معنی ضرب المثل قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید

مفهوم و معنی ضرب المثل قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید (بلادیده قدر عافیت داند) این است که انسان ها در شرایط گرفتاری و مشکل قدر نعمت‌هایی که داشتند را می‌فهمند. داستان ضرب المثل قدر عافیت کسی داند ریشه در حکایتی از گلستان سعدی دارد.

ضرب المثل بر اساس حروف الفبا
معنی ضرب المثل قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید

ستاره |‌ سرویس محتوای کمک درسی – در این مطلب مفهوم و معنی ضرب المثل قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید را با ریشه داستانی آن که به حکایتی از گلستان سعدی برمی‌گردد می‌خوانید. همچنین با ابیات و احادیثی که با مفهوم این ضرب المثل تناسب معنایی دارند آشنا می‌شوید. 

 

معنی ضرب المثل قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید

این ضرب المثل یعنی انسان وقتی ارزش واقعی نعمت‌هایی که دارد مثل سلامتی، راحتی، حضور عزیزان و خانواده و … را می‌فهمد که دچار مشکل و گرفتاری شده باشد یا آنها را از دست بدهد ( و یا ترس از دست دادنشان را در گرفتاری‌ها حس کند.). در غیر این صورت قدر موقعیتی که در آن است را نمی‌داند و پر توقع است و بهانه جویی می‌کند.

انسانی که درد و رنج در زندگی کشیده باشد، قدر آسایش را بیشتر از افراد مرفه و بی درد می‌فهمد. ٰافرادی که در مشکلات بزرگ شده و با رنج و تلاش به مقام و ثروت می‌رسند، قدر و ارزش موقعیت خود را بیشتر می‌دانند.

کاربرد: ضرب المثل قدر عافیت در مورد افرادی به کار می رود که قدر و ارزش داشته هایشان را نمی‌دانند یا قدر راحتی و سلامتی که در آن هستند را درک نمی‌کنند. همچنین گاهی خطاب به انسان های مرفّه و بی درد که از رنج و غم دیگران خبری ندارند گفته می‌شود.

ریشه این ضرب المثل؛ حکایتی از گلستان سعدی است که در ادامه مطلب این داستان درباره ضرب المثل قدر عافیت را می‌خوانیم. این حکایت با نام حکایت حکمت در کتاب فارسی پنجم نیز آمده است.

 

معنی ضرب المثل قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید
داستان و معنی ضرب المثل قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید

 

داستان بلادیده قدر عافیت داند از سعدی

پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام، دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش اوفتاد. چندان که ملاطفت کردند آرام نمی‌گرفت و عیش ملک از او منغص بود. چاره ندانستند. حکیمی در آن کشتی بود، ملک را گفت: اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامُش گردانم. گفت: غایت لطف و کرم باشد.

بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد، مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند. به دو دست در سکان کشتی آویخت. چون بر آمد به گوشه‌ای بنشست و قرار یافت. ملک را عجب آمد. پرسید: در این چه حکمت بود؟ گفت: از اول محنت غرقه شدن نچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی‌دانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.

ای سیر، تو را نان جوین خوش ننماید
معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است

حوران بهشتی را، دوزخ بود اعراف
از دوزخیان پرس که اعراف، بهشت است

***

فرق است میان آن که یارش در بر
تا آن که دو چشمِ انتظارش بر در

(گلستان سعدی: باب اول «در سیرت پادشاهان»)

 

تناسب معنایی با ضرب المثل قدر عافیت

شعر:

نداند کسی قدر روز خوشی 
مگر روزی افتد به سختی کِشی

«سعدی»

★★★

کسی قیمت تندرستی شناخت
که یک چند بیچاره در تب گداخت

«سعدی»

 

حدیث:

امام علی علیه السلام: «اِنَّما یُعْرَفُ قَدْرُ النِّعَمِ بِمُقاساةِ ضِدِّها»
قدر نعمت ها در مقایسه با ضد آنها شناخته می شود.

★★★

امام حسن علیه السلام: «تُجْهَلُ النِّعَمُ ما اَقامَتْ ، فَاِذا وَلَّتْ عُرِفَتْ»
نعمت ها تا هستند ناشناخته اند و همین که رفتند شناخته می شوند.

★★★

کاربران عزیز معنی حکایت حکمت فارسی پنجم با این ضرب المثل تناسب معنایی دارد که در جواب گفت‌و‌گو صفحه ۱۲۰ فارسی پنجم آمده است. شما می‌توانید معنی ضرب المثل سواره خبر از حال پیاده ندارد و معنی ضرب المثل هر که بامش بیش برفش بیشتر را نیز در ستاره بخوانید. نظرات و پرسش‌های خود را با ما در میان بگذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید