دلنوشته و متن ادبی در مورد عید مبعث برای دکلمه و اجرا

زیباترین مجموعه شعر و دکلمه و متن ادبی در مورد عید مبعث را به همراه دلنوشته عید مبعث برای تبریک و مجری گری را در این مطلب بخوانید و عید مبعث پیامبر مبارک را با متن و جملات زیباتر بیان کنید.

متن ادبی در مورد عید مبعث

اگر برای روز مبعث به دنبال جملات زیبا و  متن تبریک عید مبعث یا بهترین متن ادبی در مورد عید مبعث و پیامبری حضرت محمد (ص) می‌گردید، تا برای مجری گری استفاده کنید یا به عنوان متن دلنوشته مبعث به همراه عکس پروفایل عید مبعث یا عکس نوشته عید مبعث برای تلگرام و اینستاگرام برای به اشتراک گذاری می‌گردید این مطلب را تا انتها دنبال کنید.

 

متن ادبی در مورد عید مبعث

حرا، در تب یک اتفاق شگرف، سوخت، حرا در شوق یک خلسه عارفانه به سماع آمد. حرا، در هیجانی ملکوتی، شگفت. حرا جوانه زد، حرا از بطن کوه، جاری شد. حرا قد کشید؛ بر بلندای زمانه ایستاد؛ بالاتر از طور و نزدیک ترین نقطه به آسمان. محمد صلی الله علیه و آله در حراست و ناگهان یک واقعه بی بدیل، ناگهانِ یک رستاخیز، ناگهانِ وحی است. نبض زمان تندتر می‌زند، نور از در و دیوار، سرازیر می‌شود و صدای خدا از زبان جبرائیل جاری است:

«اقرأ…»

صدا سکوت را می‌شکند. صدا، ثانیه‌ها را متوقف می‌سازد. صدا، امواج را در می‌نوردد.

«خواندن نمی‌دانم! »

امر: «اقرأ»

محمد لرزان:«چه بخوانم؟»
«اِقْرَأ بِاسْمِ رَبِکَ الذی خَلَق»
حجاب‌ها، کنار می‌رود، درهای آسمان، یکی پس از دیگری باز می‌شود، خدا سخن می‌گوید و آرامشی در جان محمد صلی الله علیه و آله، شعله می‌کشد…

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه، مسأله آموز صد مدرس شد

انسان برگزیده شد تا بار امانت به دوش کشد و شانه‌های محمد صلی الله علیه و آله، تاب این بار عظیم را داشت و سینه محمد صلی الله علیه و آله امین وحی شد. محمد صلی الله علیه و آله برگزیده شد و محمد صلی الله علیه و آله یک باره از بلندای کوه، نور جاری شد. محمد صلی الله علیه و آله از حرا می‌آید و بر بلندای جهان می‌ایستد.

بزرگ معلم از حرا می‌آید و الفبای رحمت و رستگاری را به انسان می‌آموزد.
محمد صلی الله علیه و آله می‌آید، با معجزه ای بزرگ تر از «تورات»، روشن تر از «انجیل»، دلنشین تر از «زبور» با سوره سوره روشنی، آیه آیه محبت. محمد صلی الله علیه و آله می‌آید تا دنیا، ۲۳ سال هم نشینی باد و آفتاب را به شوق بنشند. تا دنیا، به دستگیری دو نور، راه سعادت بپوید. تا دنیا در سایه مهربانیِ دو خورشید، بیاساید.

 

عکس نوشته عید مبعث
عکس نوشته عید مبعث

 

سلام خداوند و فرشتگان، از عرش، با بادهای مهاجر به تو می‌رسد و تو امروز در راهی قدم خواهی زد که پایانش را فقط خورشید می‌داند و خودت و خدا.
از رد گام‌های تو ای مبعوث! گلستان خواهد جوشید و از چشم‌های تو، اشراق، پرده می‌گیرد.
سلام، ای جاری‌ترین جریان صبح در کالبد زمین! یا محمد! این فصل عاشقانه که آغاز می‌کنی، بوی کدام شعر نگفته مرا می‌دهد؟
کلماتم عاجزند از وصف آن چه تو در ثانیه صبح می‌خوانی در لحظه بی خودی. مبعث مبارک.

☆✿☆✿☆

پیامبری‌ات مبارک!
وقتی نوای ملکوتی وحی، در فضای روحانی حرا شکفت، جبرئیل گفت: بخوان!
«نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد»

تو به پیامبری مبعوث شدی؛ با کوله باری از رسالت.
آمدی تا با تبلور حضورت، سرزمین خکشیده حجاز را نفسی دوباره ببخشی.
آمدی تا خار جهل و جهالت را برکنی.
آمدی تا بساط ظلم را برهم زنی.

نامت محمد؛ لقبت امین.
فرستاده آخرین خدا بر زمین.
«تبارک الله احسن الخالقین».

پیامبری ات مبارک که روح انسانیت را در باغ جان ها شکوفا کردی.

 

متن ادبی در مورد عید مبعث
متن ادبی در مورد عید مبعث

 

دلنوشته در مورد عید مبعث

سال ‏ها در خویش نشستیم، بی ‏آنکه شعله امیدی برق خرمن شبانگاهانمان باشد؛ سال‏ها در سایه سیاه شمشیرها و ترانه‏ های باستانی، غریب‏ وار سر در پای بت ‏ها نهادیم و با پاره ‏های آتش سرخ جاهلیت رقصیدیم؛ سال‏ها پنجره‏ هایمان جز به روی نَفْس باز نشد؛ سال‏ها در خویش فرو رفتیم و تأمل بلندمان قصیده ‏ای شد که باغساران سترون در آن به مدح آمده بودند.

چه بود آن سال‏ها که بیغوله ‏های جاهلیت را به پای تمنا طی می‏ کردیم و با سودای یافتن بردگان و زنده در گور کردن دختران، پا به افق ‏های سوخته خاکستری گذاشتیم؟ آن سالیان یأس‏آور چه بود و کدام چشم، ما را با دیدگان کهنه و مطرود تاریخ پیوند زده بود؟

سال‏ها دست‏هایمان را به دامن بت‏ها آویختیم، درخت‏هایمان را به خشمْ آبه اندوه دختران و مادران خشکاندیم و در گرگ و میش نفسانیت، به شمارش سکه ‏ها و بردگان خویش پرداختیم و شاعران ـ این پیامبران دروغین عصر سنگ ـ را به شرح خویش خواندیم. فرشتگان چادرنشین، سال‏ها در اشتیاق پا گذاشتن به خانه‏های خاکستر گرفته‏ مان بال زدند و ما تنها از جنگ و شعر گفتیم.

سال‏ها بر ما گذشت و کسی در دیدگان گمشده ما بذر تجلی نریخت و خاکستر روحمان را به رودخانه تطهیر نسپرد.

سال‏ها بر ما گذشت و ما بر سر سال‏ها پا نهادیم.

ناگاه دستی که از نوح علیه السلام تا ابراهیم علیه ‏السلام پل زده بود، کتاب‏های کهنه خاک گرفته را ورق زد و آیه‏ های روشن تجلّی را برای ما زمزمه کرد؛ مردی که از طور تا مکه چشم به چشم و ریگ به ریگ بیابانگردان و بیابان‏ها را می ‏شناخت و در صدایش عطری به روشنایی چشمه ‏سارهای واحه ‏ها بود. دستی کتاب‏های مقدس را برای ما گشود و غبار از سرشاخه‏ های آبی اشراق زدود.

به پیشبازش رفتیم و از پس سال‏ها، جوهر جانمان را در آفتاب وجودش جلا دادیم؛ او از ریختن کنگره‏ ها گفت؛ از مرگ‏های سیاه که زمین را مطهر می‏ کند؛ از آفتاب‏ هایی که بر دامنه ‏های یخ ‏زده می ‏نشیند؛ از ریختن بت‏هایی که معجون سنگ و چوب و خرافه بودند؛ او از دین کمالْ یابی و آیین یگانه ‏خواهی با ما گفت؛ از نوح علیه ‏السلام گفت و ابراهیم علیه ‏السلام و از دریا و موسی علیه ‏السلام و عیسی علیه ‏السلام که به صلیب نرفت؛ از گاهواره ‏های نیایش گفت که روزهای بعد، میهمانان تازه خواهند یافت، از دامنه ‏های گسترده اشراق، از باغ ‏های روشن تطهیر و از آیین یگانه یگانه پرستی…

و اکنون سال ‏هاست در خویش نشسته‏ ایم بی‏آنکه سایه شمشیری بر آستانه خانه جانمان نشسته باشد و گلی در درازنای گسترده این تاریخ، به تاراج بادی رفته باشد؛ ما پیروان آیین گل ‏های محمدی هستیم… .

«محمدرضا تقی‏ دخت»

☆✿☆✿☆

بخوان محمد، به اندازه همه ما بخوان، بخوان محمد، بخوان… مبارک باشد بر تو ای بهترین خلق انتخابت به عنوان پیامبر خدا، تو که مصطفایی و دلیل خلقت، تو که اول المسلمینی و خاتم المرسلین، تو که شاهدی و بشارتگر، هشدار دهنده‌ای و دعوت کننده،

تو که سراسر لطفی و مهربانی و دلیل مهربانی خدا که چه نیکو بر سر بندگان منت نهاد و چون تویی را یاور امت قرار داد تا الگویی باشی پاک و نیک که نجات دهی. بشریت را از باتلاق‌های خود ساخته خودخواهی و جهالت و سیر کمال و سعادت را نشانش دهی و امت را پا به پا راهنما باشی و همراه حتی اگر تو را گزند رسانند، توهین کنند و جسارت را به حد اعلاء رسانند در حق تو و در حق اهل بیتت.

تویی مایه مباهات و فخر انبیا، تویی دعوت کننده به سوی حق به فرمان حق و چراغی تابناک و تابنده که بشر فروافتاده در چاه ضلالت و گمراهی را به سوی سعادت و هوشیاری فرا می‌خوانی و در این راه، فقیر و غنی، سیاه و سفید، عرب و عجم نمی‌شناسی و جویای حال کسی می‌شوی که خاکستر به سرت ریخت و می‌بخشی قاتل حمزه سیدالشهدا را. تو که کلامت از منبع لایزال الهی سرچشمه می‌گیرد و رفتارت و سیره زندگانیت سیر و سلوک الی الله است.

ای محمد بخوان به اندازه تمام سختی‌هایی که از امشب به بعد نصیبت خواهد شد و تو بردباری و صبر را در نهایت کمال و اعتدال به کار خواهی بست، بخوان به اندازه همه اجرت نبوتت که همه را در محبت اهل البیت قرار دادی، بخوان به اندازه راز و نیازت به درگاه حضرت دوست که فرمودی: خدایا مرا یک دم به خود وامگذار و مگر غیر از آن است که حضرت حق، یونس پیامبر را یک‌دم به خود واگذاشت و چنان شد که شد؟
ای محمد بخوان به اندازه امتت که بعضی از آنان را مایه مباهات خود در برابر دیگر امت‌ها و دیگر انبیا می‌دانی، بخوان به اندازه همه تربیت یافتگان مستقیم و غیرمستقیم مکتبی که بنیان نهادی و دم به دم فراگیرتر و پر صلابت‌تر طی طریق می‌کند.

بخوان محمد، به اندازه همه ما بخوان، بخوان محمد، بخوان…

 

شعر و متن ادبی در مورد عید مبعث
شعر و متن ادبی در مورد عید مبعث

 

شعر درباره عید مبعث

در ادامه مجموعه ای از شعر مبعث را با هم می خوانیم.

روز مبعث روز فخر انبیاست
مصطفی نورٌ عَلی نور خداست

عید مبعث وعده گاه کبریاست
رستگاری، مژدگانی خداست

عید مبعث وعده قالو بَلیٰ ست
سرّ مکنونات هستی بر مَلاست

بر دل کعبه طنین این نواست
یا رسول الله لفظ کیمیاست

روز مبعث مبدأ عشق و صفاست
جلوه گاه مظهر نور هُداست

یا رسول الله ذکر ما سواست
وعده گاه عشق بازی با خداست

مصطفیٰ آئینه مهر و وفاست
قلب او با روح قرآن آشناست

نور او افزون ز نور انبیاست
سروریّش بر همه عالم رواست

بر لب پیک خدا شور و نواست
لفظ حاتم در ثنای او خطاست

کشتی او مأمن شاه و گداست
ساحلش مطلوب اصحاب رضاست

هر چه باشد او رسول کیمیاست
او شفیع روز فردای شماست

ذکر روز مبعثم یا مصطفاست
یا رسولالله مدد ذکر خداست

«اصغر چرمی»

