.
۴. کهن الگوی هستیا (HESTIA)
هستیا الههی معابد و خانواده و زنان خانهدار بود. همچنین خدای آتشدان و معماری نیز بهشمار میرفت. از خصوصیات او آرامش و دانایی و سکوت و معنویت و سادهزیستی است. او در داستانی به سر زئوس قسم یاد میکند که تا ابد بکارتش را حفظ کند. این داستان بیانگر منزوی بودن او است.
۵. کهن الگوی هرا (HERA)
او خدابانوی قدرت خصوصا قدرت زنان بود، او ناجی و حامی زنان در شرایط سخت بود و شجاعت بینظیری داشت. زنانی که این الهه آرکتایپ ایشان است بسیار شجاع و قوی هستند.
۶. کهن الگوی دیمیتر (DEMETER)
خدابانوی حاصلخیزی و غلات است. پدر و مادر او کرونوس و رئا هستند و زئوس برادر او است. طبق خصوصیات نقل شده، او مادری بسیار فداکار و مهربان و بخشنده است؛ همچنین در میان روستاییان بسیار محبوب بود.
۷. کهن الگوی پرسفون (PERSEPHONE)
او همسر هادس (خدای جهان مردگان) و دختر زئوس و دمتر است. از او بهعنوان ملکه جهان زیرین یاد کردهاند. به گزارش هومر از مهمترین خصوصیات او قدرتمند و با عظمت و با جلوهای مهیب و شاهانه است که در عین حال معصوم و منعطف نیز بودهاست.
نکاتی مهم راجع به شخصیت شناسی آرکتایپی
این اساطیر صرفا تمثیل هایی هستند که از نسل های پیشین به ما رسیده است و از نظر یونگ و شاگردانش گویای ناخوآگاه جمعی است. لذا کسانی که خصوصیات این اساطیر را دارا هستند به این معنا نیست که عینا تمام این مشخصات را دارند بلکه این تمثیل جهت تقرب مسئله به ذهن است.
شخصیت هر فرد میتواند مجموعه ای از آرکتایپ ها باشد یعنی اگر کسی زئوس است میتواند هرمس هم باشد با این تفاوت که زئوس در شخصیت او درصد بالاتری نسبت به هرمس دارد.
این بحث به سادگی یک طالعبینی یا فال نیست؛ بلکه تفکر یونگ و علم روانکاوی پشتوانهی چنین مسئلهای است. اما به علت تخصصی بودن، بسط این موضوع نیاز به دانش روانشناسی دارد و نمیتوان به راحتی آن را توضیح داد. بنابراین از برداشت های سطحی از این موضوع اجتناب کنید.
آرکتایپ های شخصیتی میتوانند تحت شرایط محیطی یا زندگی تغییر کنند حتی اگر آرکتایپی اولین مثال شخصیت یک فرد باشد میتواند تحت شرایطی سرکوب شده و تبدیل به آخرین شود. میتوان با تمرین و تسلط بر خود این خصوصیات را به تعادل رساند و در هر شرایطی از زندگی یک آرکتایپ کارآمد آن شرایط را به کار گرفت. جنسیت آرکتایپ ها به این معنا نیست که تنها برای آن جنس تعریف شده بلکه ممکن است آرکتایپ های زنانه در مردان وجود داشتهباشد پس شناخت هر پانزده آرکتایپ برای همگان مفید خواهد یود.
آرکتایپ های هر فرهنگ و تمدنی بسته به آن فرهنگ میتواند متفاوت باشد و انتخاب یونگ و شاگردانش اساطیر یونان بود؛ زیرا یونان از قدیمیترین تمدن های بشری است. همانطور که گفته شد مشخصات و خصوصیات اخلاقی نسلهای پیشین ما با فرم افسانه و داستان به ما میرسد و از این جهت اهمیت دارد که مربوط به مسئله ناخودآگاه جمعی میباشد، اما بخشی از این خصوصیات متعلق به همان فرهنگ است زیرا کنشهای نسل پیشین ایران متفاوت است با کنشهای نسل پیشین پس هر فرد باید آرکتایپ فرهنگ خود را در نظر داشته باشد. به عنوان مثال در ایران یکی از مهمترین افسانهها و داستان ها شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی است که میتواند دارای آرکتایپ های شخصیتی برای ایرانیان باشد. اما این به این معنا نیست که اساطیر یونان برای ایرانیان بهکار نمیآید بلکه منظور این است که هر ملتی با افسانه های مربوط به فرهنگ خودش بهتر میتواند ارتباط برقرار کند.
سخن آخر
ما با شناخت کهنالگوهای خودمان و به تعادل رساندن آنها بهراحتی میتوانیم بر رفتار خود کنترل داشته باشیم، میتوانیم دریابیم که در چه فعالیتی استعداد بیشتری داریم و در آن کار وقت بیشتری بگذاریم یا تصمیمگیریهای دقیقتری داشتهباشیم. شناخت آرکتایپها در ارتباط با دیگران نیز به کمک ما میآید، با شناخت شخصیت افراد میدانیم که چگونه با ایشان مواجه شویم.
به نظر خودتان کدام آرکتایپ درونتان فعالتر است و فرمانروایی میکند؟ آیا از چنین آرکتایپی راضی هستید؟