معنی حکایت کاردانی و پیام آن به زبانی ساده

کاردانی نام یکی از حکایت های روضهٔ خلد است. در این مطلب معنی حکایت کاردانی (معنی گنج حکمت کاردانی) را به همراه تفسیر پیام و معانی لغات آن آورده ایم.

معنی حکایت کاردانی و پیام آن به زبانی ساده

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – مجد خوافی نویسنده روضهٔ خلد است و حکایتی به نام کاردانی در این اثر وجود دارد که در فارسی پایه یازدهم آمده است. «روضه خلد» از نظیره های موفّق گلستان است که به تقلید از گلستان نوشته شده است. در این مطلب به بررسی معنی حکایت کاردانی خواهیم پرداخت.

 

حکایت کاردانی

 کشتی گیری بود که در زورآزمایی شهره بود. بدر در میدان او هلالی بود و رستم به دستان او زالی.

با جوانان چو دست بگشادی
پای گردون پیر بربستی

روزی یاران الحاح کردند و مرا به تفرّج بردند. ناگاه کشتی گیری از کناره ای درآمد و نبرد خواست، خلق در وی حیران شدند، زور بازویی که کوه به هوا بردی؟

از هر طرف، نفیر برآمد. در حال که کشتی گیر دست بر هم زد، پایش بگرفتم و سرش بر زمین محکم زدم.

 گفتم: علم در همه بابی لایق است و عالم در آن باب بر همه فایق، استعداد مجرد، جز حسرت روزگار نیست.

زور داری، چون نداری علم کار
لاف آن نتوان به آسانی زدن

 

معنی حکایت کاردانی

کشتی گیری بود که در زورآزمایی و پهلوانی بسیار معروف بود. او به اندازه ای قدرتمند بود که ماه کامل در میدان مبارزه با او، مانند ماه شب اول به صورت هلال بود و حتی رستم در برابرش مانند یک پیرزن، ضعیف و ناتوان بود. آن کشتی گیر زمانی که با کمک جوانان اقدام به انجام کاری می کرد حتی بر روزگار پیر هم غلبه می کرد و آن را شکست می داد.

یک روز به اصرار دوستان به گردش رفتیم. ناگهان کشتی گیر از گوشه ای بیرون آمد و خواست مبارزه کند. مردم با دیدن او شگفت زده شدند. کشتی گیر دارای چنان قدرتی بود که می توانست کوه را از جا در آورد و به طرف آسمان پرتاب می کرد. از هر طرف صدای فریاد بلند شد. در همان لحظه که کشتی گیر دست هایش را به نشانه شروع مبارزه به هم می زد، من پای او را گرفتم و سرش را محکم به زمین کوبیدم. به کشتی گیر گفتم: در مورد هر موضوعی، دانش و آگاهی داشتن بهتر است و انسان دانا در آن مورد (آگاهی داشتن در هر موضوعی) پیروز و برتر از دیگران می شود. کسانی که صرفا آمادگی جسمانی بدون تکنیک دارند، جز حسرت و پشیمانی روزگار چیزی ندارند. دانش هر کاری را باید داشته باشی و گرنه نمی توانی ادعای زورمندی کنی.

 

معنی کلمات

  • شهره: معروف، نامی
  • بدر: ماه کامل، ماه شب چهارده
  • هلال: ماه نو
  • در میدان او: در برابر او
  • زال: زن سفید موی
  • گردون: آسمان، روزگار
  • الحاح: اصرار کردن، پافشاری کردن، درخواست کردن ( واژه اهمیت املایی دارد)
  • تفرج: گشت و گذار، تماشا
  • حیران: سرگردان، سرگشته، شیفته، شگفت زده / مسند
  • خواست: درخواست کرد ( واژه خواست اهمیت املایی دارد.)
  • نفیر: فریاد و زاری با صدای بلند
  • برآمد: بلند شد
  • هرطرف: ترکیب وصفی، متمم ( هر: وابسته پیشین، صفت مبهم / طرف: هسته)
  • درحال: فورا، همان لحظه
  • باب: موضوع، مورد
  • لایق: سزاوار، شایسته
  • عالم: دانا، دانشمند
  • فایق: برگزیده، پیروز
  • لاف زدن: خودستایی کردن، دعوی باطل داشتن، تعریف و تمجید

 

پیام حکایت کاردانی

در هر کاری بخواهیم وارد شویم باید علم و دانش آن حیطه را کسب کنیم و بدون علم در هیچ زمینه نمی توانیم موفق باشیم. همچنین نمی توان با داشتن ادعا در کاری موفق شد، بلکه باید تکنیک های آن کار را آموخت.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید