ستاره | سرویس علوم – شاید شما هم سفسطه و یا مغلطه را در زندگی روزانهتان استفاده کنید و گاهی حتی متوجه آن هم نباشید. این دو عامل امروزه در زندگی روزمره نقش بسیار مهمی دارند. در این مطلب قصد داریم درباره این دو مفهوم صحبت کنیم.
سفسطه چیست؟
ریشه واژه سفسطه (Sophisme) به سوفسطائی (Sophistes) میرسد و واژه سوفسطایی از ریشه سوفوس (Sophos) مشتق شده است. سوفوس در زبان یونانی، به معنی خرَد، دانایی و اندیشه است. واژه سوفیست همان سوفسطائی است و به معنای کسیست که از مباحث عقلی سخن میگوید. در یونان قدیم سوفسطاییان با مسافرت به شهرهای مختلف و تدریس مغالطه، اجرت دریافت میکردند. آنها در واقع جدل و خطابه و دیگر فنونی را که برای موفق شدن در مناظرات و اجتماعات سیاسی لازم بود را تدریس میکردند.
پس از گذشت چندی این واژه معنای دیگری پیدا کرد زیرا بعضی از آموزگاران افراط به خرج دادند. آنها به کاری حقانیت و صدق و کذب ادعا نداشتند؛ بلکه تنها میخواستند به شاگردانشان آموزش دهند که چطور باید در مناظرهها به هر صورت ممکن، حریف را مغلوب کرد بدون آنکه لزوماً حق با آنها باشد. رفته رفته آنها با برگزاری جلسات آموزشی گسترده برای جوانانی که سودای پیروزی در مناظرات و وکالت در دادگاه ها را داشتند، جایگاهی اجتماعی ویژه ای کسب کردنند و از این راه امرار معاش میکردند لذا کار سوفسطایان یعنی سفسطه، معنای «برگرداندن حقیقت» یا «اثبات گزارهای به هر نحو» را به خود گرفت.
تفاوت مغلطه و سفسطه
در علم منطق میان مغلطه و سفسطه تفاوت قائل هستند. در تعریف سفسطه آوردهاند: اگر در قیاسی از قضایای وهمی (قضیه ای که در واقع نادرست است ولی وهم انسان آن را میپذیرد مانند ترس از موجودی که در تاریکی تصور میکنیم) استفاده شود و غرض از استفاده، به اشتباه انداختن یا شکست طرف مقابل باشد، این حالت را سفسطه میگویند.
اما مغالطه ایرادی در شکل استدلال وجود دارد به عنوان مثال:
- در باز است
- باز پرنده است
- پس در پرنده است
اشکال و ایراد این استدلال در تفاوت معنای باز است یعنی این دو واژه صرفا اشتراک لفظی دارند.
مثالی دیگر:
- نقش این دیوار اسب است
- اسب شیهه میکشد
- پس این اسب منقوش بر دیوار شیهه میکشد
اشکال این استدلال در تفاوت میان وجود ذهنی و خارجی است. اسبی که نقش بر دیوار است موجودی ذهنیست و وجود زنده خارجی ندارد در حالی که شیهه کشیدن خصوصیت یک اسب زنده و موجود خارج از ذهن است. در واقع اینجا خلط میان وجود ذهنی و وجود خارجی رخ داده.
کاربرد مغالطه در مناظرات
در یونان قدیم و به علت فراگیر شدن و گسترده شدن سوفسطائیان، مغلطه و سفسطه در سیاست و خطابه و مناظرات بسیار رواج یافت اما ارسطو برای افشا کردن آنها شروع به تدوین علم منطق کرد. یکی از مهمترین فصول این علم مغالطه است. این کار باعث شد ترفند سوفسطائیان برای همگان آشکار شود لذا ارسطو توانست کارکرد مغالطه را واضح کند. ناگفته نماند که این کار از طرفی هم باعث رونق بیشتر مغالطه مخصوصا در مجالس سیاسی و مناظرات شد.
چند نمونه از مغالطات
۱. تعمیم بدون در نظر گرفتن استثنائات
در این نوع مغالطه فرد با ایجاد عمومیتی که در مغایرت با استثنائات است حرف خود را واقعیت جلوه میدهد. به عنوان مثال:
- گرفتن جان از بدن کسی قتل محسوب میشود و جرم است.
- قصاص و اعدام، گرفتن جان از بدن شخص است.
- پس قصاص و اعدام قتل است و جرم محسوب میشود.
در اینجا قصاص و اعدام که توسط قاضیان برای اجرای عدالت اجرا میشود، یک استثناء به حساب میآید.
۲. مصادره به مطلوب
این مغالطه بدین معنا است که شخصی نتیجه استدلالی که مطلوب اوست و باید با ساختار استدلالی جداگانه اثبات شود را اثباتشده بداند. به عبارت دیگر، در مقدمات استدلال از گزارهای استفاده شود که قرار است در نتیجه حاصل شود و نیاز به اثباتی مستقل دارد. به عنوان مثال از قاتلی در دادگاه میپرسند: «چرا فلان شخص را به قتل رساندی؟» او میگوید: «چون به نفع خودش بود.» بازاز او میپرسند:«چرا به نفع او بود؟» قاتل گوید: «زیرا زندگی او سخت بود.»
پاسخ های قاتل احتیاج به استدلالی جداگانه دارد تا بتواند ثابت کند زندگی سخت مقتول موجب ناراحتی او شده بود و مقتول اجازه قتل را به قاتل داده است اما اینجا قاتل مطلوب را در استدلال خود بیان کرده است.
۳. مغالطه همبستگی
رویدادهایی از یک نوع که دائما با رویدادهایی از نوع دیگر همراه هستند، این ذهنیت را میتوانند ایجاد کنند که رویداد نوع اول، علت رویداد نوع دوم است. به عنوان مثال شخصی بگوید در تابستان قتل افزایش مییابد و همچنین آمار نوشیدن آب سرد کاهش مییابد. در نتیجه علت افزایش قتل ها در تابستان، کاهش نوشیدن آب خنک است. در این جا مغالطه همبستگی اتفاق افتاده است، زیرا هر دو اتفاق تحت تأثیر افزایش دما رخ میدهد و هر دو محصول و معلول افزایش دما هستند. این خطای استدلالی مغالطه «همبستگی» نام دارد زیرا به علت همزمان بودن دو اتفاق رخ میدهد.
۴. جملات مبهم و دوپهلو
بارها این لطیفه را شنیدهایم که حاکمی فردی را متهم کرد به جوخه دار کشید اما قبل از این که حکم اجرا شود معتمدی نزد حاکم رفت و خواستار بخشش او توسط حاکم شد، حاکم فوراً دستور داد:«بخشش لازم نیست اعدامش کنید.»
این جملهایست دوپهلو زیرا به دو شکل میتوان خواند:
- «بخشش، لازم نیست اعدامش کنید»
- «بخشش لازم نیست، اعدامش کنید»
از مهمترین شاخه های مغالطه دوپهلو مغالطه ابهام مرجع ضمیر است. این مغالطه یعنی به کار بردن عبارتی دو پهلو به شکلی که مرجع ضمیر در عبارت دقیقا مشخص نشده باشد و مبهم باشد. به عنوان مثال: « فرمانروای ستمگری پس از دستگیر کردن مردی، حکم مرگ او را صادر کرد اما راه نجاتی به او پیشنهاد کرد. حاکم به مرد گفت: اگر در میان مردم، بر سر مناره یا منبر، فلان شخصیت محبوب مردم را لعن کنی تو را آزاد خواهم ساخت. مرد قبول کرد و در روز مقرر شده آن مرد بر فراز منبر رفت و فریاد زد: ای مردم، حاکم شما از من درخواست کرده که فلان شخصیت را لعنت کنم؛ پس لعنت خدا بر او باد». همانطور که واضح است در این جمله آن مرد مشخص نکرد که خداوند حاکم را لعن کرد یا فلان شخص را؛ پس او از مغالطه ابهام مرجع ضمیر استفاده کرده است.
دیگر موارد مغالطه
معمولاً در مناظرات و بحثهای سیاسی این مغالطات به شکل پیچیدهتر به کار میرود. از دیگر مغالطاتی که در مناظرات بسیار به کار میرود، میتوان مغالطه در آمار و ارقام و تمثیل های بیجا را نام برد. از جمله این مغاطلات میتوان تشبیه یک جامعه به یک خانواده را نام برد در حالی که اداره و کنترل جامعه بسیار متفاوت است از خانواده. ما ممکن است مغالطات بسیاری ناخودآگاه در زندگی روزمره بگوییم اما مغالطات هدفمند و حق جلوه دادن باطل در مناظرات و مباحثات یک فن به شمار میآید.
شما چه مغاطلات یا سفسطههایی در زندگیتان استفاده میکنید؟ دیدگاهها و تجربیات خود را از طریق بخش “ارسال نظر” با مخاطبان ستاره درمیان بگذارید.