شعر در مورد حضرت محمد | مجموعه اشعار و دوبیتی در وصف پیامبر

در وصف پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) شعرای زیادی دست به سرودن شعر زده اند. ولادت پیامبر، مبعث، اشعار نو، شعر در مورد حضرت محمد، دوبیتی و شعر کودکانه درباره پیامبر موضوعاتی است که شعرا به آن پرداخته اند.

علاوه بر شعر در مورد قرآن و عظمت آن، شعر در وصف پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) نیز بسیار سروده شده است. در این مطلب شعر درباره پیامبر (شعر درباره حضرت محمد) به مناسبت‌هایی همچون ولادت پیامبر و مبعث، همچنین اشعار نو، دوبیتی  و شعر کودکانه درباره پیامبر را می‌خوانید. 

 

شعر درباره پیامبر

اشعار مولانا در وصف حضرت محمد

نوریست میان شعر احمر
از دیده و وهم و روح برتر

خواهی خود را بدو بدوزی
برخیز و حجاب نفس بردر

آن روح لطیف صورتی شد
با ابرو و چشم و رنگ اسمر

بنمود خدای بی چگونه
بر صورت مصطفی پیمبر

آن صورت او فنای صورت
وان نرگس او چو روز محشر

هر گه که به خلق بنگریدی
گشتی ز خدا گشاده صد در

چون صورت مصطفی فنا شد
عالم بگرفت الله اکبر

★★★

خاک بالین رسول الله همه حِرز شفاست
حرز شافی بهرجانِ ناتوان آورده ام

گوهر دریای کاف و نون، محمّد کز ثناش
گوهر اندر کلک و دریا در بنان آورده ام

 

شعر درباره حضرت محمد
شعر درباره حضرت محمد

 

شعر سعدی در مورد پیامبر

ماه فرو ماند از جمال محمد (ص)
سرو نباشد به اعتدال محمد (ص)

قدر فلك را كمال و منزلتى نیست
در نظر قدر با كمال محمد (ص)

وعده دیدار هر كسى به قیامت
لیله اسرى شب وصال محمد (ص)

آدم و نوح و خلیل و موسى و عیسى
آمده مجموع در ظلال محمد (ص)

عرصه گیتى مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد (ص)

و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس‏
بو كه قبولش كند بلال محمد (ص)

همچو زمین خواهد آسمان كه بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد (ص)

شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد (ص)

شاید اگر آفتاب و ماه نتابد
پیش دو ابروى چون هلال محمد (ص)

چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمى‏گیرد از خیال محمد (ص)

سعدى اگر عاشقى كنى و جوانى
عشق محمد(ص) بس است و آل محمد(ص)

★★★

آن نور مبین که در جبین ماه است
وان ضوء یقین که در دلِ آگاه است

این جملة نور بلکه نور همه نور
از نور محمّدِ رسول الله است

 

شعر کوتاه درباره پیامبر (ولادت و مبعث)
شعر کوتاه درباره پیامبر

 

شعر فردوسی در مورد پیامبر

ترا دانش و دین رهاند درست
در رستگاری ببایدت جست

وگر دل نخواهی که باشد نژند
نخواهی که دایم بوی مستمند

به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی

 

شعر حافظ در مورد پیامبر اکرم

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

 

شعر شهریار درباره حضرت محمد

ستون عرش خدا قائم از قیام محمد(ص)
بین که سر به کجا می کشد مقام محمد (ص)

به جز فرشته عرش اشیان وحی الهی
پرنده پر نتواند زدن به بام محمد (ص)

به کارنامه منشور اسمانی قران
که نقش مهر نبوت بود به نام محمد (ص)

سوار رفرف معراج در نوشت سماوات
سرود صف به صف قدسیان سلام محمد (ص)

گسیخت هر چه زمان و گریخت هر چه مکان بود
که عرش و فرش به هم دوخت زیر گام محمد (ص)

اذان مسجد او زنگ کاروان قرون بین
خدای را چه نفوذیست در کلام محمد (ص)

خمار صبح قیامت ندارد این می نوشین
که جلوه ابدیت بود به جام محمد(ص)

به شاهراه هدایت گشود باب شفاعت
صلای خوان کرم بین و بار عام محمد (ص)

علی که کون و مکانش غلام حلقه به گوشند
مگر نه فخرکنان گفت من غلام محمد (ص)

بلی همان شه مردان و قرن اول اسلام
مگر نه شیر خدا گشته در کنام محمد (ص)

حریم حرمتش این بس که در شفاعت محشر
بمیرد اتش دوزخ به احترام محمد (ص)

گرت هوای بهشت است و حوض کوثر و طوبا
بیا به سایه ممدود مستدام محمد (ص)

سریر عزت عقبا حلال امت او باد
که بود راحت دنیای دون حرام محمد (ص)

اذان صبح عراقش صلای قتل علی بین
نوای زینب کبری نماز شام محمد (ص)

پیام پیک الهی چگونه بشنود ان قوم
که پنبه کرده به گوش دل از پیام محمد (ص)

به رغم فتنه دجال کور باطن ما باش
که وحش و طیرشود رام با مرام محمد(ص)

هنوز جلوه نداده است نور خود به  تمامی
خدا به جلوه کند نور خود تمام محمد (ص)

قیام قائم ال محمد(ص) است وکشیده
به قهر صاعقه شمشیر انتقام محمد (ص)

به ذوالفقار علی دیدی استقامت اسلام
کنون به قامت قائم بین قوام محمد (ص)

به کام دل نرسد شهریار در دو جهان کس
مگر خدا دو جهان را کند به کام محمد (ص)

 

شعر درباره ولادت پیامبر (س)
شعر درباره ولادت پیامبر (س)

 

شعر در مورد مبعث حضرت محمد

امروز قلب عالم و آدم حرای توست
این کوه نور شاهد حرف خدای توست

مکه دگر برای بزرگیت کوچک است
فریاد کن رسول که دنیا برای توست

اقرأ باسم ربک یا ایها‌الرسول
قران بخوان امین که همین آشنای توست

لات و هبل برای تو تعظیم کرده‌اند
وقتی که قلب سنگی عُزی فدای توست

خورشید و ماه بین دو دست تو دل خوشند
یعنی تمام تکیه عالم عصای توست

بعد از هزار سال دگر می‌شناسمت
وقتی که جای جای دلم رد پای توست

فریادتان تمام زمین را گرفته است
امروز هر چه می‌شنوم از صدای توست

★★★

ای ثناگوی تو رب العالمین
آفریدت بهر اهداف برین

برد جسمت مسجد الاقصای دور
جان پاکت تا به دریاهای نور

سینه ات بشکافت و قلبت بشست
از غم و از کینه‌ها وز رای سست

گفت در غار حرا آن پیک وحی
بهر خواندن با لبت بنما تو سعی

یک به یک خواندی تو آن آیات نور
حکمت حق در دلت کردی ظهور

گفت اقرا ای رسول پاک ما
ای تو زینت بخش این افلاک ما

پس بخوان با نام رب العالمین
آنکه انسان را بدادش علم و دین

آن که انسان آفرید از خاک و گل
سینه اش پر کرد از احساس و دل

بعد از آن بگذاشت در دستش قلم
سرنوشتت خود نگار بی بیش و کم

هرچه بنویسی همان خوانش کنی
بس بکوش تا جان خود پایش کنی

گرنگاری باقلم افکار زشت
می نشاید پانهی اندر بهشت

ای محمد ای رسول دین مهر
گو به خلقم یک پیامی از سپهر

کی همه ابناء آن اول بشر
پی نگیرید حرف آن استاد شر

تن کنید تقوای حق همچون لباس
بازبان دل بگوییدم سپاس

جان خود لبریز از ایمان کنید
نفس خود قربانی جانان کنید

«حسین رهنمایی»

★★★

تاریک بود شب – شب ظلمت – اما ستاره گفت: محمد
نورش پر از صدای خدا شد وقتی دوباره گفت: محمد

پرسیدم از ستوده‌ی انجیل، راهب رسید و گفت: محمد
بر روی لوح چرمی آهو چشمی کشید و گفت: محمد

بعدش گذاشت گوشه‌ی لب‌ها خالی سیاه و گفت: محمد
بعدش نشست وسیر نظر کرد در قرص ماه و گفت: محمد 

آمد صدا، صدای ملَک بود در آسمان سرود: محمد
هستی به وجد آمد و گل کرد بر شاخه‌ی وجود محمد

غار حرا به لرزه درآمد از وسعتی که داشت محمد
حتی میان سنگ ثمر داد آن دانه‌ای که کاشت محمد

در مکه «لا اله» اگر بود انداخت روی خاک محمد
الله را به آیینه آورد با آن دو چشم پاک محمد

زیبایی بهشت و نورش، تعبیر خُلق توست محمد!
اما به نام توست در این شهر صد دین نادرست محمد!

«فاسم صرافان»

 

بیشتر بخوانید: زیباترین اشعار مبعث حضرت محمد(ص)

 

شعر کوتاه در مورد ولادت حضرت محمد

صدای بال و پر جبرئیل می آید
شب است و ماه به آغوش ایل می آید

لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد
که ساقی از طرف سلسبیل می آید

لباس خاطره را از حریر عشق بدوز
حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید

نگاه آمنه از این به بعد می خندد
چرا که معجزه ای بی بدیل می آید

★★★

به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر
پسر چه گویم که به خلق، خدا عطا کرده پدر

★★★

ربیع آمده یعنی بهار پیغمبر
وانتهای غم بی‎شمار پیغمبر

طلوع می‎کند امروز، آیه‎های امید
طنین مژده به آل وتبار پیغمبر

پس از دوماه پیاپی؛ شکسته بالی‎ها
فرارسیده زمان قرار پیغمبر

اگرچه خون فراوان به پای گل‎ها ریخت
دوباره ریشه زد این گلعذار پیغمبر

لباس مشکی و شال عزا ز تن بدرید
به اذن ساقی کوثر،نگار پیغمبر

تمام آینه‎ها را خبرکنید امروز
رسید مژده که آمد بهار پیغمبر

 

همچنین بخوانید: مجموعه شعر میلاد پیامبر اکرم (ص) به مناسبت سالروز ولادت ایشان

 

دوبیتی در وصف پیامبر

ای احمدیان به نام احمد صلوات
هر دم به هزار ساعت از دم صلوات

از نور محمدی دلم مسرورست
پیوسته بگو تو بر محمد صلوات

★★★

السلام ای دُر اعلا والی ما رسول الله
السلام ای ماه مساء محرمِ اسرارِ الله

ای رهرو علم لااله الا الله رسول الله
السلام ای اسوه ی راه الله رسول الله

★★★

عرشیان امشب زمین را لاله باران می کنند
از گل خوش روی او بنگرجهانی را منور می کنند

خاک را خوشبو ز بوی عطر احمد می کنند
مکه را لبریز از سیمای سرمد می کنند

★★★

موسم سرور است، غرور است، نبی آمده
خاتم رسالت ز عدالت،به عالم همی آمده

آمنه به شور است که نور جلی آمده
حضرت محمد به شادی ز ره آمده

 

دوبیتی در وصف پیامبر اسلام
دوبیتی در وصف پیامبر اسلام

 

شعر نو در مورد پیامبر

والا پیامدار محمد
گفتی که یک دیار هرگز به ظلم و جور نمی ماند
برپا و استوار
هرگز! هرگز!
آنگاه تمثیل وار کشیدی عبای وحدت
بر سر پاکان روزگار
در تنگ پر تبرک آن نازنین عبا
دیرینه، ای محمد
جا هست بیش و کم آزاده را
که تیغ کشیده است بر ستم.

«سیاوش کسرایی»

 

شعر پیامبر برای کودکان

امروز چه روزِ خوبیه ، تولّدِ پیامبره
همون که از تاریکی ها، ما رو به نور می بَره

او حضرتِ محمّده، پیامبرِ مسلموناست
او اُسوه ی محبّت و صداقت و مهر و وفاست

اسمِ پدر، عبدالله و مادرش آمنه بود
به خاندانِ پاکِ او،خدا فرستاده درود

زمانِ او مردمِ شهر، بت ها رو می پرستیدن
تمدّنی نداشتن و با هم دیگه می جنگیدن

اما خدای مهربون، خواست که پیامبرش بیاد
مردم و ارشاد کنه ، یادشون بده دین و سواد

سلاحِ او محبّت و کتابِ او قرآنه
سرچشمه ی هدایت و سعادتِ انسانه.

«خدیجه اقدامی مقدم»

 

شعر کودکانه در مورد پیامبر
شعر کودکانه در مورد پیامبر

 

 آمد و لبحند زد
سفره‌اش را باز کرد

نان به یک گنجشک داد
کودکی را ناز کرد

بچّه‌های کوچه را
روی دستش تاب داد

غنچه‌های تشنه را
با محبّت آب داد

تا محمّد می‌رسید
غصّه‌ها می‌شد تمام

آخرین پیغمبر است
بر گل رویش سلام

«طیبه شامانی»

★★★

پیامبرم محمد
در آسمانها احمد

عبد الله پدر او
آمنه مادر او

خدیجه همسراو
فاطمه دختر او

دایه ی او حلیمه
با اخلاق کریمه

صل علی محمد
صلوات بر محمد

★★★

پیامبر عزیز ما
خیلی به عطر علاقه داشت

همیشه حتی در سفر
با خودش عطری بر می داشت

همیشه بوی عطر او
به جا می ماند تو کوچه ها

هر کسی رد می شد می گفت
چه بوی خوبی ای خدا

پیامبر خوب خدا
از این جاها رد شده

سراسر کوچه پر از
بوی محمد(ص) شده

هر جا می رفت آنجا می شد
باغ گل محمدی

همه با هم داد می زدند
خوش آمدی، خوش آمدی

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید