مجموعهای از چند شعر ولادت امام حسن مجتبی (ع) هدیهای است از طرف مجله اینترنتی ستاره به مناسبت فرارسیدن نیمه ماه مبارک رمضان، روز میلاد با سعادت امام دوم شیعیان. روز میلاد سردار صلح و کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی (ع) را به همه شیعیان جهان تبریک و تهنیت عرض مینماییم.
اشعار ولادت امام حسن مجتبی (ع)
مرد کریم خانه مهمان نوازها
در دست توست حاجت رفع نیازها
تو پادشاه و عالم امکان گدای توست
محتاج بذل و بخشش دست عطای توست
از سفرههای هر شبهات نان گرفتهایم
روزی که زیر سایه تو جان گرفتهایم
وقتی که آمدی کرم و حُسن خلق و جود
یکجا مقابل رخت افتاد در سجود
از پشت درب خانه تو هیچ سائلی
امکان نداشت رد شود ای واجب الوجود
با این سخاوت تو یقینا زمان تو
دوران پادشاهی هر چه فقیر بود
گفتند: بی صعود شده خاک این کویر
باران شدی و از ملکوت آمدی فرود
از موج خیر خواهی تو آب میخورد
هر قطره زلال قنات و روان رود
رنگین کمان عرش خدا بعد بارشت
مشغول میشود به سجود و پرستشت
زیرا تویی که منشا نور سمائی و
پروردگار جلوه عرش خدایی و
بارانی از حیاتی و فرزند کوثری
از سلسبیل و زمزم و تسنیم هم سری
آئینه تمام نمای پیمبری
حتی براق را تو به معراج میبری
رزقی، جدا ز خواهش مردم نمیشوی
اوج کرامتی و تجسم نمیشوی
عطر بهشت میوزد از عرش سمت ما
آقا دوباره گرم تبسم نمیشوی ؟
گفتند خدا به شوق تو بوده است نعمتش
در سِیدی شبابِ اهالی جنتش
ای سوره بهشت! به آیات تو قسم
چون خواندهام تو را به جهنم نمیروم
دست فقیر پرورتان در مقابل است
یعنی که باز پشت در خانه سائل است
حتی فرشتهای که دهد رزق خلق را
هر روز بر گدایی این خانه شاغل است
محصور نیست فضل شما در کرم که این
خلق کریم، شمهای از آن فضائل است
سمت بقیع پهن شده جانماز من
قبله کمی به سمت مزار تو مایل است
“مسعود یوسف پور”
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی —
⇐ شعر ولادت امام حسن مجتبی (ع) ⇒
عیدها باشد مبارک ویژه در ماه صیام
چونکه طالع میشود در نیمهاش ماه تمام
ماه رخسار حسن (ع) فرزند دلبند علی (ع)
سبط خیرالمرسلین ختم رسل فخر انام
طرفه غوغایی پدید آید میان مرد و زن
سوم هجرت مدینه نیمه ماه صیام
بوالحسن گردد پدر زهرا شود مادر بلی
فرخا بر این پدر طوبی بر این فرخنده مام
راز اعطیناک کوثر بر نبی (ص) ظاهر شود
آشکاراتر شود معموره دین را قوام
گلبن باغ رسالت نوگلی آرد ببار
وز بهشت آروز نوباوهای آرد پیام
اولین فرزند حیدر، ثانی اثنین رسول (ص)
در جمال و در کمال و در نشست و در خرام
مظهر آیات رب، آرام جان فاطمه(ع)
نور چشم مصطفی بر مرتضی قائم مقام
دره التاج شرف، دردانه بحر وجود
گوهری پیچیده در زیبا حریری سبزه قام
داد آن قتداقه را اسماء چوبردست نبی (ص)
حضرتش بوسید و پس او را حسن بنهاد نام
نام نیکویش حسن رویش حسن خویش حسن
پای تا سر حسن و زیبایی در آن دُرج کلام
منبع جود و سخا در پای علم و معرفت
