دو انشا در مورد کشاورزی به روش توصیفی و جانشین سازی

کشاورزی یکی از حرفه‌های مهم در کشور ماست که بخش بزرگی از اقتصاد ما را تشکیل می‌دهد؛ اگر قصد دارید مطلبی در اینباره بنویسید، ما در این مقاله به طرح دو انشا در مورد کشاورزی به روش توصیفی و جانشین سازی اشاره کرده‌ایم. با مطالعه این دو انشا می‌توانید ایده‌های خوبی برای نوشتن یک مطلب جدید بدست آورید.

انشا در مورد کشاورزی


ستاره
| سرویس سرگرمی –
اگر از شما خواسته شده باشد که درباره یک شغل، انشا بنویسید، به شما پیشنهاد می‌کنیم به سادگی از شغل کشاورزی نگذرید. به این دلیل که این حرفه هم دانش است، هم تلاش، هم صبر و هم عشق. کاری که هر کسی نمی تواند به انجام آن بپردازد. کشاورز در جوهره وجودی خود ویژگی خاصی دارد که او را برای انجام چنین کاری آماده می‌کند. در زیر دو نمونه انشا در مورد کشاورزی به روش توصیفی و روش جانشین سازی برای شما آماده کرده‌ایم تا از آن‌ها ایده بگیرید و با نیروی اندیشه و خلاقیت خود انشای بهتری بنویسید.

دو نمونه انشا در مورد کشاورزی

۱. انشا در مورد کشاورزی (توصیفی)

می‌گویند هزاران سال پیش زنان برای نخستین بار کشاورزی را کشف کردند. در حالی که مردان نخستین، به صورت دسته جمعی برای شکار حیوانات از قبیله جدا می‌شدند و پس از چند روز با یک شکار بزرگ به قبیله بازمی‌گشتند، زنان هر روز ساعت‌ها به جمع آوری میوه‌ها، دانه‌ها و ریشه‌های گیاهان می‌پرداختند و آن‌ها را انبار می‌کردند تا مردم قبیله به مرور آن را مصرف کنند و در طول این مدت متوجه شدند که گرم و سرد شدن هوا، که هر چند وقت اتفاق می‌افتد، قانونی دارد. این ترتیب و نظم را یادداشت کردند و به تقویم دست یافتند.

با تنظیم تقویم به مرور متوجه شدند که می‌توانند در فواصل ویژه زمانی در طبیعت دستکاری کنند و مثلا چیزهایی را در خاک پنهان کنند تا در آینده چند برابر آن را برداشت کنند. همین کشف کشاورزی باعث شد تا از غارها بیرون بیایند و نخستین روستاها و شهرها را پایه گذاری کنند. همین زنان با حس مادرانه خود در طول زمان قانون و قاعده کشاورزی را فهمیدند و کسی جز آن‌ها نمی‌توانست آن قدر تحمل داشته باشد که بتواند تا روییدن گیاهان و درختان و به بار نشستن آن‌ها صبر کند و از محصول خود مراقبت نماید تا این که روزی بزرگ شدن درختان را ببیند و لذت دادن هدیه‌هایی چنین لذیذ را به افراد خانواده یا قبیله خود حس کند. همان زنانی که از فرزندان خود با مهربانی و دقت مواظبت می‌کنند و از وارد آمدن کوچک‌ترین آسیبی به آن‌ها قلبشان به درد می‌آید و تمام وقت نیروی خود را به پای بزرگ شدن و به بار نشستن زندگی فرزندان می‌گذارند.

اکنون هزاره‌ها از آن روزگار گذشته است و کسانی که امروز به کار پرمشقت کشاورزی می‌پردازند، نیک می‌دانند که کشاورزی هم معنی با صبر است. آن‌ها با تمام وجود دریافته اند که وقتی دانه‌ای را در خاک می‌کارند، خود آن‌ها هستند که در خاک ریشه می‌دوانند و پای بست آن می‌شوند. دیگر مهاجرت و مسافرت برای آن‌ها معنای خود را از دست می‌دهد و به جای آن مفاهیم جدیدی چون مراقبت، پاسداری همیشگی، دلسوزی و پایداری به زندگی آن‌ها وارد می‌شود. از این به بعد خاک؛ امانت‌دار آن‌ها و دانه و گیاه فرزند آن‌ها می‌شود. چشمشان به آسمان است که چه موقع باران می‌باراند. هر سرما و گرمای بی‌هنگام، چروکی بر چهره نگران آن‌ها می‌اندازد و هر تگرگ و سیلاب مویی را از موهای آنان سفید می‌کند. آن‌ها به خوبی دریافته‌اند که باید با طبیعت مهربان باشند تا طبیعت نیز به حمایت از آنان برخیزد.

کشاورزان گویی یکی از اجزای طبیعت هستند که دست در دست خاک و باد و آب و گرما و نور خورشید به آبادانی زمین می‌پردازند. با بیماری درختان بیمار می‌شوند و با حمله ملخ‌ها و شته‌ها و پرنده‌ها چون مادری که در برابر حمله اشرار به فرزندش از جا می‌جهد و او را حفظ و حراست می‌کند، هر طور شده از فرزندان عزیزشان در مقابل مشکلات و حملات محافظت می‌کند.

این حس و عاطفه مادرانه نسل در نسل باقی می‌ماند. کشاورزی درختی می‌کارد و فرزندان و نوادگان او نسل‌ها پس از نسل‌ها از میوه و سایه و فایده‌های آن بهره مند می‌شود و این گونه است که درختان به حافظه تاریخی خانواده‌ها، قوم‌ها و حتی ملت‌ها گره می‌خورند و حتی درختان چند هزار ساله نماد ایستادگی و قدمت کشورها می‌شوند.

بدین ترتیب درختان کهن دارای روح می‌شوند و بزرگوارانه قرن‌ها و هزاره‌ها سرسبز و سربلند و سرافراز مردم خود را از محبت سرشار می‌کنند. همان محبتی که روزی کشاورزی با تمام وجود خود به او بخشیده است. کشاورزان در میان دیگر مردمان به ساده دلی و زود باوری شهره اند. این که پارچه ای به درختی ببندند و از او انتظار برآورده شدن آرزوهای خود را داشته باشند، برای آن‌ها عقیده ای پیش پا افتاده و خرافی است؛ در صورتی که آنان نیک می‌دانند وقتی یک درخت سال‌ها و قرن‌ها از محبت نسل در نسل کشاورزان برخوردار شوند، یک پارچه روح و سر تا پا مهربانی می‌شوند و تنها کاری که از آن‌ها می‌توان انتظار داشت، این است که روح بخشندگی و مهربانی را به مردمان ارزانی کنند.

کشاورزان عمر خود را به پای درختان می‌گذارند و نیک می‌دانند درختان کیستند و چه شخصیت و منش سخاوتمندانه و چه روح بزرگی دارند؛ اما برای کسانی که از درخت تنها میوه‌های داخل جعبه مغازه‌های میوه فروشی و چوب‌های برش و میخ خورده میز و صندلی و لوازم خانه را دیده‌اند، سخن گفتن از تقدس درختان و اتحادی که با کشاورزان دارند، کاری بیهوده‌تر از بیهوده است. این گونه است که کشاورزان به آشنایانی ناشناخته تبدیل می‌شوند که با آن که در میان ما زندگی می‌کنند، هیچ کس عمق درون آن‌ها را کشف نمی‌کند.

امروزه کشاورزی به یک دانش تبدیل شده است و این دانش به کشاورزان کمک می کند تا محصولات بهتر و با کیفیت بیش‌تری تولید کنند؛ اما این امر باعث نشده است تا شخصیت و منش کشاورزان دچار دگرگونی شود. مثل این است که علم پزشکی به یاری انسان‌ها بیاید؛ ولی ویژگی های اخلاقی آن ها هرگز تغییری نخواهد کرد. کشاورزان هر جا که باشند و از هر نژاد و جنسیت و ملیتی که باشند، زبان مشترکی دارند که از خلق و خوی زمین ناشی می شود. آنان به راستی باور دارند زمین مادر مهربان و گشاده دستی است که می‌بخشد و برای برخورداری از بخشندگی او باید گشاده دست بود و دست از مراقبت از طبیعت برنداشت.

 

انشا در مورد کشاورزی

♣ ♣ ♣ انشا در مورد کشاورزی ♣ ♣ ♣

۲. انشا در مورد کشاورزی از زبان درخت (روش جانشین سازی) 

سال‌هاست که اینجا ایستاده‌ام. آرام و صبور و نظاره گر وقایع اطرافم هستم. آری! حالا که حساب می‌کنم، می بینم از هزار سال بیش‌تر شده است. هیچ گاه از ایستادن خسته نشده‌ام. زمین زیر پایم چندان سخاوتمند است که هر چه دارد، به رایگان در اختیارم قرار می‌دهد و آسمان بالای سرم چنان زیباست که تماشای آن مرا به وجد می‌آورد. باد می‌وزد و ابرهای سفید در آسمان خود را به شکل‌های مختلف درمی‌آورند، دنبال یکدیگر می‌دوند و با هم بازی می‌کنند.

طبیعت حال و هوای عجیبی دارد. با آن که گردش  فصل‌ها تکراری است و فصل‌ها از پی هم می‌آیند و می‌روند، باز همه چیز در آن تنوع دارد. در زمستان هیچ دو دانه برفی عینا شبیه هم نیستند و غنچه‌هایی که در بهار به دنیا می‌آیند، هر کدام حال و هوا و زیبایی مخصوص به خود را دارند. تنها چیزی که در طول بیش از هزار سال ثابت مانده است، مهربانی و زحمات فراوان انسان‌هایی است که نسل در نسل به کار در طبیعت می‌پرداخته‌اند. بیش از هزار سال پیش آن‌ها خود را کشتارورز می‌نامیدند. یعنی کسی که به کار کشت و ورز می‌پردازد و امروزه این کلمه را کوتاه کرده‌اند و خودشان را کشاورز می‌نامند.

درست است که آن‌ها در زمین‌های خودشان مشغول به کارند و محصول خود را می‌کارند و مراقبت و درو می‌کنند، اما هیچ گاه به سرنوشت یک تک درخت تنها و آزاد بی توجه نبوده‌اند. تک درختی که سال‌هاست با آن‌ها دم خور بوده است و هم چون تک تک اجزای طبیعت آن‌ها را دوست دارد.

موقع آبیاری که می‌شود، صبح باشد یا شب و حتی نیمه شب از خانه‌های خود بیرون می‌آیند و در زمستان و تابستان به رساندن آب به زمین تشنه همت می‌گمارند. موقع برداشت محصول که می‌شود، چشم آن‌ها برقی خاص دارد. با آن که هر کشاورزی زمین و محصول کشاورزی خود را دارد، موقع برداشت محصول همه آن‌ها به کمک هم زمین‌های یکدیگر را درو می‌کنند و عصر هنگام خسته، زیر سایه من به استراحت می‌پردازند. محصول زمین آن‌ها هر چه باشد، چه گندم و جو و پنبه و چه درختان میوه، باعث برکت خانه دیگر مردمان می‌شود و رنگ و بو و طعم را از دل طبیعت به میان آدمیان می‌برد.

کشاورزان طبع بلندی دارند. آن‌ها نان زحمت خود را می‌خورند و همیشه کسانی هستند که بر سر سفره آن‌ها بنشینند و از دسترنج آنان برخوردار شوند. من، که یک تک درخت آزاد و رها هستم، و سال‌هاست بر این زمین ایستادگی کرده‌ام، تنها کسی هستم که صبوری، سربلندی و پایداری آن‌ها را درک می‌کنم.

 

انشا در مورد کشاورزی

♣ ♣ ♣ انشا در مورد کشاورزی ♣ ♣ ♣


بیشتر بخوانید: ایستگاه انشای ستاره (فهرست مهمترین انشاها)


فراموش نکنید که نظر خود را درباره این دو انشا در مورد کشاورزی در بخش «ارسال نظر» پایین همین صفحه با ما و دیگران در میان بگذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید