گاهی بیان یک ضرب المثل تاثیری بیش از ساعتها سخنرانی خواهد گذاشت. جملاتی که به طور کنایه آمیز و پندآموز به ما درس زندگی و رستگاری میدهند. ضرب المثلهای فارسی از جمله منابع عظیم این امثال هستند که در دستههای مختلفی قرار میگیرند. در این بخش به بررسی معنا و مفهوم انواع ضرب المثل با حرف س خواهیم پرداخت.
انواع ضرب المثل با حرف س
سالی که نکوست از بهارش پیداست
چیز یا کار بد و نادرستی که آخر و نتیجه اش از همان اول معلوم باشد.
سایه کسی را با تیر زدن
دشمنی و کینه بیش از حد نسبت به کسی داشتن.
سبزی کسی را پاک کردن
نزد کسی چاپلوسی و مجیز گفتن، تملق گویی کسی به منظور خاصی.
سبک سنگین کردن
درباره خوب و بد حرف یا کاری فکر کردن و سنجیدن.
سبیلش آویزان شده
کسل و دمغ شدن به جهت ناکام ماندن و کنف و نامید شدن.
سبیل کسی را چرب کردن
برای پیشبرد کار با پول و رشوه طرف را راضی کردن.
سال به سال دریغ به پارسال
افسوس گذشته و اینکه هرسال از سال قبل بدتر است.
ستاره سهیل شده
کسی را خیلی دیر به دیر بتوان دید.
سحر خیز باش تا کامروا شوی
صبح زود از خواب بیدار شدن هم باعث سرحالی است و هم میتوان به تمام کار های روزانه رسیدگی کرد.
سخت بگیری، سخت میگذره
کارها را باید ساده و آسان گرفت تا زندگی یه راحتی سپری شود.سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش.
سخن را سر است ای خردمند و بن میاور سخن در میان سخن
دوری کردن از میان حرف دیگران پریدن
سراپا گوش بودن
با دقت و حواس جمع گوش کردن.
سر از پا نشناختن
خوشحالی و شادمانی بیش از حد.
سر بسته گفتن
مطلبی را کامل و روشن بیان نکردن و آن را لفافه و به طور مختصر گفتن.
سر به بیابان گذاشتن
به ستوه آمدن و فرار کردن از خانه و کاشانه برای آسوده بودن.
سر به زنگاه
درست به موقع و در زمان حساس.
سر به سر، بیدردسر
چیزی را با چیز دیگر مبادله و معاوضه کردن.
سر به سنگ خوردن
بر اثر کار یا راهی اشتباه شکست خوردن و رنج و مرارت کشیدن را تحمل کردن اما تجربه آموختن، گوشمالی و تنبه شدن در اثر گردش زمان.
سر به هوا
کسی که دقت و تمرکز ندارد و حواسش جمع و دقیق نیست.
سر بیگناه پای دار میرود اما بالای دار نمیرود
بیگناه ممکن است برای مدتی متهم شود، اما بالاخره بیگناهیاش ثابت میشود.
سر پیاز ی یا ته پیاز؟
به کسی میگویند که بدون حق و اجازه خود را داخل حرف و کاری که مربوط به او نیست بکند(یعنی تو چیکارهای).
سر پیری و معرکه گیری
به کسی گفته میشود که در سن پیری کاری را که در شأن او نیست انجام دهد.
سر خر را برگرداندن
تغیر دادن راه، یا عوض کردن حرف، تغییر مسیر دادن.
سر دیگ حلیم، روغن میرود
زودتر از موقع و با عجله سر کاری رفتن.
سر را با پنبه بریدن
با نرم خویی و زیرکانه کار و نیت ناپسند خود را عملی ساختن و کسی را گرفتار کردن.
سرش برای فلان کار درد میکنه
بسیار مشتاق انجام آن کار و تحمل مشکلات احتمالیاش است.
سرش بره قولش نمیره
آدم بسیار خوش قول و مورد اطمینان.
سرش به تنش زیادی میکنه
کسی که سراغ خطر بزرگی میرود.
سرش به تنش میارزه
به شخص محترم و درست حسابیمیگویند.
سرش تو لاک خودشه
کاری به کار کسی نداره.
سر قبری گریه کن که مرده توش باشه
انجام کاری که فایده داشته باشد.
سر کسی را زیر آب کردن
کسی را مخفی و پنهان کردن یا کشتن و از بین بردن.
سر کسی شیره مالیدن
گول زدن و مغبون کردن.
سر کیسه را شل کردن
خرج کردن و بخشیدن.
