تعبیر خواب سگ مرده | معنی دیدن سگ مرده در خواب

سلام من یک سگ شیتزو دارم خواب دیدم فرار کرد از خانه رفت من جیغ کشیدم ، عمه ام که با من زندگی می کند رفت دنبالش بیاره که وقتی رفت برگشت گفت تصادف کرده و مرده ، ‌اما با خودش دوتاسگ جدید آورده بود ، اما من خیلی ناراحت بودم و گربه شدیدی میکردم ، من خیلی نگران هستم‌ تعبیر این‌ خواب چیه؟ درضمن سگ زنده ‌و سالم هست

سلام، من خواب دیدم به سگم بالن بستم و اون رو فرستادم هوا بعد از مدتی سگم میوفته رو زمین و دست و پاهاش کنده میشه، و من فکر نمیکردم این اتفاق بیوفته ، ولی اون زنده بود و نفس میکشید پس تا وقتی که بردمش دکتر. بعدش فهمیدم مرده و جنازش رو روی اب شناور کردم..

سلام
در خواب من :من و دوستانم و خانوادم و چندی از اقوام به جایی رفته بودیم و در ویلایی اقامت داشتیم و صاحب ویلا ۵ تا سگ داشت که ۳ تاشون سفید بودن و احساس خوبی باهاشون داشتم تا اینکه پسر داییم یکی از وسایل من شکست و رفت توی حیاط و بعد متوجه شدیم که با یک سیخ گلوی سک هارو سوراخ کرده خیلی وضعیت بدی بود صاحب سگ ها اومده بود و تقریبا همه ناراحت بودن یا داشتن ضجه میزدن حتی خود من
تعبیر این خواب چی میشه؟

سلام
در خواب من از مدرسمون راه میوفتیم با سرویس نزدیک خونمون که میشیم یه گاو میبینیم وقتی میره کنار یه عالمه سگ و گاو روی زمین مرده اند انگار از بالا به پایین افتاده باشن و تعداد کمی هم نبودند جز ما و ماشین ما هیچ کسی هم بیرون نبود

سلام وقتتون بخیر
خواب دیدم بیرون شهرم مثل حالت اردو ی تعداد سگ سفید بزرگ کنارم خواب بودن ولی یکیشون گاهی چشمشوباز می‌کرد و بهم نگا میکرد من ازش ترسیدم و سریع ازکنارش دور شدم اما اومد دنبالم و منو گرفت منم خیلی ترسیده بودم و با چاقو کشتمش چندتا از پسرایی ک اونجا بودن و یکیشون خواستگار سابقم بود کمکم کردن و واسه اینکه کسی نفهمه جسد سگ رو آتش زدیم اما با برف و یخ پنهانش کرده بودیم و منتظر بودیم بسوزه ک برف و یخ مانعش بود و در نهایت برفها آب شد و جسد سگ مونده بودو من باحس ترس از خواب بیدار شدم

سلام من خواب دیدم که دو سه روزه یه سگ نسبتا بزرگ و ژلایی خوش رنگ رو به سرپرستی گرفتم و خیلی خوشحال بودم
خیلی زود به هم انس گرفته بودیم و واقعا عاشقش بودم.
هر شب میرفتیم گردش
تا اینکه خواستم برم خونه پدرم از اینکه نمیخواستم پدریمینا بفهمن سگ دارم اونو گذاشتم تو کوله و با خودم بردم.
گذاشته بودمش تو حیاط
که بابام ناخواسته و اصلا نمیدونسته چی تو کوله هست.
کولمو گذاشته بود کنار آتیش
و وقتی اومدم دیدم که سگم سوخته بود
و من تو خواب خیلی گریه کردمو ناراحت بودم
خیلی خیلی بی‌تاب بودم
حتی همین الانشم که دارم بهش فک میکنم گریم میگیره
انگار که چندین ساله اون سگ مهربونو داشتم
(پدرم خیلی دلسوز و آدم آرومیه.. و حیوونارم خیلی دوست داره)