ستاره | سرویس سرگرمی – ضربالمثل یک جمله یا یک عبارت کوتاه و گاهی یک مصرع شعری است که در آن یک مفهوم بزرگ اجتماعی نهفته است. هویت گویندگان ضربالمثل مشخص نیست و هر کس در یک موقعیت، نکتهای حکیمانه را بر زبان آورده که بعدها به صورت ضربالمثل یا مثل مورد استفاده قرار گرفته است. ضرب المثل افغانی، سرمایهای عظیم برای بررسی است که به کمک آن میتوان به علل بسیاری از رفتارهای اجتماعی مردم افغانستان پیبرد. در این بخش تعدادی از ضرب المثلهای کاربردی و معروف افغانی آورده شده است.
ضرب المثل افغانی
۱. آب از سر بند بسته میشود
معنی: باید هر اصلاحی را از مبدا و منشا آن انجام داد.
معنی: فیل هر چه مردنیتر باشد در شکمش یک زانو آب موجود است.
معنی: استعمال این ضربالمثل در مواقعی است که درباره شخصی در غیبتش سخنانی گفته شود و وی ناگهان وارد شود.
معنی: آب به طرف آبریز خود میرود.
ضرب المثل افغانی
معنی: پس از برخورداری از شیرین کامیها و خوشیهای زودگذر گفته میشود یا در جایی که شخصی یا جمعی برای انجام کار دست به کار شوند، ولی حادثه غیرمترقبهای آنها را از ادامه خدمتگزاری باز دارد و به نتیجهای نرسیده باشند.
معنی: چون عرصه بر او تنگ شد ناگریز کمر به جنگ بست. یا به عبارتی کارد به استخوان رسید.
معنی: کاری که چند تن در آن شریک باشند غالباً به دلیل اختلافات نتیجه خوبی نمیدهد. یا به عبارتی آشپز که دوتا میشه غذا یا شور میشه یا بی نمک.
ضرب المثل افغانی
معنی: کار را با قاعده انجام بده تا از دست و پا نیفتی
معنی: جایی که سخن از زور باشد، عذر و تضرع نمیتواند از شدت آن بکاهد.
معنی: دیر آید درست آید.
معنی: به کسی گفته میشود که بداخلاقی و تندخویی میکند. یا میتوان به عبارتی گفت: کاسه و کوزه شکستن.
معنی: آدم در غربت هر چه لاف میزند، دیگران باور میکنند، چون کسی وی را نمیشناسد.
معنی: هرکس سرنوشت مخصوص خود را دارد. عاقبت کار هر کس جداست؛ و یا به عبارتی هر کسی را توی قبر خودش میگذارند.
معنی: در مورد کسی گویند که خیلی خسیس شده باشد.
معنی: توصیه به بزرگ منشی میکند. حتی اگر قدرت و توانایی کافی نداری از خرج خودت کم کن و نوکری برایت استخدام کن تا شخصیت است پیش دیگران بالا برود.
معنی: حواشی یک قضیه آنقدر زیاد است که اصل موضوع گم شده است.
معنی: به تلاش بسیار و شب زنده داریهای زیاد برای کسب دانش اشاره دارد.
معنی: ناز بسیار محبت را کم میکند.
معنی: در کار مرد عجلهای در کار نیست
معنی: در جنگ نان و حلوا بخش نمیشود.
یعنی در خوراک مذاق خود و در پوشاک ذوق و سلیقۀ مردم را باید درنظر گرفت.
معنی: حاضر را لقمه و غائب را تکبیر
معنی: یک دست صدا ندارد.
معنی: هر چه قدر هم که به ظاهر و لباس خود برسید باز هم اصالت تغییری نمیکند.
معنی: سوسکه بچهاش از دیوار بالا میرفت، میگفت: قربون دست و پای بلوریت.
معنی: درست است که خدا گفته بخورید و بیاشامید، ولی نگفته در خوردن و آشامیدن زیاده روی کنید.
معنی: گرسنه را یک لقمه، مانده را یک قدم
منظور: در حالت درماندگی کسی گفته شود، که حتی با کوچکترین کاری چاره کارش ساخته بشود.
معنی: مهمان روزی خود را با خود میآورد.
معنی: شیشه که شکسته شد تیزتر میشود.
لطفا نظرات خود را درباره این مجموعه ضرب المثل افغانی و معانی آنها در بخش «ارسال نظر» با ما در میان بگذارید.
بیش از ۴۰ ضرب المثل ترکی مشهور با معادل و معنی آنها را نیز در ستاره می توانید بخوانید.
محمد
بسیارزیباوبامفهوم