داستان شب لیله المبیت؛ در آن شب چه گذشت؟

لیله المبیت واقعه‌ای است که می‌توان آن را از جمله رویدادهای مهم و سرنوشت ساز تاریخ اسلام قلمداد کرد. رویدادی که نقش امام اول شیعیان نیز در آن حائز اهمیت است. آنچه در ادامه خواهید خواند خلاصه داستان لیله المبیت است.

ستاره | سرویس مذهبی – لیله المبیت به نخستین شب از ماه ربیع الاول گفته می‌شود. همان شبی که پیامبر اسلام (ص) شبانه و به طور پنهانی از مکه به سمت مدینه روانه شد و به آن شهر هجرت کرد. شبی که برای مخفی ماندن این قضیه و نجات جان پیامبر، حضرت علی (ع) در بستر ایشان خوابید تا اوضاع عادی جلوه کند.

لیله المبیت چیست؟

 

تاریخ لیله المبیت

این رویداد در سال چهاردهم از بعثت پیامبر رخ داد. هنگامی که افراد سرشناس مکه و سران قبایلی که جزو گردانندگان اصلی این شهر به شمار می‌رفتند، پس از رایزنی با یکدیگر به این نتیجه رسیدند که محمدبن عبدالله یک تهدید جدی برای منافع آنان است و باید از سر راه برداشته شود. به همین دلیل افرادی را برای قتل آن حضرت مامور کردند. با این حال اوضاع در لیله المبیت آن گونه که سران قبایل سرشناس مکه و اعضای خاندان قریش می‌خواستند پیش نرفت و به شکل کاملا متفاوتی رقم خورد.

 

آیه لیله المبیت در کدام سوره است؟

برای برخی ممکن است این سوال مطرح باشد که آیه لیله المبیت در کدام سوره است؟ برخی از مفسران شیعه معتقدند که آیه ۲۰۷ سوره بقره در تجلیل از فداکاری امام اول شیعیان در واقعه‌ی لیله المبیت نازل شده است. در این آیه آمده است «وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفُ‌ بِالْعِبَادِ» یعنی «در بین مردم افرادی هستند که جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى‌فروشند و خدا نسبت به (اين)‌ بندگان مهربان است.»

زمینه چینی‌ها برای قتل پیامبر اسلام در لیله المبیت اندکی پیش از این واقعه و در دارالندوه انجام گرفت. مکانی که میزبان تعداد فراوانی از مخالفان سرسخت پیامبر اسلام بود. البته سران قبایل سرشناس مکه در آن گردهمایی معروف از ابتدا برای قتل پیامبر دور یکدیگر جمع نشدند. اما خروجی جلسه‌ای که در دارالندوه برگزار شد به اجماع حاضران برای قتل پیامبر اسلام منتهی گردید و حوادث لیله المبیت را رقم زد.

 

ارتباط لیله المبیت و دارالندوه

 

ارتباط لیله المبیت و دارالندوه

همان گونه که به آن اشاره شد، برنامه‌ریزی برای قتل پیامبر اسلام در دارالندوه انجام گرفت. دارالندوه مکانی بود شبیه به یک خانه که توسط قصی بن کلاب در مجاورت مسجدالحرام ساخته شد. این خانه محلی برای گردهمایی بزرگان شهر مکه به شمار می‌رفت. در واقع تنها ریش سفیدان و صاحب منصبان شهر حق ورود به دارالندوه را داشتند. حتی به افراد سرشناسی که سنشان زیر چهل سال بود اجازه‌ی ورود به این مکان داده نمی‌شد. قصی بن کلاب جد چهارم پیامبر اسلام است. فردی که توانست به اوضاع مکه سر و سامان دهد و خاندان قریش را به یکی از خانواده‌های صاحب نفوذ این شهر مهم تبدیل کند. 

به هر حال برای تصمیم‌گیری در مورد چگونگی رفتار با پیامبر اسلام اکثر بزرگان قريش در دارالندوه گرد هم جمع شدند. در این جلسه خاندان‌هایی نظیر بنى عبد شمس، نوفل، عبدالدار، جمح، سهم، اسد، مخزوم و سایر خاندان‌های مهم مكه حضور داشتند اما دو خاندان تهام و بنی‌هاشم به آن دعوت نشده بودند. به این دلیل که این دو خاندان از حامیان اصلی حضرت محمد (ص) در مکه به شمار می رفتند و حضور آنها در این جلسه خوشایند مخالفان پیامبر نبود.

در جلسه‌ی مذکور پیشنهادهای فراوانی مطرح شد که از میان آنها می‌توان به حبس یا تبعید پیامبر اسلام اشاره کرد. با این حال این پیشنهادها به دلیل آن که ممکن بود حقانیت بیشتری به پیامبر اسلام بدهد و دست او یا یارانش را برای تبلیغ دین اسلام بازتر بگذراد مورد توافق و تعیید حاضران در جلسه قرار نگرفت. تا آن که ابوجهل پیشنهاد قتل پیامبر را مطرح کرد و زمینه ساز اتفاقات لیله المبیت شد.

ابوجهل پیشنهاد داد که هرکدام ازخاندان‌های سرشناس قریش جوانی دلیر و دست به شمشیر را معرفی کرده تا این جوانان به اتفاق یکدیگر محمدبن عبدالله را از پا دربیاورند. در آن صورت به دلیل آن که اکثر خاندان‌های سرشناس قریش در این ماجرا دخیل بودند، خاندان بنی‌هاشم نمی‌توانست برای خونخواهی حضرت محمد (ص) به تمام آنها اعلان جنگ دهد. پیشنهاد ابوجهل مورد موافقت حاضران در آن جلسه قرار گرفت و مقرر شد تا شرایط برای قتل رسول اکرم (ص) در لیله المبیت فراهم گردد.

 

آگاهی پیامبر اسلام از توطئه لیله المبیت

 

آگاهی پیامبر اسلام از توطئه لیله المبیت

پس از پایان یافتن جلسه‌ا‌ی که در دارالندوه برگزار شد پیامبر اسلام توسط وحی از تصمیم سران قریش آگاه گردید. شرح این آگاهی در آیه‌ی ۳۰ از سوره‌ی انفال آمده است: «وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ» به این معنی که «به یادآور هنگامی که کافران از در مکر وارد شده و تصمیم گرفتند که تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند. آنان مکر می‌ورزند و خدا نیز مکر آنان را خنثی می‌سازد. به راستی که خداوند از همه چاره‌جوتر است.»

در لیله المبیت پیش از آن که قاتلان پیامبر به سمت خانه‌ی او روانه شوند و دستور قتل پیامبر را اجرا کنند، ایشان حضرت علی (ع) را فرا خواند و ماجرا را با او در میان گذاشت. از آنجا که مقرر شده بود پیامبر از مکه به مدینه (که در آن زمان یثرب نامیده می‌شد) هجرت کند، حضرت علی (ع) در بستر او خوابید تا کسی به نبود پیامبر اسلام در خانه شک نبرد. چرا که در غیر این صورت سران قریش خروجی‌های شهر مکه را زیر نظر می‌گرفتند و ممکن بود برنامه‌ی هجرت پنهانی ایشان به مدینه شکست بخورد.

به این ترتیب پیامبر اسلام پیش از رسیدن قاتلان از خانه خارج شد و مکه را به قصد مدینه ترک کرد. روایت خروج پنهانی حضرت محمد (ص) از شهر مکه بدون آن که ماموران قتل او از جریان با خبر شوند، در قرآن به این ترتیب آمده است: «وَ جَعَلنا من بَینِ اَیدیهِم سدا و من خَلفهُم سدا فَاَغشیناهُم فهم لا یَبصرِون» به این معنی که «و (ما) فرا روی آنها یک سد و پشت سر آنها نیز سدی نهاده و پرده‌ای بر (چشمان) آنها فرو گسترده‌ایم. در نتیجه نمی‌توانند ببینند.»

 

واقعه لیله المبیت

 

شرح مکالمه‌ی پیامبر و پسر عموی او در لیله المبیت و پیش از هجرت به مدینه در کتاب الامالی شیخ طوسی به این ترتیب نقل شده است که رسول اکرم پس از وحی جبرییل حضرت علی را به نزد خود فرا خواند و به او گفت: «مشرکان قصد دارند امشب مرا به قتل برسانند. آیا تو حاضری در جای من بخوابی تا بتوانم به غار ثور نقل مکان کنم؟»

مولای متقیان نیز پاسخ داد: «در صورت انجام این کار آیا شما سالم خواهید ماند یا رسول الله؟» حضرت محمد (ص) نیز فرمود: «بله. طبق فرموده‌ی خدا سالم خواهم ماند.» پسر عموی پیامبر وقتی این سخن را از زبان او شنید تبسمی کرد و بلافاصله سجده‌ی شکر به‌ جا آورد. هنگامی که سر از سجده برداشت رو به پیامبر کرد و گفت: «آن‌چه را که به آن مامور شده‌اید انجام دهید یا رسول الله که چشم، گوش و قلب من فدای شما باد. مرا به هر آن‌چه می‌خواهید فرمان بدهید. چرا که من مانند دستیار شما هستم. در در دستورات خود همان‌ گونه که مقصود اصلی شما است وارد می‌شوم و موفقیت خود را تنها از ناحیه خدا می‌دانم.» پس از این گفتگو پیامبر اسلام پسر عموی خود را در آغوش گرفت و هر دو گریستند. سپس از یکدیگر جدا شدند و پیامبر به سمت مدینه حرکت کرد.

 

آن‌چه در لیله المبیت گذشت

 

داستان شب لیله المبیت؛ در آن شب چه گذشت؟

در لیله المبیت ماموران قتل حضرت محمد (ص) از همان ابتدای شب خانه‌ی او را محاصره کردند و آنجا را زیر نظر گرفتند. البته پیش از رسیدن آنها پیامبر از منزل خارج شده بود. از آنجا که آثار حضور یک مرد در خانه به چشم می خورد هیچ کدام از افراد مهاجم به نبود رسول اکرم در خانه شک نکرد.

در ابتدا قرار بود که حمله‌ی این افراد به خانه‌ی پیامبر در ابتدای شب صورت بگیرد. اما ابولهب که مهاجمان را همراهی می‌کرد و خود یکی از آنها بود پیشنهاد داد که تا صبح صبر کنند. چرا که بر طبق نظر او حمله‌ی شبانه به منزل پیامبر موجب ترس و وحشت ساکنان خانه می‌شد و این احتمال وجود داشت که بعدها اعضای خاندان بنی‌هاشم سایر خاندان‌های قریش را به بی‌اخلاقی و شکستن حرمت ساکنان خانه‌ی فرزند عموی خود متهم کنند.

با فرا رسیدن سحر افراد مهاجم به درون خانه‌ی پیامبر یورش بردند تا دستور قتل ایشان را اجرا نمایند. گفته می‌شود که برخی از آنها قصد داشتند حضرت علی (ع) را همان گونه که در زیر پتو از نظر پنهان بود به قتل برسانند. اما در نهایت روانداز از روی ایشان برداشته شد و افراد مهاجم در کمال تعجب مشاهده کردند که به جای محمدبن عبدالله با علی‌بن ابی‌طالب رو به رو هستند.

 

آن‌چه در لیله المبیت گذشت

 

از رفتاری که در لیله المبیت با حضرت علی (ع) شد دو روایت عمده وجود دارد. نخست آن که افراد مهاجم پس از مواجه شدن با حقیقت و آگاهی یافتن از این موضوع که پیامبر در خانه نیست به وارسی منزل ایشان پرداخته و از حضرت علی (ع) در مورد محل استقرار او پرس و جو کردند. اما پسر عموی پیامبر از این موضوع اظهار بی اطلاعی نمود. مهاجمان نیز پس از آن که در خانه‌ی پیامبر چیزی دستگیرشان نشد آنجا را ترک کردند.

در روایت دوم این گونه گفته می‌شود که افراد مهاجم پس از مواجه شدن با خانه‌ی خالی پیامبر، حضرت علی را به مسجدالحرام برده و چند ساعتی ایشان را در آنجا حبس کردند. اما این موضوع چندان به درازا نیانجامید و به منظور جلوگیری از تنش بیشتر ایشان آزاد شد. به هر حال پس از شکست خوردن نقشه‌ی قتل پیامبر سران قریش بلافاصله عده‌ای را مامور کردند که پیش از دور شدن کامل پیامبر از مکه او را یافته و به شهر باز گردانند. اما این نقشه نیز به سرانجام نرسید و در نهایت حضرت محمد (ص) توانست با موفقیت به مکه مهاجرت کند.

 

  نقش حضرت علی (ع) در لیله المبیت  

 

نقش حضرت علی (ع) در لیله المبیت

همان گونه که به آن اشاره شد برخی از مفسران بر این عقیده‌اند که آیه ۲۰۷ سوره‌ی بقره در وصف رویدادهای لیله المبیت و فداکاری حضرت علی (ع) در آن شب بر پیامبر نازل شده است. در همین راستا ابوعلى فضل بن حسن طبرسى که به عنوان مولف تفسير «مجمع البيان فی تفسیر القرآن» شناخته می‌شود معتقد است که این آيه در همان هنگامی که پیامبر اسلام به سمت مدینه در حرکت بود و در بحبوحه‌ی هجرت به آن شهر بر ایشان نازل شد.

در تفسير مجمع البيان فی تفسیر القرآن آمده است «هنگامى كه حضرت علی (ع) در بستر پيامبر اسلام خوابيد تا او را از دسيسه‌ی مشركان برهاند، جبریيل در بالاى سر حضرت علی (ع) و ميكایيل در پايين پاهاي ایشان قرار گرفته بودند و از او محافظت مى‌‌کردند.» 

همچنین در این تفسیر آمده است که جبریيل حین حفاظت از حضرت علی (ع) مدام به او مى‌گفت: «آفرين بر تو ای پسر ابی‌طالب و خوشا به حال افرادى مانند تو كه خداوند متعال در ميان فرشتگان خود به تو مباهات مى‌كند و به تو مى‌نازد.»

در همین رابطه در بحارالنوار و به نقل از احیاالعلوم غزالی آمده است که خداوند در شب هجرت پیامبر به مدینه فرشتگان خود جبرییل و میکاییل را مورد خطاب قرار داد و گفت: «اگر من برای يکی از شما مرگ و برای ديگری زندگی را مقرر کنم، کدام يک از شما حاضر است مرگ را بپذيرد و زندگی را به ديگری واگذار کند؟»

 

نقش علی (ع) در لیله المبیت

 

پس از مطرح شدن این پرسش هيچ کدام از آن دو فرشته نتوانست مرگ را بپذيرد و در راه ديگری فداکاری کند. از همین رو خداوند به آن دو فرشته گفت: «حال که این گونه است به زمين فرود بیایید تا ببينيد که علی چگونه مرگ را به جان خريده و خود را فدای پيامبر اسلام کرده است. این موضوع را ببینید و جان علی را از شر دشمنان او حفظ کنيد.»

بنابر آن‌چه که شیخ صدوق در کتاب الخصال خود به آن اشاره کرده است، در شورای شش نفره‌ای که به وصیت عمربن خطاب برای تعيين خليفه‌ی پس از او تشکيل شده بود نیز حضرت علی (ع) موضوع لیله المبیت را پیش کشید و خطاب به سایر حاضران شورا گفت: «من شما اعضای این شورا را به خدا سوگند می‌دهم که آيا جز من کسی بوده است که براي پيامبر در غار حرا غذا ببرد؟ آيا جز من کسي در جای او خوابيده و خود را سپر بلای او کرده است؟» حاضران نیز همگی یک‌صدا پاسخ دادند: «به والله که کسی جز تو در این راه همت نگمارده است.»

به هر حال در مطلب پیش رو به لیله المبیت که یکی از رویدادهای مهم و سرنوشت‌ساز تاریخ اسلام است پرداختیم و به اتفاق یکدیگر با این واقعه‌ی پر حادثه آشنایی بیشتری پیدا کردیم.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

  • مهلا ریاحی

    عجب شعر قشنگی تو نظرات در مورد لیله المبیت گذاشتید ، خیلی قشنگ بود برای بچه هام خوندم حسابی خوششون اومد

  • علیرضا قاسمی

    لَیلَةُ المَبیت

    سلام گُلِ قَشنگِ من
    فِرشتهٔ زِرنگِ من

    می‌خوام بِگم برای تو
    الهی من فَدای تو

    داستانِ یک شبِ قشنگ
    بِدونِ لحظه ای دِرنگ

    به اسمِ لَیلَةُ المَبیت
    که نَشنیدی تو زِندگیت

    اون قَدیما رَسولِ دین
    یعنی محمّدِ اَمین (ص)

    مَردم و دَعوت می نِمود
    از عُمقِ جان و از وُجود

    به اِسلام و دینِ خدا
    تا از بُتا بِشَن جدا

    ولی یه عِده مَردِ پَست
    اَهلِ قُرَیش و بُت پَرست

    دُشمَنِ پِیغمبر شُدن
    گُفتن که او رو می کُشَن

    تَصمیم بَر این شُد که زِ هَر
    قَبیله باشه یک نَفر

    تا که گُناهِ قَتلِشون
    تَقسیم بِشه میونِشون

    خُلاصه که چِهل نفر
    با شَمشیر و گُرز و سِپَر

    به سَمتِ مَنزلِ نَبی
    راهی شدن نیمهْ شَبی

    گُفتِش خدا به جِبرِئیل
    از مَکرِ این قومِ ذَلیل

    به حَضرتِ نَبی بِگو
    خَبر رو زود بِده به او

    اون شَب علیِ مُرتضی
    بودِش کِنارِ مُصطفی

    خوابید اَمیرَ المومنین
    دَر بَستَرِ رَسولِ دین

    با جان فِشانیِ علی (ع)
    آن شب به لُطفِ حَق نَبی

    سالِم بِمانْد و شد خَطر
    از جانِ پیغمبر به دَر

    شد راهی آن شب سوی ثور
    غاری که بود یک جای دور

    پیغمبر آنجا شد نَهان
    از دَستِ آن قومِ بَدان

    گُفتا خدا به عَنکَبوت
    تاری بِتَن تو در سُکوت

    پرنده ای را هم خدا
    فرمود که لانه کُن بِپا

    وقتی رسید دشمن به غار
    با دیدنِ آن مُرغ و تار

    راهی دِگَر رفت و نَبی
    شد عازمِ یَثرِب شبی

    سالها گذشت و در غَدیر
    آن دَم که مولا شد اَمیر

    بارِ دِگَر با جانِ خود
    حامیِ پِیغمبر بِشد

    آری نَدیدَست این جَهان
    هَمچون علی بخشنده جان

    شاعر : علیرضا قاسمی

نظر خود را بنویسید