☆✿☆✿☆

ای شاه سوار ملک هستی
سلطان خرد به چیره دستی

ای ختم پیمبران مرسل
حلوای پسین و ملح اول

سر خیل تویی و جمله خیلند
مقصود تویی همه طفیلند

بعثت پیامبر اکرم (ص) مبارک باد

☆✿☆✿☆

سرمستی عشق تحفه ی جام تو بود
منظور نماز بردن نام تو بود

آن روز که از حرا سرازیر شدی
درکعبه خدا تشنه ی احرام تو بود

☆✿☆✿☆

رکوردعشق بازی را شکستی
فقط با یار در خلوت نشستی

برای اینکه نامحرم نفهمد
قرار عشق را در غار بستی

«عباس زرگوش»

 

متن ادبی زیبا در مورد عید مبعث
متن ادبی زیبا در مورد عید مبعث

 

متن دکلمه برای عید مبعث

بی تاب از حرارت تکلیم، از قله «نبوت» باز می گردد.

آنک ندای «اقرأ باسم ربک الذی خلق» در جانِ روشن پیامبر صلی الله علیه و آله طنین انداخته است .

قرآن، بر قلب مبارک پیامبری نازل می شود که امین وحی است و دلسوز مؤمنان…

مردی از نسل ابراهیم، به پیامبری مبعوث می شود تا دیگر بار کعبه را از آلایش بت ها پاک سازد.

پیامبری می آید تا تجلی رحمتِ خداوند باشد.

پیامبری بی تاب از کوه فرود می آید که جبرئیل را در افق روشن دیده است.

پیامبری که در رساندن پیام وحی به مردمان دریغ نمی ورزد.

آن گاه، محمّد رسول اللّه در عرش طنین می اندازد:

یا محمّد!

خداوند چه قدر تو را دوست می داشت که افلاک را به خاطر تو آفرید.

ای که جان پاکت، زحمت درس و مشق نبرد بود و قلبت لوحِ محفوظ علم الهی.

آری! «هو الذی بعث فی الامیّین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین»

سلام بر تو ای پیامبر که بشر را از گمراهی آشکارش نجات دادی و در راه هدایت خلق خدا، به جان کوشیدی و احکام شریعت خداوند را برقرار ساختی!

سلام بر تو که آیین یکتاپرستی را احیا کردی! و خدا را سپاس می گوییم که پیامبری چون تو را برای ما فرستاده است.

 

متن ادبی کوتاه در مورد عید مبعث

روزگاری بود میوه‌اش فتنه، خوراکش مردار، زندگی‌اش آلوده، سایه‌های ترس شانه‌های بردگان را می‌لرزاند. تازیانه ستم، عاطفه را از چهره‌ها می‌سترد. تاریکی، در اعماق تن انسان زوزه می‌کشید و دخترکان بیگناه، در خاک سرد زنده به گور می‌شدند و در این هنگام بود که محمد بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید. بعثت رسول اکرم مبارک باد.

☆✿☆✿☆

سلام بر مبعث، بهاری‏‌ترین فصل گیتی! سلام بر مبعث، فصل شکفتن گل سرسبد بوستان رسالت! سلام بر مبعث، نوید تزکیه انسان‏‌های شایسته از زشتی‏‌ها. سلام بر مبعث، روزی که گل‏‌های ایمان در گلستان جان انسان شکوفا شد! سلام بر مبعث، نوید وحدت حق‌‏طلبان جهان از خاستگاه وحی! سلام بر مبعث، پیام خیزش انسان، از خاک تا افلاک! سلام بر مبعث، انفجار نور و ظهور همه ارزش‌‏ها در صحنه حیات بشر! سلام بر مبعث، جشن بزرگ ستم‏دیدگان و بی‌‏یاوران! سلام بر مبعث، جاری کننده چشمه ایمان و عدالت در کویر خشک زمین! سلام بر مبعث، پایه‌‏گذار حکومت صالحان در عرصه خاک! سلام بر مبعث، عید بزرگ نجات از حیرت و سرگردانی، عید ختم ناامیدی! سلام بر مبعث، عید تمایز عدل و ظلم، عید بیداری و تعهد، عید هدایت!

☆✿☆✿☆

«من غلام قمرم، غیر قمر هیچ مگو»… ماه هم غلام توست. ماه، رد گام‌هایت را نقره پوشی می‌کند. راه تو را در سپیده آغاز عشق، روشن می‌کند. به خانه برو و آغاز راه بده. به خانه برو و جامه سپید تغزل را بپوش. به خانه برو و همه دنیا را از عطر خودت لبریز کن. به خانه برو، به بُراق عشق بنشین و بال‌هایش را بیدار کن تا عطر تو، تمامی خواب‌های جهان را پُر کند. به خانه برو؛ لرزان، نه استوار؛ که این لرزه‌های آتشفشان نور است. به خانه برو، نمازگزار کوه نور، خورشید طالع شده از قله حرا!

☆✿☆✿☆

امروز، روز رقص حراست. امروز همه آسمانیان به شکرانه برگزیدنت کِل می‏‌زنند و تمام خاکیان، آسمانی شدنت را پای می‏‌کوبند. تو هلهله شادباش زمینی؛ تو بی‌کرانگی معنا، تو ابدیت واژه‌‏های شعری. حرا، واژه واژه اشک شد و غزلباران اذان جبرییل را به تماشا نشست. حرا از خویش برآمد و به آسمان شد. تو مبعوث شدی تا بارانِ رحمتِ فراگیرت بر ریگستانِ عطشناک جان ببارد و دستان تهی از گوهر ناب ایمان را به قنوتِ زلال دعا و نیایش ببرد. به نام خداوند، شرک را مچاله شده در زباله‏‌دان تاریخ بیانداز و یگانه‏‌پرستی را به نقاط دوردست ذهن‏‌ها پرواز بده! رسالت خویش را در گوش‌‏های پر شده از نادانی بریز! بخوان محمد! سرود عشق بخوان!

☆✿☆✿☆

سلام خداوند و فرشتگان، از عرش، با بادهای مهاجر به تو می‌رسد و تو امروز در راهی قدم خواهی زد که پایانش را فقط خورشید می‌داند و خودت و خدا. از رد گام‌های تو ای مبعوث! گلستان خواهد جوشید و از چشم‌های تو، اشراق، پرده می‌گیرد. سلام، ای جاری‌ترین جریان صبح در کالبد زمین! یا محمد! این فصل عاشقانه که آغاز می‌کنی، بوی کدام شعر نگفته مرا می‌دهد. کلماتم عاجزند از وصف آن چه تو در ثانیه صبح می‌خوانی در لحظه بی خودی. مبعث مبارک.

☆✿☆✿☆

حضرت رسول صلی الله علیه و آله در زلال جاری نبوت خداوندی و در پرتو گوهر گران‌سنگ وسعت اندیشه، سعه صدر و حُسن تدبیر والای خویش، توانست هدایتگر راه نور بر همه مردمان و در همه زمان‌ها باشد. عید برانگیخته شدن آن بزرگوار به پیامبری را خدمت سروران ارجمندم تبریک می‌گویم.

☆✿☆✿☆

بعثت فصلی بهاری در پهنه قرون بود که خداوند، محمد را هم چون گلی زیبا بر دامن رسالت نهاد و سرزمین بطحا را با فروغ چهره این خورشید، تابان کرد. عید مبعث حضرت رسول را تبریک عرض می‌نمایم.

☆✿☆✿☆

مبعث پیامبر خاتم پایان همه تباهی‌ها و سیاهی‌ها، روز مرگ جهل‌ها و ابوجهل‌ها، روز خشکیدن شریان شرک و روز مرگ تمامی حقارت‌ها، شقاوت‌ها و قساوت‌ها بر عموم حق‌جویان مبارک باد

☆✿☆✿☆

زبان دل حضرت محمد (ص) را به عشق می‌خوانَد و خرد در برابر علم لدنی او خیره مانده است. برگزیده شدن حضرت حضرت رسول الله (ص) به پیامبری بر تشنگان عشق و خرد مبارک باد. محمد (ص) نبوت را برانگیخت تا جهان بداند که او چراغ روشنگر هدایت است. عید بعثت بر جهانیان مبارک.

شما می توانید مجموعه اس ام اس عید مبعث و متن مولودی عید مبعث را نیز در ستاره مطالعه فرمایید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید