ستاره | سرویس عمومی – از نام این مکتب میتوان به درونمایه تفکرش راه یافت. رئالیسم از رئال (Real) که به معنای واقعیت است، گرفته شده و به معنای اصالت واقعیت است. این یعنی اصلِ بودن آن واقعیتی است که در جهان وجود دارد و ما حس میکنیم. در این مکتب، جهان خارج مستقل از ذهن ما وجود دارد. در این مطلب به بررسی این مکتب خواهیم پرداخت.
از این مکتب در طول تاریخ برداشتهای متفاوت و متنوعی شده است. به عنوان مثال جمعیتی در نقد رئالیست گفتند ما هرچقدر رئالیست و واقع بین باشیم بالاخره خاطرات ما باعث نگرش متفاوتمان نسبت به جهان خارج میشود یا کسی که در فرهنگی متفاوت رشد پیدا کرده است (مانند یک سرخ پوست قبیله ای) با نگاه فرهنگ خودش در جهان زیست می کند در حالی که این نگاه برای یک شهر نشین نگاهی جنون آمیز است.
اینگونه برداشت های متنوع از این مکتب زمینه ساز ایجاد شاخه های بسیار برای مکتب رئالیسم (Realism) شده و سبب شد تا رئالیسم در هر زمینه ای مانند ادبیات و هنر و حقوق و سیاست و فلسفه معانی جداگانهای داشته باشد.
در ادامه به چند نمونه از معانی رئالیسم در حوزه های متنوع خواهیم پرداخت.
انواع رئالیسم
رئالیسم در فلسفه
رئالیسم در فلسفه به دو معنا به کار رفته است.
- رئالیسم در قرون وسطی
در قرون وسطی رئالیسم در مقابل «نومینالیسم» یا «نام گرایی» قرار میگرفت. پیروان مکتب رئالیسم بر این اعتقاد بودند که کلیات وجود عینی و واقعی دارند اما «نومینالیسم» بر این باور بود که کلیات (مانند درخت به شکل کلی، نه درخت سرو یا چنار، بلکه کلیت درخت ) صرفا یک اسم است .
- رئالیسم در عصر جدید
در عصر جدید این مکتب در مقابل ایده آلیسم (ایدئالیسم) قرار میگیرد. جهان خارج در نظر ایدهآلیست و رئالیست در عصر جدید اینگونه تفسیر میشود:
یک ایده آلیست بر این باور است که آنچه در جهان وجود دارد را من میفهمم و درک میکنم وآنچه من درک نمیکنم در حقیقت وجود ندارد. به عنوان مثال اگر من را از کودکی در اتاقی تاریک قرار دهند به شکلی که هیچ شخص یا چیزی را تا بحال حس و درک نکرده باشم نمیتوانم بگویم خارج از اتاق چیزی هست، پس جهان خارج از آن اتاق تاریک برای من وجود ندارد و زمانی که غیر از آن اتاق را درک نکرده باشم آگاهی به بودن یا نبودنش ندارم و در حقیقت نیست. با این حال یک رئالیست میگوید ما حتی اگر ازبین برویم یا آگاهی نسبت به وجود جهان خارج از آن اتاق تاریک نداشته باشیم بازهم آن جهان وجود دارد و این وجود خارجی مستقل از آگاهی و ذهن من به جهان است.
رئالیسم در ادبیات و هنر
- رئالیسم ابتدایی
آثار بالزاک آغاز حرکت این مکتب بود. رسالت هنرمند در رئالیسم ابتدایی مشاهده کامل اجتماع و جهان و اجرا یا بازآفرینی متعهدانه و صادقانه نسبت به مشاهداتش است. به همین دلیل او باید بتواند بازآفرینی بسیار ساده ای داشته باشد و بتواند دیدگاههایش را به راحتی به مخاطب خود منتقل کند. معمولا در رئالیسم ابتدایی نگاهی مایوس و ناامید و بدبینانه وجود دارد.
از نمونه آثار این مکتب میتوان به جنگ و صلح اثر تولستوی، جنایت و مکافات و برادران کارامازوف اثر داستایوسکی اشاره کرد.
- رئاليسم سوسياليستی
- رئاليسم جادویی
رئالیسم جادویی به معنای ویران کردن ساختار های واقعی و ساختن ساختار دنیای خاص خود با قوانین خود است. در این مکتب اتفاقات خارق العاده و اسطورهای چنان در متن گنجانده میشود که کاملا طبیعی جلوه میکند و عناصر غیرطبیعی و تخیلی در چهارچوبی معقول قرار میگیرد که برای خواننده اصلا اعجاب برانگیز نیست. در عین حال این متون هیچگاه داستانی تخیلی نیستند و مرز باریکی را با واقعیت را حفظ میکنند تا رئالیست بودن داستان فدای تخیل نشود.
معمولا در این نوع داستان زمان و توالی زمان به هم میریزد اما هنرمند چنان این اتفاق را متبحرانه انجام میدهد که ذهن خواننده از چهارچوب طبیعت و قوانین خارج نمی شود. در این نوع آثار میتوان راحت به باور های عامیانه مردم دست پیدا کرد زیرا نویسنده، خرافاتی که برای مردم عادی و طبیعی جلوه میکند را در داستان نقل میکند تاجنبه تخیلی بودن اثر را کاهش دهد.
از جمله نویسندگان این مکتب در ایران که توجه ویژه ای نیز به فرهنگ عامه داشتند می توان از غلامحسين ساعدی و محمود دولت آبادی نام برد.
رئالیسم در اخلاق
این مکتب در مقابل آرمانگرایی اخلاقی قرار گرفته است، آرمان گرایی اخلاق به معنای اصرار در دنبال کردن اهداف ایده آل و متعالی است اما در رئالیسم اخلاقی باید نسبت به واقعیت های اخلاقی تسلیم شد. این مکتب با فلسفه گره میخورد چرا که قبل از واقع نگری در اخلاق سوالاتی ایجاد می شود از جمله: آیا ارزش های اخلاقی در واقعیت وجود دارد یا نه؟ اگروجود ندارد از کجا و بر چه اساسی آمده است؟
رئالیسم در حقوق و سیاست
رئالیسم در علم حقوق به معنای تاکید بر حقوق فردی و اجتماعی تنها بر اساس واقعیات و مقتضیات واقعی است. این یعنی یک حقوق دان رئالیست به مصالح و آرمان ها نمیاندیشد بلکه کار خود را بر اساس خواست های فردی و اجتماعی انجام میدهد.
در سیاست کسی را رئالیست میدانند که تلاش و سعی خود را برای تحصیل قدرت گذاشته است و عمل سیاسی را بر اساس واقعیت و استفاده از امکانات موجود انجام میدهد. در مقابل سیاست مدار آرمان گرا یا ایدهآلیسم (idealism) کسی است که سیاست را تابع ایده آل های انسان میداند که معمولا غیر قابل اجراست. کسانی مانند افلاطون که ایده آل خود را از یک جامعه در کتاب جمهوری بیان کرده است یا آگوستین و… از جمله این افراد هستند. معمولا این جامعه آرمانی تنها در تصویر خیالی باقی میماند.
نظر شما درباره این مکتب و آثار آن چیست؟ دیدگاهها و نظرات خود را از طریق بخش “ارسال نظر” با مخاطبان ستاره درمیان بگذارید
مطلب زیر را نیز در ستاره از دست ندهید:
آنارشیسم چیست و آیا عملی کردن آن ممکن است؟
علی
سلام. منبع این مطلب رو ذکر میکنید