ستاره | سرویس فرهنگ و هنر – اگرچه این روزها بیشتر اشعار عاشقانه از غم و جدایی میگویند اما عشق در ذات خود شاد است و شاعرانههای شاد وصف حال خوش عاشق. با ما همراه باشید تا مجموعهای از اشعار عاشقانه شاد کوتاه و بلند و شادترین شعرهای عاشقانه برای معشوق از شاعران قدیمی و نوگرای جدید را بخوانیم.
شعر عاشقانه شاد کوتاه
گيسو به هم بريز و
جهانى ز هم بپاش…
معشوقه بودن است و
بريز و بپاش ها…!
حسین زحمتکش
♥♥♥
با عشق آنسوی خطر جایی برای ترس نیست
در انتهای موعظه دیگر مجال درس نیست
کافر اگر عاشق شود بی پرده مومن میشود
چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن میشود
افشین یداللهی
♥♥♥
به والله که جانانم تویی تو
بسلطان عرب جانم تویی تو
نمیدونم که چونم یا که چندم
همی دونم که درمانم تویی تو…
باباطاهر
♥♥♥
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
کاظم بهمنی
♥♥♥
سر به زیر و ساکت و بی دست و پا میرفت دل
یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد
قیصر امین پور
♥♥♥
خوب شد دردم دوا شد، خوب شد
دل به عشقت مبتلا شد، خوب شد
شعر عاشقانه نو شاد
در ادامه چند مورد از بهترین اشعار نو عاشقانه را با هم می خوانیم.
لبخندت
تعادل شهر را به هم میریزد
تو بخند
من شهر را از نو میسازم
♥♥♥
هوا موی تو را که میبیند
نا آرام میشود
هیچ وقت جایی رفتهای
که باد نیاید؟
افشین یداللهی
♥♥♥
مثل راهی که
هر چه میروی تمام نمیشود
مثل کتابی که
هر چه میخوانی تمام نمیشود…
دوست داشتن “تو”
بارانی ست که
هیچ وقت بند نمیآید!
♥♥♥
امروز بیشتر از دیروز دوستت میدارم …
و فردا بیشتر از امروز!
و این ضعف من نیست قدرت توست!
احمد شاملو
♥♥♥
با عشق تو بی نیازم از هرچه که هست
و با عشق تو
چاره سازم هر آنچه که نیست
فروغ فرخزاد
پیشنهاد: اگر به خواندن اشعار عاشقانه به زبان های دیگر علاقه دارید می توانید شعر عاشقانه انگلیسی را در ستاره بخوانید.
پا برهنه تا کجا دویدهای ؟
که این همه
گل شکفته است!
♥♥♥
صبر کن
عشق که شکل گرفت
لب، قلب، چشم، گویا میشود
و ذهن
پاک میشود از غبار
آن وقت
با من باش، همیشهی من
♥♥♥
میدونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه؟
لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق نقش میبنده
تا در نهایت سکوت فریاد بزنه
دوستت دارم
♥♥♥
میگویم:
“دوستت دارم”
میشکفی،
گلهای باغچه تقلید میکنند
خدا میخندد و میگوید:
امان از عشق…
♥♥♥
تماشای موسیقی
بوییدن شعر
شنیدن نقاشی
مزه کردن رقص؛
دستت را به من بده
یوسف صدیق
♥♥♥
عطر تو بر تنِ من
جای نگاهت روی لبانم …
و من چه بزرگتر میشوم
در امتحانِ عشقِ تو!
من شک ندارم
بهار معجزهی عشق است
حتما
یک شب
یک جایی
یک بوسهی گرم
برفهای زمستان را
آب کرد.
آخر به جز عشق
چه چیزی میتوانست
طبیعت را انقدر ناگهانی و بی مقدمه بیدار کند؟
♥♥♥
بهترین جای دنیاست
آغوش چشمانت
آن جا که دلم
رؤیا به پا میکند
در حصار لبهایت
بهشتی به پهنای
از بوسه تا عشق !
♥♥♥
اگر نشانیاَم را بپُرسند،
میگویم:
تمامِ پیادهروهای جهان!
اگر گذرنامه بخواهند،
چشمان تو را نشانشان میدهم!
میدانم که سفر کردن به دیارِ چشمانت،
حقِ طبیعیِ تمامِ مردمِ دنیاست!
