مثل ،سخن كوتاه و مشهوری است كه به قصهای عبرت آميز يا گفتاری نكته آموز اشاره میكند و جای توضيح بيشتر را میگيرد. کوتاه بودن ضرب المثلهای فارسی جذابیت آنها را چند برابر کرده است. در این بخش از ستاره قصد داریم به بررسی معنا و مفهوم انواع ضرب المثل با حرف م بپردازیم.
فهرست انواع ضرب المثل با حرف م
مادر را ببین، دختر را بگیر
سفارش به خواستگار برای انتخاب همسر به این معنی که: چون دختر زیر نظر و زیر دست مادرش بزرگ شده از لحاظ لیاقت و هنرمندی و خانهداری تا حدّ زیادی به او شباهت دارد.
مادر زنت دوستت داره
به کسی میگویند که به موقع بر سر سفرة غذا و هر چیز آماده و بیدردسری از راه برسد.
مادر فولاد زره
اصطلاحاً به زن چاق پیر خشن میگویند.
مادر که نباشه باید با زن بابا ساخت
هر چیز مورد نیاز که اصل و بهترین آن یافت نشده یا قابل دسترسی نباشد ناچار باید به کمتر از آن رضایت داد.
مار از پونه بدش میآید در لونهاش سبز میشود
معمولاً آدم از هر چیز که متنفر و بیزار و گریزان باشد با آن روبرو شده یا بر سرش آمده و نصیبش میگردد.
مار در آستین پروراندن
شخص خیانتکار یا دشمن خطرناکی را بیاطلاع پروراندن و به او محبت و رسیدگی کردن.
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد
کسی که بلایی بر سرش آمده و تجربه تلخی از چیزی دارد، در آن مورد بدگمان و محتاطتر میشود.
ماست مالی کردن
پوشاندن و اصلاح ظاهری و بیفایدةی عیب یا خرابکاری.
ماستها را کیسه کردن
ترسیدن و حساب کار خود را کردن، جا زدن و تسلیم شدن.
ماشین مشدی ممدلی، نه بوق داره نه صندلی
به طعنه و مسخره در مورد هر اتومبیل خراب و قراضه میگویند.
مال بد بیخ ریش صاحبش
چیز بد و عیبناک ناچار همیشه نزد صاحبش باقی مانده و صاحب باید آن را تحمل و نگهداری کند چون کسی حاضر به پذیرفتن آن نیست.
مال مفت و دل بیرحم
بعضیها وقتی به چیز مفت و مجانی میرسند بدون رعایت اصول و اندازه با بیرحمی از آن استفاده میکنند.
مال یک جا میرود ایمان هزار جا
خطاب به شخص دزد زده که بدون اینکه مطمئن باشد به کسی یا کسانی مظنون باشد و تهمت بزند.
مأمور است و معذور
کسی که در مورد کاری از خود اختیاری ندارد و مجبور است فقط دستور را اجرا کند.
ماه زیر ابر نمیماند
بالاخره حقیقت آشکار خواهد شد و راز برای همیشه پنهان نخواهد ماند.
ماهی به دمش رسیده
کار به مراحل پایانی خود رسیده، وقت کار یا چیزی سر آمده.
ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است
هیچگاه برای انجام کاری دیر نیست و هر لحظه میتوان اقدام کرد، کار هر زمان شروع کنی چنان است که پیش از آن شروع کردهای.
مایه تیله
سرمایه و دارایی، پول و پَله.
مته به خشخاش گذاشتن
دقت و وسواس و سختگیری بیمورد و بیش از حد در انجام کاری.
مثل انار ترکیدن
کنایه از ترکیدن بغض و به شدت به گریه افتادن.
مثل برج زهرمار
کنایه از آدم بسیار اخمو و عبوس و ترشروی.
مثل برق
با سرعت بسیار.
مثل بید لرزیدن
کنایه از ترسیدن زیاد.
مثل پنجه آفتاب
کنایه از آدم بسیار زیبا و دلربا.
مثل ترقه پریدن
کنایه از ناگهان عصبانی و آتشی شدن.
مثل جن بو داده
اشاره به آدم زبل و زرنگی که هر کاری از دستش بر میآید.
مثل جن و بسمالله
دو چیز یا دو کس که هرگز نزدیک هم نیایند و از یکدیگر فراری باشند.
مثل خر در گل واماندن
کسی که در انجام کاری فرومانده و عاجز شده باشد و قادر به ادامهاش نباشد.
مثل زن سعدی
زن نافرمان و گریزپا که کمتر در خانه قرار گرفته و بیشتر در کوچه وخیابان و گشت و گذار باشد، زن ددری.
مثل سگ ترسیدن
ترس و وحشت زیاد از کسی یا چیزی.
مثل سگ و گربه به هم پریدن
درگیری و مشاجره و ناسازگاری دائمی بین دو نفر.
مثل سیبی که از وسط نصف شده
دو چیز یا دو شخص که دقیقاً و کاملاً مثل هم باشند، شباهت فراوان دو چیز یا دو نفر.
مثل شیر برنج
به آدم شل و وارفته و بینمک میگویند.
مثل عنق منکسره
بداخلاق و ترشرو.
مثل قالی کرمانه
اشاره به کسی که هر چه سنش بالا میرود خودش رنگ و روتر میشود (معروف است که قالی کرمان هر چه بیشتر پا میخورد بیشتر رنگ باز کرده و مرغوبتر میشود).
مثل کبک سرش را زیر برف کرده
کسی که متوجه عیب خود نیست و از اوضاع و محیط دور و برش بیخبر است و نمیداند در اطرافش چه میگذرد و مردم راجع به او چه میگویند، گویی آنها را نابینا میپندارد.
مثل کنیز حاج باقر
بداخلاق و غرغرو، کسی که خیلی نق میزند.
مثل گدای سامره
لخت و عوری، پررویی و پرمدعایی.
مثل مار خوش خط و خال
کسی که ظاهری خوب و فریبنده اما باطنی زشت و پلید و بد ذات دارد.
مثل ماست
شل و وارفته و بیرمق.
مثل مربای آلو
آدم شُل و ول و بیحال.
مثل مرغ سرکنده
کلافه، بیآرام و قرار، پریشان و مظطرب.
مثل موش آب کشیده
کسی که خیلی خیس شده و یا از آب و گل و لای بیرون آمده باشد.
مثل یخ وا رفتن
از خبر ناگوار یا ناامید کنندهای حیران، شُل و از خود بیخود شدن.
محل سگ نگذاشتن
بیمحلی بیش از حدُ و اندازه.
مخ جوش آوردن
کنایه از شدت عصبانیت و یا گرما.
مدینه گفتی و کردی کبابم
افسوس کسی که به یاد گذشته از دست رفته افتاده و یاد و خاطره خوب یا بد چیزی یا کسی برایش تجدید و زنده شود.
مرا به خیر تو امید نیست، شرّ مرسان
اگر نفعی نمیرسانی لااقل ضرر هم نزن، اگر کمکی نمیکنی لااقل مزاحمت و دردسر هم ایجاد نکن.
مرد دو زنه جاش تو مسجده
چرا که نزد هیچکدام آسایش و همچنین ارزش و احترام آنچنانی ندارد.
مرد را باید دست به پشتش بزنی خاک بلند بشه
مرد باید اهل کار و تلاش باشد.
مرده را که رو بدهی به کفنش خرابی میکند
به کم ظرفیت که ارزش و اهمیت داده شود، پرتوقع و پررو میشود.
مرغ همسایه غازه
چیزهای دیگران به نظر بهتر و چشمگیرتر از مال خود آدم میآید.
مرغ یک پا داره
کنایه از یکدندگی و لجبازی، با قُدّی و سماجت روی حرف خود ایستادن.
مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه
به این معناست که از قیافه و طرز رفتار طرف میتوان دریافت که چه کاره است. به نظر میرسد که کلمه صحیح به جای انجیر (نچیر به معنای گوشت) بوده است که هنوز در برخی از نقاط کشور استفاده میشود. به این معنی که پرندهای مانند عقاب که گوشتخوار است انتهای نوکش کج بوده و از فاصله دور مشخص و عیان است در حالی که اگر گنجشکی این ادعا را کند کافی است به نوکش نگاه کرد و دریافت که دروغ میگوید.
مرگ خوبه برای همسایه
هر چیز بدی را برای دیگران خواستن، در خطر و ضرر دیگری را جلو انداختن.
مرگ میخواهی برو گیلان
کسی که در موقعیت مناسب و ایدهآل قرار گرفته و چیزی کم نداشته باشد و بازهم گلهمند بوده و ناز بکند.
مرگ یکبار شیون یکبار
به سیم آخر زدن و قضیه را تمام کردن، هرچه باداباد گفتن.
مروارید باشه، غلتون باشه، ارزون باشه
خوش سلیقه و مشکل پسندی که بخواهد چیزی همه محاسن و مزایا را با هم داشته باشد.
مزه دهن کسی را چشیدن
قصد دانستن و پیبردن به نظر یا هدف کسی، سر در آوردن از مقصود دیگری.
مستی و راستی
در هنگام مستی عقل و هوش و قوه ادراک شخص زایل شده و هرچه در دل وجود دارد راست و حقیقتی بیان شده و اسرار فاش میگردد.
مشت کسی باز شدن
رسوا و برملا شدن، راز یا دروغ کسی افشا و آشکار گردیدن.
مشت نمونه خروار
جزء و مقداری از هر چیزی که نشان دهندة کیفیت و خصوصیت کل آن چیز باشد.
مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید
رفتار هر کس باید معرّف و بیانگر فضائل و منزلت او باشد نه اینکه دیگران از او تعریف کنند.
مشکلی نیست که آسان نشود/ مرد باید که هراسان نشود
هر مشکل و مسئلهای راه حلی داشته و با عقل و همّت بالاخره حل خواهد شد، نباید ترسید و جا زد.
معما چون حل گشت آسان شود
اشاره به کسانی که پس از حل معضل و رفع مشکل ادعای کاردانی میکنند.
مغز خر خوردن
دیوانگی، نفهمی، متوجه امر نبودن.
مگس پراندن
کنایه از بیکاری بیش از حدّ.
مگسی شدن
بد اخلاق و عصبانی شدن، سماجت و بد خُلقی برای به کرسی نشاندن حرف (نظر به سماجت و آزارندگی مگس).
مگه سر آوردی؟
کسی که پشت هم و با عجله در بزند و بیقراری نشان دهد.
ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل
داشتن سواد و تحصیلات به تنهایی دلیل بر انسانیت و فضیلت نیست چرا که آدمیت و تکامل از مجموع تمام فضایل انسانی که علم جزئی از آن است حاصل میشود.
ملانصرالدین کاری نداشت سوزن به تخمش میزد داد میکشید
کسی که به دست خود برای خود دردسر درست کند.
ممه را لولو بُرد
ناامید کردن و عدم امکان انجام کاری یا موقعیتی که در گذشته انجام شده.
من اینور جوی تو اونور جوی
به حالت قهر از هم جدا شدن، تسویه حساب قهر آمیز.
منتر کردن
کسی را در کاری و یا در جایی سرگردان و معطل و علاف کردن.
من مرده تو زنده
اتمام حجت کسی که پیشبینی و نظر خود را درست دانسته و به وقوع آن مطمئن باشد اگرچه بعد از مرگش.
من میگم نره، اون میگه بدوش
هنگامی که عدم امکان اجام کاری را با دلیل و منطق به کسی بگویند و او باز هم به دلیل نفهمی یا زورگویی خواسته خودش را تکرار کند.
مواظب مالت باش مردم را دزد نکن
به دقت مراقب چیزهایت باش تا به دیگران تهمت دزدی نزنی.
مو را از ماست کشیدن
اشاره به دقت و نکتهبینی و حساسیت بیش از حدّ، ریزبینی و جزئینگری بیاندازه.
مورچه چیه که کله پاچش باشه
چیز کوچک و بیارزشی که جزئی از آن را بخواهند.
موش دواندن
در کار کسی خلل و مشکل مزاحمت ایجاد کردن.
موش موشک آسه بیا آسه برو که گربه شاخت نزنه
سفارش به احتیاط و ملاحضهکاری به خاطر اوضاع نامساعد و اجتناب از شرّ و ضرر و خطر.
موش و گربه بازی
رفتاری توأم با تعقیب و گریز و آمیخته با فریب و خدعه و ریا.
موشه تو سوراخ نمیرفت جارو به دمش میبست
مشکل و گرفتاری و دردسر اضافه برای خود بوجود آوردن.
مو لای درزش نمیره
بسیار دقیق و حسّاس عمل کردن.
موهاشو تو آسیاب سفید نکرده
اشاره به آدم با تجربه و دنیا دیده.
موی بدن سیخ شدن
ترسیدن یا چندش شدن به دلیل مواجه شدن با مسئلهای هولناک یا دلخراش و ناگوار.
موی کسی را آتش زدن
در جا و به موقع سر رسیدن و درجایی حاضر شدن.
مویی از خرس کندن غنیمت است
از آدم خسیس یا بد حساب و لدهکار اگر یک چیز کوچک و بیارزش هم گرفته شود غنیمت است.
مهرم حلال، جونم آزاد
حرف زنی که از دست شوهر به ستوه آمده و در صدد جدایی و نجات خود باشد.
مهره مار داشتن
قدرت فراوان در جلب و جذب علاقه و توجه دیگران داشتن.
میان پیغمبرها جرجیس را پیدا کرده
کسی که بدترینها را انتخاب کرده باشد.
میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از زمین تا آسمان است
اشاره به دوچیز ظاهراً مشابه که از نظر ارزش و منزلت تفاوت زیادی با یکدیگر داشته باشند.
میمون هر چی زشتتره، بازیش بیشتره
اشاره به آدم زشت یا معیوب که ادا و اطوار و رفتار ظاهری نامتناسب و نامعقول هم داشته باشد.
میوهاش به هنده
انگار نوبرش را آورده.
میهمان گرچه عزیز است ولی همچون نفس خفه میسازد اگر آید و بیرون نرود
کنایه از یاد ماندن میهمان پررو در خانه میزبان که باعث خستگی و ناراحتی و مغذب شدن او میشود.
از اینکه با مجموعه زیبا و جذاب “ضرب المثل با حرف م” همراه ما بودید بسیار سپاسگزاریم. لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما به اشتراک گذارید.