شبِه احمد(ص) شِبِل حیدر، شاه دین، دوم امام
خادم درگاه او میکال و دربان جبرئیل
موسی عمران شبان و یوسف کنعان غلام
بود میلادش چو در ماه مبارک زین سبب
گشت شهر الله اعظم نام این مه ز احترام
هر چه در مدحش بیان سازم ندارد انتها
وآنچه در وصفش نویسم کی پذیرد اختتام
نیست مطرح صلح او خوشتر و یا جنگ حسین (ع)
مصلحت ابقای دین است از قعود و از قیام
کَلهم من نور واحد چارده معصوم پاک
بر روان پاکشان یکسر تهیات و سلام
باری این برنامه بر نام حسن چون شد شروع
ختم سازم هم بنام او زهی حسن الختام
باد میمون و مبارک بر همه میلاد او
دشمنانش دل غمین و دوستانش شادکام
سفت (دریا) گوهری در مدحش اما نابسود
گفت شعری لیک در معنا و صورت ناتمام
“سیدرضا بهشتی نژاد”
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی —
از نیمه ماه رمضان ماه بر آمد
با آمدنش فصل غم ورنج سر آمد
شاد است رسول دوسرا حضرت طاها
زیرا که کنون سبط کبیرش به بر آمد
در بیت علی غلغله وشور بپا شد
جبریل امین شاد بر او جلوه گر آمد
گو یوسف مصری برود باز به چاهش
چون یوسف زهرا ز دل چاه بر آمد
شد نام نکویش حسن ونیک بگویم
این نام زدرگاه خدای قدر آمد
باید که فراموش کنی حاتم طائی
بر سلسله جود وکرم راهبر آمد
او کشتی صبر است به دریای بلاها
ایوب که باشد چو علی را پسر آمد
ای شیعه مبارک به تو این روز خدایی
از بحر ولایت به تو این تاج سر آمد
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی —
میان ارض و سما بزم شادی و شور است
به روی دست نبی آیههایی از نور است
بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را
و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است
گمان کنم که پیمبر به گوش او میگفت:
خوشا به حال رسولی که با تو محشور است
به رزق خوان حسن عالمی نمک گیرند
عزیز کردهی زهرا “کریم” مشهور است
زدست هیچ کسی لقمه نان نمیخواهیم
کرامت حسنی با مزاجمان جور است
گدای کوی کریمیم و نان بهانهی ماست
نظر به منظر جانان مراد و منظور است
چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع
شکسته بال و پرم… قبر خاکی اش دور است
به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم
برای گنبد و گلدسته نقشهها داریم
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی —
موکب باد صبا بگذشت از طرف چمن
تا چمن را پرنیانِ سبز پوشاند به تن
سبزه اندر سبزه بینی، ارغوان در ارغوان
لاله اندر لاله بینی، یاسمن در یاسمن
ساحت بستان ز. فرّ سبزه شد باغ بهشت
دامن صحرا ز. بوی نافه شد رشک ختن
نقش گل را آن چنان آراست نقّاش بهار
کز شگفتی ماندت انگشت حیرت در دهن
وه چه خوش بشکفته در گلزار زهرا نوگلی
کز طراوت گشته رویش رشک گلهای چمن
دیده از نور جمالش روشنی یابد چو دل
بلبل از شوق وصالش در چمن نالد چو من
بلبل آن جا هر سپیده دم سراید نغمهای
در ثنای خسرو خوبان، امام ممتَحن
از حریم فاطمه در نیمه ماه صیام
چهره ماه حسن تابیده با وجه حسن
میوه بستان زهراء نور چشم مصطفی
پاره قلب علیّ بن ابی طالب، حسن
در محیط علم و دانش آفتابی تابناک
بر سپهر حلم و بخشش کوکبی پرتو فکن
پرچم صلح و صفا افراشت سبط مصطفی
تا براندازد لوای کفر و آشوب و فتن
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی —
به نام آنکه تو را داده است نام حسن
درود احسن الارباب من سلام حسن
سلام بر برکات سپید سایه تو
که نور داده به خورشید مستدام حسن
سلام بر درجات زبرجدت که از او
عقیق دست سلیمان گرفته وام حسن
عجیب نیست اگر خال هاشمیات را
شبانه روز کند کعبه استلام حسن
فدای قامت بنده نواز تو که نماز
به احترام قدت میکند قیام حسن
قبول نیست سجودی که پاش مُهر تو نیست
رکوع بی تو رکوعیست نا تمام حسن
به اتفاق برادر به حشر گر برسی
به جذبه خیره شود چشم خاص و عام حسن
پیمبران متحیر به خویش میگویند
بود کدام حسین و بود کدام حسن؟
به خشت خشت ستونهای عرش رب کریم
نوشته با قلم حسن، یا امام حسن
شکست شیشهی خون دل شما روزی
به دست سودهی الماسهای شام حسن
صلات ظهر، چه تشییع بی نظیری شد
به لطف بدرقهی تیرها ز بام حسن
شاعر: میلاد حسنی
✿•••❀•••✿
خبر رسید: که مادر شده است کوثر عشق
نشسته دلبر این طایفه، برابر عشق
حسن امید دو عالم، حسن برادر عشق
بیا و مژده بگیر از پدر و مادر عشق
بیا که شامل لطف خدا شویم امشب
به زیر پای کریمی فدا شویم امشب
ستاره میچکد از گوشههای چشم حسن
قنوت دست گدا و دعای چشم حسن
نوشته روزی ما را به پای چشم حسن
تمام ایل و تبارم فدای چشم حسن
من از ازل حسنیام و تا ابد حسنی
حسن، عصاره آیات مکی و مدنی
جزامیام که نگاهم به راه او مانده
فداییام که سرم در سپاه او مانده
اگر دلم به دو چشم سیاه او مانده
یقین که عاقبتم بر نگاه او مانده
اگر نگاه کند، “عاقبت بخیرم” من…
به پای عشق حسن، هانیام، زهیرم من
قیامتی است خدایی حسن، ز پا تا سر
گرفته عطر نفسهاش، خانه را در بر
دلیل شادی بابا و خنده مادر…
به روی دوش نبی جای اوست تا آخر
چه خار تیز و بزرگی به چشم عایشه شد
امیدِ فاطمه، منجر به خشم عایشه شد
دخیل بستهام امشب به تیغ مژگانش
ملائکه همه افسون و جمله حیرانش
به معرکه همه مبهوت رزم و طوفانش
فدای قبر غریب و فدای ایوانش
خدا کند که بسازیم صحن و ایوانی
به دست کارگرانی ز نسل سلمانی
گره زدم دل خود را به خاک بیحرمش
امید دارم همیشه به دست با کَرَمش
به آن نگاه پر از مهر و پاک و محترمش
برای توبه به درگاه حق، بیاورمش…
که او امید جهان است و شافع عَرَصات
هزار بار به این مرده داده آب حیات
همیشه داغ مدینه به قلب او مانده
بلور بغض عجیبی در آن گلو مانده
هنوز هم در خانه که پشت و رو مانده
به گوش کودکیاش هم، بگو مگو مانده
عصای کوچه و بییاوری مادر بود
برای مادر تنها، شبیه لشکر بود
حرامزادهای آمد که راهشان سد شد
برای غیرت این نوجوان عجب بد شد
هر آنچه بر سرشان تاکنون نیامد… شد!
حریم خانهشان، راه رفت و آمد شد
صدای ضربه سیلی ز خاطرش نرود
عذاب صورت نیلی ز خاطرش نرود
شاعر: پوریا باقری
✿•••❀•••✿
ای نور قدیم کردگاری
ای تازهتر از گل بهاری
گل با همه حسن پیش رویت
خاری بود از جمال، عاری
زان دیده مست نرگس آموخت
خود شیوه مستی و خماری
در شام فراق عاشقان را
گیسوی تو رمز بیقراری
ماه رمضان ز روی ماهت
شد چشمه مهر کردگاری
نور تو صفای طور سیناست
کوی تو حریم دلسپاری
بر سینه خاک مدفن تست
رخشنده مدال افتخاری
ای نور زمین و آسمانها
ای آینه جمال باری
بر لوح زمان به خط زرین
گفتار تو مانده یادگاری
از نور تو ای چراغ دانش
تاریکی جهل شد فراری
عید است شها گدای خود را
از بارگهت مران به خواری
خاموش که خود شه دین
داند ره و رسم بنده داری
شاعر: حسان
✿•••❀•••✿
جان میتپد از خوبی یاری که گرفتیم
آقای کریم است نگاری که گرفتیم
پاکیزه شد آیینه محراب سحرها
رفته غم آن گرد و غباری که گرفتیم
از ثانیه تا ثانیهاش عطر بهشت است
با این همه احساس بهاری که گرفتیم
دیدند قلمکاریتان را به دل ما
زیباست خط و نقش و نگاری که گرفتیم
نذر نفس گرم شما بود… دو نان از
نانوای خیابان کناری که گرفتیم
با لقمه ای از سفرهتان تا به همیشه
سیریم از این داری و نداری که گرفتیم
گفتند اذان وقت غزلخوانی من شد
افطار طربناک لبم نام حسن شد
ای چتر بلندت به سر بی سر و پاها
بیمثلترین است گل نام شماها
انگار نشسته است به حسن سکنات
راه و منش فاطمه آرامش طاها
آغاز کریمانه هر وعده از این سو
آن سوی کرم خانه تو تا به کجاها
خالی نشده کوچه احسان نگاهت
هر لحظه پر از سیل بروها و بیاها
هر وقت که بند آمده راه نفس شهر
یعنی دم در آمده آقای گداها
جبریل چه بیصبر و پر از دغدغه پرسید
کی میرسد ای خوبترین نوبت ماها
شیرین و گواراست حسن جان محمد
شادابترین سبزه و ریحان محمد
تصویر خدا چشم زلالی که تو داری
احرام ببندیم به خالی که تو داری
لرزید تنت وقت نماز آمده انگار
اوقات تماشایی حالی که تو داری
آغاز حسین است گل صلح سپیدت
دیدند و ندیدند خیالی که تو داری
یکبار که نه دیده شده وقف خدا شد
دارایی هر ثروت و مالی که تو داری
تو قله نشین بودهای و عالم و آدم
در سایه با عزت بالی که تو داری
ای سید بخشنده ما خانهات آباد
گنجینه دنیا پر شالی که تو داری
تا روز ابد سلطنتت زنده و جاوید
تا کور شود چشم هر آنکه نتوان دید
خوابید جمل تا تب طوفان تو آمد
تا رخشش شمشیر سر افشان تو آمد
خیبر شکنی در رگ و در خون شماهاست
بی باکی حیدر همه در جان تو آمد
آنقدر به زیر ضرباتت سر و تن ریخت
تا فتنه خون دست به دامان تو آمد
شمشیر بزن تا که بدانند ابالفضل
از جذر و مد آتش میدان تو آمد
ما لب به لب از کفر کویری شده بودیم
تا اینکه نظر کردی و باران تو آمد
معنای مسلمان شدنم طرز نگاهت
توحید من از کوثر چشمان تو آمد
بر پای کریم چه کسی سر بگذاریم
ما غیر نگاه تو پناهی که نداریم
آباد شد آنجا که شما پا بگذاری
صد پنجره رو به خدا جا بگذاری
در شهر ری چشم من از نسل کریمت
یک سید عالی نسبی را بگذاری
تا مملکت از آبرویش امن بماند
در ساحلش آرامش دریا بگذاری
در کام پسر بچه خود جام عسل را
تا روز دهم روز مبادا بگذاری
لا یوم کیومک همه درد تو بوده
تو سر به حسینیه غمها بگذاری
انگار تویی در دل گودال که بازو
در تاب و تب و تیغ در آنجا بگذاری
محبوبترین داغ نصیب تو حسین است
غمنامه چشمان غریب تو حسین است
دلشوره زهرا شده چشم تر کوچه
تو دیدهای آغاز و تا آخر کوچه
گفتند در این شهر که از سنگ کشیدند
نقاشی دیواری سر تا سر کوچه
دست تو به چادر ،نفسی که پر درد است
طوفان شد و بر هم زده بال و پر کوچه
افتاد زمین آینه شرم و نجابت
بر شانه تو زخم شد آن مادر کوچه
ای بغض گلوگیر نرو حوصلهای کن
بردار تو این زینتی و گوهر کوچه
باید که مزار تو غریبانه بماند
ای خاکنشین گل غم پرور کوچه
ای بیحرم شهر مدد بر تو بگریم
تا فاطمه خوشحال شود بر تو بگریم
شاعر: علیرضا لک
✿•••❀•••✿
کار ما نیست غزل بافتن از نامِ حسن
کامِ ما مستِ عسل یافتن از جامِ حسن
حسنی نیست لبی کز لب لعلَش نَمکَد
صد و ده بار نمکگیر شده کامِ حسن
حسن بن علی از بس بغلِ مادر بود
مادری شد همۀ عمر و سرانجامِ حسن
چند روزیست که زهرا به تبسم گوید
مثل پیغمبر اکرم شده اندامِ حسن
حسنی بودن ما لطفِ حسینی دارد
ای خوش آن صید که افتاد ته دامِ حسن
حمزه کُش هم که شود وحشی، اگر احمد خواست
آخر الامر حسینی شود و رامِ حسن
گفت: راوی نمک سفرۀ ایجاد علی
نمکینتر ز حسن نیست به اولاد علی
خالقِ روی حسن وجه خودش را رو کرد
فتبارک شد و احسنت به خود با او کرد
اَحسنِ خلقت خود را که حسن نام نهاد
نظر انداخت بر این حُسن و دو صد هو هو کرد
قبلۀ روی حسن را که تکامل بخشید
مثل محراب بر او نقش، دو تا ابرو کرد
اولین یوسف زهرا که به دنیا آمد
یوسف مصر تمنای وصال از او کرد
پرده از دسته گل سبز محمد برداشت
خَلق شد باغ و بهشت و همه را خوشبو کرد
شرحِ کوثر شد و خورشید جهان گستر شد
عطری از مُشک دمید و به سرش گیسو کرد
مو حسن بوی حسن خوی حسن روی حسن
هر طرف مینگری کعبۀ هر کوی حسن
حرف بسم اللَه و رحمن و رحیم افتاده
فال نیک همه در دست کریم افتاده
سائلی بد دهن آمد که کند سبّ کریم
ناگهان دید درِ خانه مقیم افتاده
یک نبی آید و گوید که نمک گیرش نیست
هر رسولی رهش اینجا ز قدیم افتاده
فخر مفروش سلیمان، که ره سرور ما
به فقیر و به اسیر و به یتیم افتاده
از بهشتِ سر کوی حسن بن علی است
به خراباتِ دلِ خسته، نسیم افتاده
بانی کل حرمهای جهان است حسن
بغض دجال به تخریب حریم افتاده
هرکه آمادۀ نوسازیِ صحن حسن است
راه فتح حرم مکه، مدینه یمن است
این چه حالی است که از روز ولادت دارد
دیده وا کرد، ولی شوق عبادت دارد
صوت قرآنِ حزینش دلِ عالم ببرد
بیشتر از همه بر قدر، ارادت دارد
لشگرش یک شبه یاران معاویه شدند
هرکه همراه حسن ماند سعادت دارد
بدتر از جُعده و اُم حَکَمِ ملعونه
به حسن یک زن مکاره حسادت دارد
شتر سرخ ز یک ضربۀ تیغش پی شد
روز صفین نشان داد رشادت دارد
به رخش از دل یک کوچه ز یک لحظۀ تلخ
غربتی هست که تا روز شهادت دارد
جگر پاره چه اسرار که یک یک میگفت
با حسین از غم لا یوم کیومک میگفت
آید آنروز که آییم به ایوان طلات
با چراغ و علم و پرچم و گلدان طلات
چارده صحن بسازیم برای حرمت
چارده باب شود باز به دالان طلات
اسم هر باب بنام یکی از معصومین
زینت سر درِ هر باب به عنوان طلات
وسط صحن که افتد حرم پیغمبر
دور تا دور بسازیم شبستان طلات
صوت منصور شود نذر کمیل سحرت
چارده صحن کند پخش ز رضوان طلات
سی شب ماه مبارک حَرَمت میچسبد
هر سحر روضه یاس است و گلستان طلات
تازه آنجاست که ما روضۀ مادر داریم
پشت هر در سخن از غنچۀ پر پر داریم
شاعر: محمود ژولیده
✿•••❀•••✿
شعر کوتاه ولادت امام حسن مجتبی
ما کویر و نگاه تو دریا
پس کرم کن به خشکسالی ما
روزه دارانِ یک نگاه توایم
سفرهدار قدیمی دنیا
تو رسیدی و کوچه بند آمد
بار دیگر ز ازدحام گدا
بین این خانواده تنها تو
میشوی عشق ارشد مولا
پسرانش اگر چه مادریان
از همه مادریتری آقا
وقت تقسیم نان و خرمایت
سمت تو دست آسمانیها
✿•••❀•••✿
⇐ شعر ولادت امام حسن مجتبی (ع) ⇒
حضرت عشق! مجتبایِ علی
کیسه بر دوش پا به پای علی
نمک خندههای تو کافی ست
بهر افطار روزههای علی
تا دوباره دل از پدر ببری
دو سه آیه بخوان برای علی
بین آغوش او بخواب آرام
تا بهاری شود هوای علی
از سر سفرۀ تو نان میخورد
در کرم خانهات گدای علی
آیهی وان یکاد نازل شد
بر جمال تو از خدای علی
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی —
جستجو میکند هوایت را
چشم من گاه رد پایت را
جان ناقابلم فدائیِ تو
رد نکن جانِ رو نمایت را
ای خدای کرم بیا پر کن
کاسه خالی گدایت را
تو کریمی اگر چه لشگر برد
از سر شانهات عبایت را
تو رسیدی نشانمان دادی
برکتهای بینهایت را
جا بده مثل سایر مردم
گوشه سفره بینوایت را
✿•••❀•••✿
آن را که مبتلای حسن آفریده اند
غرق غم و بلای حسن آفریده اند
سینه زنیم و سینهی ما جایگاه اوست
این سینه را سرای حسن آفریده اند
دیوانه وار نعره زنم مجتبی مدد
دل را پُر از هوای حسن آفریده اند
افراشته باد پرچم آقاییِ حسن
سر را به زیر پای حسن آفریده اند
باید که با مرام حسن آشنا شوی
ما را به اقتدای حسن آفریده اند
✿•••❀•••✿
عاشقت میل پر زدن دارد
میل باغ و گل و چمن دارد
رنگ سبزی تمامی جنت
منعکس از رخ حسن دارد
من قسم میخورم که عشق او
سهم در سرنوشت من دارد
شیره جان فاطمه خوردن
این چنین هم حسن شدن دارد
نه زمین بلکه در تمامی عرش
جلوه از نور خویشتن دارد
“مسعود اصلانی”
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی —
روی لبهایتان دعا دیدیم
در نگاه تو ما خدا دیدیم
ای کریمی که پشت خانه تو
ملک لاهوت را گدا دیدیم
بخدا لحظه لحظه لطف تو را
تک تک ما تمام ما دیدیم
ای مقامت در آسمان بهشت
روی دوش نبی تو را دیدیم
با تو ما در میان خوف و رجا
جبر در اختیار را دیدیم
صبر گاهی حماسه مرد است
پشت صلح تو کربلا دیدیم
در نگاه تو یاس را عمری
خسته در بین کوچه ها دیدیم
“سید حمیدرضا برقعی”
✿•••❀•••✿
دار و ندار حضرت دادار مجتباست
سبط نبی و مخزن الاسرار مجتباست
گویند هر کسی نظری سویش افکَنَد
کافر شود که احمد مختار مجتباست
اولاد فاطمه همگی شبه حیدرند
اما به واقع حیدر کرار مجتباست
تضمین کنم برای حسن شعر بهتری
زیبایی تمامی اشعار مجتباست
عباس هم به دست حسن مرد رزم شد
استاد فن رزم علمدار مجتباست
جنگ جمل بدست حسن ختم گشته است
از قاتلان لشگر کفار مجتباست
برتن زره نکرده به مانند مرتضی
وقت نبرد مرد جگردار مجتباست
از لطف اوست اشک دوچشم حسینیان
درمجلس حسین میاندار مجتباست
شاعر: ناشناس
✿•••❀•••✿
امشب اگر نگات هوای قَرَن کند
امید می رود که نگاهی به من کند
زیبنده است بال و پر صد فرشته را
زهرا ببافد و تن تو پیرهن کند
کُشتی بگیر پیش همه با برادرت
شاید کسی بیاید و جانم حسن کند!
بهتر همان که در به در هر گذر شود
بالی که روی بام تو فکر چمن کند
این یا کریم مثل همه قصد کرده است…
بر روی گنبدی که نداری وطن کند…
بعد از تو ای امیر کفن پارهها کسی
لازم نکرده است تنم را کفن کند
شاعر: علی اکبر لطیفیان
✿•••❀•••✿
ای زنده به عشق و رهرو صبر و ثبات
در ماه پُر از فضیلت صوم و صلات
تقدیم به مقدم حسن جا دارد
برخیزد اگر ز. دل نسیم صلوات
این ماه عزیز ماه جود و کرم است
هر لحظۀ ماه رمضان مغتنم است
امشب که کریم اهل بیت آمده است
از درگه او هر چه بخواهید کم است
آن روز که از حُسن حسن زمزمه بود
آوازۀ حُسنش به لبانِ همه بود
از عرش ملائکِ مقرّب دیدند
لبخند مسّرت به لب فاطمه بود
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی —
محتاج سفره ات همه حتی کریمها
خوردند دانه از کرمت یا کریمها
هر صبح عطر کوی شما میوزد به ما
مستانه میوزد به دل ما نسیمها
مست است دل ز. عهد الستُ بربکم
ما سینه میزنیم در غم تو از قدیمها
از قبر بی ضریح تو خورشید میدمد
ای جان! فدای غربت کویت کلیمها
بر خاک قبر تو همه تعظیم میکنند
بنگر دمی به قامت قامت دو نیمها
با صادق است و باقر و سجاد هم جوار
یا مجتبی بقیع تو باشد حریمها
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی —
⇐ شعر ولادت امام حسن مجتبی (ع) ⇒
تک بیتی ولادت امام حسن مجتبی
رزم روز جمل چه غوغا بود
برق تیغت چو تیغ مولا بود
✿•••❀•••✿
حک شده روی صفحه قلبم
حسن بن علی خدای کرم
✿•••❀•••✿
و رطب از لب تو خورد علی
مادرت را به تو سپرد علی
✿•••❀•••✿
پیرو راه حسینیم و پریشان حسن
همه گویند به ما بی سر و سامان حسن
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی —
روی هر شاپرکی را به خدا کم کردیم
رمضان تا رمضان دور حسن میگردیم
✿•••❀•••✿
بازهم خیره کننده شده این شادی دل
آمده روز شریف حسن آبادی دل
✿•••❀•••✿
همه فخر حسین است علمداری او
الگوی حضرت عباس وفاداری او
✿•••❀•••✿
دلبران روی زمین هر چه بگردند زیاد
تا حسن هست نباید به کسی دل را داد
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی —
عاشق معرفتش فاطمه و شاه حنین
دست بر دامن او زینب و عباس و حسین
✿•••❀•••✿
صلح او کنده زجا پرچم شیطانی را
حیدری گشت ز غوغای سکوتش دنیا
✿•••❀•••✿
علت غربتش این است که سرباز علی است
پهلوان جمل و یار سرافراز علی است
“محمد حسین رحیمیان”
✿•••❀•••✿
دوبیتی ولادت امام حسن مجتبی
ما را غلام کوی حسن آفریده اند
مبهوت و مات روی حسن آفریده اند
ما را پیاله نوش شرابش رقم زدند
مست از خم و سبوی حسن آفریده اند
✿•••❀•••✿
نوکر حلقه به گوشیم و اسیر حسنیم
گره کور نداریم فقیر حسنیم
نسل در نسل همه خاک مسیر حسنیم
کشته و مرده فرزند صغیر حسنیم
✿•••❀•••✿
زمان فراهم مستی و باده نوشی شد
زمان آمدن مرد می فروشی شد
برای شیعه، فقط وقت رستگاری بود
میان خانه مولا هوا بهاری بود
✿•••❀•••✿
ما سِوی شد سائلِ دستِ کریم
هستی ما هست از هستِ کریم
نیمه ی ماه خدا حس می کنم
بر سر خود گرمی دست کریم
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی —
در دل مادرمان فاطمه جایی داریم
منصب نوکری شاه وفایی داریم
از عنایات حسن نان و نوایی داریم
خودمانیم چه روزی و بهایی داریم
✿•••❀•••✿
حال دادند به ما باز چه بی اندازه
تازه شد ماه خدا حال و هوایش تازه
رمضان از قدمش گشت پر از آوازه
شده استان کرم صاحب یک دروازه
✿•••❀•••✿
دست و دل بازترین مرد در این دنیا اوست
اولین معجزه فاطمه و مولا اوست
دل پر از شوق گدایی است اگر آقا اوست
بانی تا ابد خیریه زهرا اوست
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی —
ارث پیغمبریش دلبری و آقایی است
مثل بابا دل او قیمتی و زهرایی است
قمر فاطمه و یوسف هر لیلایی است
عاشقش هر که نشد عاقبتش رسوایی است
✿•••❀•••✿
اوج آنجاست که کوبیده شده پرچم او
باغ رضوان خدا گوشهای از عالم او
هرکسی مرد خدا هست شده آدم او
هر دل بی سر و پایی نشود محرم او
✿•••❀•••✿
امشب که فرشتگان سخن میگویند
گویا سخن از زبان من میگویند
ذکر لبشان شنیدنی تر شده است
در ارض و سما حسن حسن میگویند
✿•••❀•••✿
مانند علی لحن فصیحی داری
در چهره خود نور ملیحی داری
آقا حرم الله شده دلهامان
در هر دل بی تاب ضریحی داری
✿•••❀•••✿
باید مرا گلیم مسیر نگار کرد
زیر قدوم فاطمیات خاکسار کرد
مهر تو را بهشت بخواهد نمیدهم
در ماجرای عشق نباید قمار کرد
✿•••❀•••✿
ما از تو به جز کرم ندیدیم
جز سفره ی محترم ندیدم
روزی که بقیعمان کشاندی
گشتیم ولی حرم ندیدیم
✿•••❀•••✿
وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
باید که تو را فاطمه مادر شده باشد
جد تو نبی بود نه اینطور بگویم
شک نیست که جد تو پیمبر شده باشد
✿•••❀•••✿
به شوق نام دل آرای مجتبی امشب
بزن به جاده عشّاق عشق بسم الله
نقاب میکشد از چهره لولو کوثر
عرق نشسته به پیشانی خجالت ماه
✿•••❀•••✿
خاک قدمش شمیم جنت دارد
در هر نفسش عطر اجابت دارد
اعجاز محمدیست در چشمانش
از بس که به جد خود شباهت دارد
✿•••❀•••✿
ای زمزمه صبح و نسیم ادرکنی
آئینه رحمان و رحیم ادرکنی
ای در کرم و سخاوت و آقایی
بی خاتمه ، ایها الکریم ادرکنی
✿•••❀•••✿
کیست مانند حسن مومن و تسلیم خدا
در دلش مثل علی نیست به جز بیم خدا
ثروتش مثل خدیجه شده تقدیم خدا
کافی دشمن او سوره تحریم خدا
✿•••❀•••✿
هیچ مردی به جهان مثل حسن تنها نیست
دیدهای نیست که از بیکسیاش دریا نیست
شب عید است ولی دور و برش غوغا نیست
حال پیغمبر و زهرا و علی طوفانیست
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی —
ما سِوی شد سائلِ دستِ کریم
هستی ما هست از هستِ کریم
نیمهی ماه خدا حس میکنم
بر سر خود گرمی دست کریم
✿•••❀•••✿
گر تاب و تبت ذکر حسن جان باشد
گر نان شبت ذکر حسن جان باشد
زهرا نگذارد به دلت غم باشد
گر روی لبت ذکر حسن جان باشد
✿•••❀•••✿
ما را غلام کوی حسن آفریده اند
مبهوت و مات روی حسن آفریده اند
ما را پیاله نوش شرابش رقم زدند
مست از خم و سبوی حسن آفریده اند
✿•••❀•••✿
— شعر ولادت امام حسن مجتبی –.
سخن آخر
در این نوشته سعی کردیم تنها بخشی از اشعار ولادت امام حسن مجتبی را بیاوریم. اگر به خواندن متن ولادت امام حسن مجتبی علاقه دارید نیز می توانید بهترین آن ها را در ستاره بخوانید. اگر نظر و پیشنهادی در مورد مجموعه شعر ولادت امام حسن مجتبی دارید میتوانید آن را با ما و خوانندگان ستاره در میان بگذارید.