تو همانی که میشود
چای را کنارت
بدون قند شیرین نوشید
♥♥♥
چشمهای تو
فرآیند اکسیژن را به همراه دارد
من از نگاه به چشمان تو
نفس میگیرم
♥♥♥
دیشب آن طرز نگاه پر از احساسِ تو را…
قاب کردم زدمش بر در و دیوارِ دلم… !!!
♥♥♥
چه فرقی میکند
من عاشق تو باشم
یا تو عاشق من؟!
چه فرقی میکند
رنگین کمان
از کدام سمت آسمان آغاز میشود؟!
♥♥♥
میآید،
اگرچه دیر.
میآید
رفتار رنگیاش
از پشت بال پرستو
چه دیدنی ست!
♥♥♥
شیراز
در شب چشمانت
غزل میخواند؛
من
در شب چشمانت
حافظ میشوم
♥♥♥
میپرسی: شادی چیست؟
میگویم: زیستن با تو
میپرسی: اندوه چیست؟
میگویم: یک لحظه با تو نبودن
میپرسی: زندگی چیست مرد من؟
زندگی چیست؟
میگویم: رها شدن درون نفسهات
بیرون، زیر آفتاب پاییز
دو قمری سر بر شانهی یکدیگر
♥♥♥
از من میپرسی:
چرا دوستم داری؟
از تو میپرسم:
چرا پرنده میخواند؟
چرا شکوفه میشکفد؟
یوسف صدیق
♥♥♥
محبوب من!
فرصتی نیست؛
جهان
مسخ زیبایی شناسی مرگ است.
بیا و
زیر درخت شعرم بنشین؛
بگذار بهار واژه
از نفسهایت جان بگیرد
و آفتاب ”ما” اشارتی باشد
بر تعلیق داوریهای زمستان
دربارهی عشق
دقیقههای من با تو غرق خوشحالیست
کنار چشم تو بودن چه خوب احوالیست
♥♥♥
ای همیشه جاودانه در میان لحظههایم
غصه معنایی نداره تا تو میخندی برایم
♥♥♥
پیش تو از یاد بردم روزهای سختیام را
عشق مدیون تو هستم لحظهی خوشبختیام را
♥♥♥
تو مگه باده فروشی که همگان مست تو اند
تو مگه ساغر عشقی که همه معشوق تو اند
منشین با همگان ای گل زیبای دلم
که به ظاهر همه مشتاق و خریدار تو اند
♥♥♥
لبت امید قنادان دو دستت حلقه جانان
میان مردمکهایت “دُری” رقصان، “نَمی” لرزان
نسیم جعد گیسویت معطر از گل رویت
چه طوفانی بپا کرده کنارت ظهر تابستان
♥♥♥
خرم آن عاشق، که بیند آشکار
بامدادان طلعت نیکوی تو
فرخ آن بیدل، که یابد هر سحر
از گل گلزار عالم بوی تو
♥♥♥
من لحظه لحظه بودنت را دوست دارم
هر جا که باشد دیدنت را دوست دارم
در خلوت کافه یا توی خیابان
یکمرتبه بوسیدنت را دوست دارم
شعر عاشقانه شاد از مولانا
هر روز به نو برآید آن دلبر عشق
در گردن ما در افکند دفتر عشق
این خار از آن نهاد حق بر در عشق
تا دور شود هر که ندارد سر عشق
♥♥♥
گر شاخهها دارد تری
ور سرو دارد سروری
ور گل کند صد دلبری
ای جان، تو چیزی دیگری …
♥♥♥
جانی و جهانی
و جهان با تو خوش است …
♥♥♥
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
♥♥♥
در کوی خرابات نگاری دیدم
عشقش به هزار جان و دل بخریدم
بوئی ز سر دو زلف او بشنیدم
دست طمع از هر دو جهان ببریدم
♥♥♥
جانی و دلی، ای دل و جانم همه تو …
♥♥♥
خُنُک آن دم که نشینیم در ایوان، من و تو
به دو نقش و به دو صورت به یکی جان من و تو
شعر عاشقانه شاد سعدی
امید وصل تو جانم به رقص میآرد
چو باد صبح که در گردش آورد ریحان
♥♥♥
جز یاد تو بر خاطر من نگذرد ای جان …
♥♥♥
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
♥♥♥
گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت
تو در میان گل ها چون گل میان خاری
♥♥♥
خلایق در تو حیرانند و جای حیرتست الحق
که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد
♥♥♥
گفتی نظر خطاست تو دل میبری رواست
خود کرده جرم و خلق گنه کار میکنی
♥♥♥
آن که نقشی دیگرش جایی مصور میشود
نقش او در چشم ما هر روز خوشتر میشود
♥♥♥
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
شعر عاشقانه شاد حافظ
ماه اگر بی تو برآید به دو نیمش بزنند
دولت احمدی و معجزه سبحانی
جلوه بخت تو دل میبرد از شاه و گدا
چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی
♥♥♥
دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
کز عکس روی او شب هجران سر آمدی
تعبیر رفت یار سفرکرده میرسد
ای کاج هر چه زودتر از در درآمدی
ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من
کز در مدام با قدح و ساغر آمدی
خوش بودی ار به خواب بدیدی دیار خویش
تا یاد صحبتش سوی ما رهبر آمدی
فیض ازل به زور و زر ار آمدی به دست
آب خضر نصیبه اسکندر آمدی
آن عهد یاد باد که از بام و در مرا
هر دم پیام یار و خط دلبر آمدی
کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم
مظلومی ار شبی به در داور آمدی
خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق
دریادلی بجوی دلیری سرآمدی
آن کو تو را به سنگ دلی کرد رهنمون
ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی
گر دیگری به شیوه حافظ زدی رقم
مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی
♥♥♥
جمالت آفتاب هر نظر باد
ز خوبی روی خوبت خوبتر باد
همای زلف شاهین شهپرت را
دل شاهان عالم زیر پر باد
کسی کو بسته زلفت نباشد
چو زلفت درهم و زیر و زبر باد
دلی کو عاشق رویت نباشد
همیشه غرقه در خون جگر باد
بتا چون غمزهات ناوک فشاند
دل مجروح من پیشش سپر باد
چو لعل شکرینت بوسه بخشد
مذاق جان من ز او پرشکر باد
مرا از توست هر دم تازه عشقی
تو را هر ساعتی حسنی دگر باد
به جان مشتاق روی توست حافظ
تو را در حال مشتاقان نظر باد
♥♥♥
ترانه های عاشقانه شاد
قهوه
افسردگی میگیره آیینه
هر بار که از تو جدا میشه
تو حتی بی آرایشم ماهی،
ماهی که صبح از خواب پا میشه
شب قهر کرده وقتی فهمیده مشکی،
مشکی تر از موهای لختت نیست
راحت بگو دیوونهی زیبا
تو این همه زیبایی سختت نیست؟!
چشمات دو تا فنجون قهوه است که
عطرش داره میپیچه توی خونهام
میخوام ازت دل بکنم اما
اینقدر جذابی نمیتونم
من با تو حال بهتری دارم
حتی زمانی که باهام سردی
تو نیستی کاری ندارم جز
اینکه بشینم تا تو برگردی
از وقتی اسمت روی لبهامه
اسم خودم چیز مهمی نیست
اشک رو گونم از سر شوقه
عاشق شدم چیز مهمی نیست
کسری بختیاریان
♥♥♥
زیبایی
بگو منو یاد کی میندازی
که اینقدر چشماتو دوست دارم
من عاشق موی بلند بودم
اما موی کوتاتو دوست دارم
بگو تو رو قبلا کجا دیدم
که اینقدر حرفامو میفهمی
مثل پرستاری شدی واسه
این عاشق دیوونهی زخمی
نه چشمات آبیه
نه موهات خرمایی
بگو چیکار کردی که
اینقدر زیبایی
دنبال یه نشونه میگردم
تا حل کنم شاید معماتو
چجوریه که بین آدمها
از همشون راحتترم با تو
چجوریه که حال دنیامو
با یک دوست دارم عوض کردی
اخمامو دیدی و نرنجیدی
با خوندن شعرام حظ کردی
رستاک حلاج
♥♥♥
عشق آموخت مرا جور دگر خندیدن …
لطفا اگر اسامی شاعران اشعاری که نام شاعر آن قید نشده را میدانید آن را از طریق بخش “ارسال نظر” با ما در میان بگذارید.
هانیه حمیدی
تا دسته دسته موی تو جوگندمی که شد
دیدم چه سرزمین پر از خیر و برکتیست
–
ببین چقدر صمیمانه در تو حل شده ام
تو قهوه می خوری و من نمی برد خوابم
–
تو در کنار خودت نیستی نمی دانی
که در کنار تو بودن چه عالمی دارد
–
چند بیت زیبا از دکتر فرامرز عرب عامری