مرگ و زندگی موضوع انشا مناسب برای مقایسه دو مفهوم است؛ چراکه این دو آنقدر تضاد دارند که بتوان درباره آنها توضیح داد. ما قبلاً در مطلب نمونه انشاهای مقایسه ای (انشا به روش سنجش و مقایسه) یک انشا مقایسه مرگ و زندگی را نوشتیم و در ادامه قصد داریم از زوایای دیگری به مرگ و زندگی بپردازیم و در مورد آنها انشاهای متنوع بنویسیم. این انشاها را با توجه به اصول نگارش نوشتیم و اگر دقت کنید سه بند مقدمه، بدنه اصلی و نتیجهگیری در آنها وجود دارد. از آنها ایده گرفته و خودتان انشاهای زیبا بنویسید.
انشا مقایسه مرگ و زندگی ساده
مقدمه: مرگ و زندگی در نگاه اول به نظر دو مفهوم متضاد به نظر میرسند. در این انشا قصد داریم به تفاوتهای این دو بپردازیم.
بدنه اصلی: مرگ و زندگی به دنبال یکدیگر میآیند و ممکن است در یک لحظه زندگی جای خود را به دیگری بدهد و اگر طبیعی باشند، اراده انسان در وقوع آنها تأثیرگذار نیست.
زندگی و مرگ دو جزء جداییناپذیر از هر موجود زنده هستند. موجودات وقتی که نفس میکشند و جان در بدنشان دارند، باید زندگی کنند. وقتی هم که عوامل حیاتی مثل هوا و غذا به آنها نرسید یا بر اثر عمر زیاد و پیر شدن جان از بدنشان خارج شد، مرگ به سراغشان میآید.
وقتی زندگی آغاز میشود و یک نفر پا به این دنیا میگذارد باعث خوشحالی اطرافیانش میشود. آمدن مرگ غم و ناراحتی به دنبال دارد و اطرافیان را غصهدار و ماتمزده میکند. اما پس از مدتی هر دو فراموش میشوند، پس هیچکدام ماندگار نیستند اما زندگی ارزش توجه بیشتری را دارد.
زندگی فرصتهای زودگذر ارزشمند در اختیار انسان قرار میدهد تا آن را بسازد و به کیفیت زندگی کمک کند و اگر فرصتهای زندگی را هدر بدهد، در لحظه مرگ پشیمان خواهد بود.
بعضیها دوست دارند که مرگ هرگز به سراغ آنها نیاید اما باید بپذیرند که از آغاز هستی این چنین بوده است و انسانها قادر به تغییر این مسئله نیستند؛ هرچند محققان و دانشمندان درباره حذف مرگ تحقیق و آزمایش میکنند، هنوز به نتیجهای نرسیدهاند. پس تنها میتوان از زندگی لذت بُرد.
نتیجه گیری: کنار هم قرار گرفتن واژه های مرگ و زندگی یادآور این است که زندگی همیشه پایدار نیست و مرگ و نیستی روزی به سراغ انسان میآید، پس باید با غنیمت شمردن زندگی و بُردن استفاده بینهایت از لحظات زندگی برای انجام دادن کارهای خوب، کاری کند که در لحظه مرگ آرامش داشته باشد.
انشا مقایسه مرگ و زندگی ادبی
زندگی و مرگ را با همه تفاوتهایشان باید در بوته آزمایش نگریست و هرکدام را صمیمانه دوست داشت.
هر انسانی که هم اکنون در حال زندگی کردن است مبدأیی داشته است. اولین روز زندگی انسان همان روزیست که خداوند از روح خویش بر پیکره او میدمد و وی را به دنیایی میفرستد که برایش ناشناخته است و این آغاز زندگی اوست.
زندگی مختص انسان نیست بلکه هر موجود زندهای که پا در دنیا بگذارد میگویند زندگی میکند. در ادامه چند نمونه زندگی و مرگ را مثال میزنم.
یک زندگی زیبا که تاکنون دیدهام زندگی زیبا و البته کوتاه گل سرخی بود که مدتها منتظر شکفتنش بودم تا از زیباییاش لذت ببرم و با بوییدنش آرام گیرم اما حیف که مرگ، خیلی زود به سراغش آمد و او پژمُرده شد و مُرد.
زندگی دیگری که آغاز آن را دیدم، زندگی بچه گربهای بود که مادرش با سر و صدای زیادی که ناشی از درد کشیدن بسیار موقع زایمان بود، او را به دنیا آورد. آن بچه گربه را بارها دیدم که همراه مادرش در زبالهها میگردد تا برای زندگیاش به دنبال غذا بگردد. چند روز پیش گربهای را دیدم که مرگ به سراغش آمده بود، در کنار جدول خیابان افتاده بود و مگسها دورش جمع شده بودند.
برترین تمام زندگیها و البته مرگهای دنیا متعلق به اشرف مخلوقات یعنی انسان است. یک زندگی که با آغازش بار مسئولیتی سنگین را بر دوش شخص مینهد و او باید خود را آماده هر اتفاقی در زندگی کند تا سرانجام به درجه والا رسیده و در هنگام فرا رسیدن مرگ، بار امانت را سالم به مقصد رساند.
آری، آغاز زندگیها زیباست و زندگی هر موجود در جای خودش ارزش دارد اما ادامه هر زندگی با زندگی موجود دیگر نتایج یکسان ندارد و مرگ به یکگونه سراغ آنها نمیآید.
اینکه بهترین زندگی و محترمانهترین نوع مرگ متعلق به انسان است، باید انسان را تا پایان راه زندگی پرتلاش و پرانگیزه نگه دارد.
انشا مقایسه مرگ و زندگی به روش سنجش
مرگ و زندگی هردو دست خدا هستند چون خداوند هر دو اینها را به آدمی داده است.
سخنان و ضربالمثلهای زیادی درباره مرگ و زندگی وجود دارد. اینکه بعضیها زنده هستند اما زندگی نمیکنند و زندگیشان از مرگ هم بدتر است و اینکه مرگ به سراغ همه میآید پس در سپری کردن زندگی دقت کنید.
هیچکس از زندگی کردن نمیترسد اما بسیاری از مرگ میترسند؛ در حالیکه باید برعکس باشد. زندگی کردن چالش برای ساختن است و اگر فردی سرسری هدرش بدهد، حضورش در این دنیا بیفایده بوده است اما مرگ خودش به سراغ انسانها میآید و لازم نیست برای بدست آوردنش و عواقبش کاری کنند. پس هچ دلیلی برای ترس نباید وجود داشته باشد و اصلاً مهم نباشد چه کسی کِی و چگونه میمیرد.
زندگی باید هدف داشته باشد و هدف داشتن در زندگی اهمیت ویژهای دارد اما کسی نمیپرسد که هدف فلانی از مرگ و مُردنش چیست.
زندگی کردن پیچیده است و شناخت کامل آن ساده نیست اما چون آن را تجربه کردهایم، مثل یک راز نیست ولی مرگ یک راز است چون کسی بعد از مرگ برنگشته تا آن را برایمان توصیف کند.
زندگی عرصه پیشرفت و ترقی است و باید برای آن تلاش کرد اما مرگ پایانی برای همه پیشرفتهاست، مثل سوت پایان مسابقه که بعد از آن مقولهای به نام تلاش وجود ندارد، هرچه تا قبل از مرگ کردهای، ثبت میشود.
امیدواریم مجموعه انشای مقایسه مرگ و زندگی مورد توجه شما قرار گرفته باشد. از طریق ارسال نظر برایمان بنویسید کدام انشا را بیشتر دوست داشتید. همچنین اگر خودتان انشاهای زیبا نوشتهاید، ارسال کنید تا با نام خودتان در ستاره منتشر شود.