ستاره | سرویس علوم – شاید تاکنون نام اپیکوریسم را شنیده باشید. اپیکور فیلسوف یونان باستان بوده که در هجده سالگی برای خدمت سربازی به آتن رفت و در آنجا تحصیل کرد. سپس در سال ۳۰۷ پیش از میلاد در باغ خود در آتن مدرسهای گشود و طبق وصیتنامه خود، آن مدرسه و باغ برای شاگردانش به میراث گذاشته شد. وی حدود سیصد تالیف داشت، اما متاسفانه اکثر آثار او از بین رفته است. از نظر اپیکور لذاتی که رنج آور بوده یا منجر به رنج میشود، سخت نکوهیده است. به همین دلیل او با اینگونه عیاشی و لذت پرستی بسیار مخالف بود. با این حال علیرغم نگاه منفی او به این نوع لذت، میان بعضی مردم گرایش به عیاشی به «اپیکوریسم» معروف شده است. در این مطلب درباره نگرش اپیکوریسم صحبت خواهیم کرد.
دسته بندی لذات از نظر اپیکور
اپیکور لذات را به دو نوع تقسیم می کند:
۱. متحرک یا فعال
او بعضی لذات را که از از درد به وجود می آید و منجر به دردی میشود را لذات متحرک یا فعال مینامد. از جمله این لذتها میتوان به لذت جنسی یا لذت نوشیدن شراب اشاره کرد که منجر به از دست دادن سلامتی یا افسردگی میشود. این نوع لذت، لذتی آنی و پایان پذیر است.
۲. ساکن یا منفعل
لذت ساکن یا منفعل لذتی است که نیاز به علتی خارجی مانند نوشیدن شراب ندارد. او این لذت را آرامشی میداند که از فقدان رنج حاصل میشود. از جمله این لذتها میتوان به لذت بردن از سلامتی یا هوای پاک اشاره کرد. این نوع لذت، پایدار و با دوام است و اپیکور غایت زندگی را این نوع لذت میداند.
او سخنی دارد که شاهد این نظریه اش میباشد:
«بنابراین وقتی ما میگوییم که لذت یک خیر اصلی است، از لذات شخص هرزه و عیاش یا کسانی که در لذت و کامرانی شهوانی افتادهاند سخن نمیگوییم، چنانکه بعضی اشخاص که از عقاید ما بی خبرند و کسانی که عقاید ما را قبول ندارند، چنین میاندیشند یا آنها را خودسرانه تفسیر میکنند؛ بلکه مقصود ما رهایی بدن از درد و رنج و نیز آزادی نفس از تشویش و اضطراب است زیرا باده نوشیهای مدام، عیاشیها و خوشگذرانیها نیست که زندگی را خوش و مطبوع میسازد بلکه تفکرات و تأملات بخردانه است که دلایل هر انتخاب و پرهیزی را مطالعه میکند و عقاید بیهودهای که قسمت اعظم نگرانی و تشویش آزاردهنده روح از آنها ناشی میشود را فراری میدهد.»
پس نتیجه اپیکوریسم، هرزگی و افسارگسیختگی و افراط و زیاده روی نیست بلکه آرامش نفس و سکون خاطر است. از نظر او بدبختی انسان از ترس یا آرزوهای نامحدود و عبث است و انسان خردمند کسی است که این آرزوها و ترسها را به حداقل رسانده و از آرامش درونی خود لذت ببرد. پس رسیدن به لذت و خرد و سعادت نتیجه کم کردن آرزوهاست که چنین کاری با ساده زیستی محقق میشود و انسان خردمند کسی است که در کمال سادگی زندگی کند. از این رو فلسفه او نوعی زهد به شمار میآید است.
اپیکوریسم در جامعه
عدهای اپیکوریسم را متهم به فردگرایی میکنند و فلسفه اپیکور را خود محور و خود خواهانه معرفی میکنند و بی فایده برای اجتماع میدانند، اما از نظر او لطف و محبت کردن بهتر از لطف و محبت دریافت کردن است.
او در این باره میگوید:
«کسی که میخواهد با آرامش بدون اینکه ترسی از دیگر آدمیان داشته باشد زندگی کند، باید آنان را دوستان خود سازد. انسان کسانی را که نمیتواند دوستان خود کند، لااقل باید دشمن خود نسازد و اگر این کار در توانایی او نیست، باید تا آنجا که ممکن است از مراوده و معاشرت با آنان اجتناب کند و تا آنجا که نفع او در این کار است از آنان دوری جوید.»
«خوشبختترین آدمیان کسانی هستند که به جایی رسیدهاند که ترس از اطرافیان خود ندارند. چنین اشخاصی با یکدیگر با بیشترین توافق زندگی میکنند، محکمترین زمینههای اعتماد به یکدیگر را دارند، از مزایا و فواید دوستی به حد کمال برخوردارند و از مرگ نابهنگام دوستانشان به عنوان یک جریان رقت انگیز اظهار تأسف و افسوس نمیکنند.».
اما او در میان لذات ساکن، عالیترین فضیلت و لذت را «سنجش و اندازه گیری» درست لذات و درد میداند که شامل توان سنجش نیکبختی یا بدبختی اکنون نسبت به آینده و احتیاط در زندگیست. احتیاط به این معناست که مثلا اگر آرزویی را دور از واقع میدانیم بنابر احتیاط از آن صرف نظر کنیم که دچار غم نرسیدن به آن در آینده نشویم و زندگی ساده را برگزینیم.
آیا چنین زندگی که اکنون دارم مرا در آینده دچار ناراحتی یا غم میکند؟ چه نوع زندگی باید داشته باشم که در آینده کمترین میزان غم و درد را تحمل کنم؟ با حذف کردن کدام آرزوهایم میتوانم در آرامش زندگی کنم؟ اپیکور دقت به چنین سوالاتی را بصیرتی میداند که خصوصیت افراد خردمند است تا بتوانند زندگی سعادتمند و خوشی را تجربه کنند.
اپیکوریان رنج روانی را بدتر و سختتر از رنج بدنی به شمار میآورند. ایشان اعتقاد دارند که بدن تنها از درد، اکنون و حالا رنج میبرد اما رنج روانی رنجی است که میتواند شامل «یادآوری شر گذشته یا انتظار و ترس از شری که شاید در آینده اتفاق بیفتد» باشد. آنها اضافه بر این، رنج بدنی را محسوس و قابل کنترل میدانند در حالی که معتقدند رنج روانی را شاید متوجه نباشیم و ریشه در ضمیر ناخودآگاه داشته باشد در نتیجه کنترل آن بسیار سختتر از رنج بدنی باشد.
زهد اپیکوری
بنابر آنچه گفته شد اپیکوریسم بر خلاف آنچه که بیشتر مردم فکر میکنند یک نگرش مثبت به شمار میآید. اپیکوریسم به معنای توجیه برای لذتهای افسارگسیخته و عیش نیست بلکه اتفاقا منکر این نوع لذت است. لذت آرامش و دوری از عیش از نظر ایشان لذتی جاودانه و سعادتمند است که برای رسیدن به این لذت باید از خیلی آرزوها و خوش گذرانیها گذشت و زندگی سادهای را پیش گرفت. این ساده زیستی و گذشتن از آن لذتی که موجب درد میشود (به اصطلاح لذت متحرک یا فعال) نیازمند خرد است. این خرد و خردمندی با سنجش و ریزبینی در امور شخصی اتفاق میافتد. این نوع مراقبه بیشتر شبیه زهد است تا عیاشی.
نظر شما درباره نگرش اپیکور چیست؟ دیدگاهها و نظرات خود را از طریق بخش “ارسال نظر” با مخاطبان ستاره درمیان بگذارید.
مطلب پیشنهادی: همه چیز درباره مکتب رئالیسم (واقع گرایی)
بهروز
از نظر روانشناسی وسلامت روان کاملا نظراتش درسته
واقعا تمام پریشانیها از این لذت جویی هاست