سرِ رشته گم کردن
راه رسیدن به مقصود را از دست دادن
سرش از خودش نیست
جوانمرد و بخشنده است
سرش برود زبانش نمی رود
سخت حاضر جواب است
سُرنا را از سر گشادش میزند
کار را از راه و روش معمول آن انجام نمیدهد
سر گندهاش زیر لحاف است
وقتی جزء ناچیزی از حقیقتی آشکار شده و هنوز قسمت بزرگ مشکل کار و گرفتاری، باقی مانده و در پیش باشد.
سرم را بشکن نرخم را نشکن
در دو معنی:
۱- کسی که حاضر است سرش بشکند اما قدر و ارزشش کم نشود.
۲- حرف کاسب و کارگری که با او زیاد چانه بزنند و او حاضر به کم کردن نرخش نباشد.
سُر و مُر و گنده
چاق و سلامت و سرحال.
سرمه را از چشم میدزدد
کسی که در دزدی مهارت فراوانی دارد.
سر و ته یک کرباس
همه یک جور و مثل هم.
سر و دست شکستن
شدیدا طالب چیزی یا کسی بودن و نسبت به آن اشتیاق فراوان نشان دادن.
سرو گوش آب دادن
کسب اطلاع کردن، به دست آوردن خبر.
سری تو سرها در آوردن
برای خود، کسی و کارهای شدن، بزرگ و با قابلیت و سرشناس شدن.
سری که درد نمیکنه دستمال نمیبندند
بیهوده و بیمورد نباید خود را به دردسر انداخت و مشکل و نگرانی به وجود آورد.
سفره دل را باز کردن
حرف دل و راز خود را با دیگران در میان گذاشتن.
سفره نینداخته، بوی مشک میدهد
تقدیم هدیه یا انجام کار بیارزشی که زورکی و خارج از حد توان باشد، بهتر و آبرومندتر است که انجام نشود.
سفره اش همیشه پهن است
اسرار خود و خانواده اش را به طول و تفصیل برای دیگران شرح می دهد
سفید سفید صد تومن، سرخ و سفید سیصد تومن، حالا که رسید به سبزه هرچی بگی میارزه
برتری دختر گندمین یا سبزه رو بر دیگران.
سق سیاه
نفرین گیرا، بدنفوسی که پیش بینیاش درست از آب درآید.
سکوت علامت رضاست
سکوت در برابر نظرخواهی یا در قبال انجام کار و یا معامله، به منزله پذیرفتن و رضایت به انجام آن کار میباشد.
سکه یک پول سیاه کردن
خفیف و بیآبرو کردن، بیحرمت و بیارزش نمودن (در حد بیارزشی یک پول سیاه).
سگ دو زدن
تلاش و دوندگی بیش از حد در پی کسب روزی یا برای انجام کاری.
سِگِرمهها تو هم رفتن
اخم کردن.
سگ زرد برادر شغال است
دو چیز یا دو نفر که در بدی مثل هم باشند.
سگ سوزن خورده
بیقرار، سردرگم و پریشانی که بیوقفه و بیهدف در تلاش و تقلا باشد.
سگش به از خودشه
در مورد کسی یا بچهای که از او تعریف بیمورد شده میگویند.
سگش به این میارزد
مبالغه در برتری چیزی یا فردی بر چیز یا فرد مشابهش.
سگ صاحبش را نمی شناسد
ازدحام مردم در آنجا زیاد است
سلام سلامتی است
کمترین فایده سلام خیری است که در این کلمه وجود دارد و شخص با ادای آن در واقع برای طرف مقابل آرزوی سلامتی و برکت میکند.
سلام گرگ بیطمع نیست
باز کردن باب دوستی و صمیمیت از سوی بیگانه که با سلام آغاز میشود ممکن است از روی طمع و چشم داشت باشد باید مواظب بود.
سنبهاش پر زور است
خیلی عصبانی و ناراحت است.
سنگ بزرگ علامت نزدن است
طرحها و نقشهها و یا تهدیدهای بزرگ و بیش از حد توانایی که انجام آن غیر ممکن باشد.
سنگ به در بسته میخورد
همه گرفتاریها برای آدم بیچاره و گرفتار پیش میآید، بدبختی روی بدبختی آمدن.
سنگ تمام گذاشتن
کاری را به طور کامل و به نحو احسن و شایسته انجام دادن و از هیچ چیز کم نگذاشتن.
سنگ روی سنگ بند شدن
چیزی در جای خودش باقی نماندن و هرج و مرج بوجود آمدن.
سنگ کسی را به سینه زدن
از کسی طرفداری وجانبداری کردن.
سنگ مفت، گنجشک مفت
استفاده از فرصتهای مناسب که احتمال سود بردن دارد و اگر فایده نداشته باشد ضرری هم ندارد.
سنگها را واکندن
دو نفر که بر سر موضوعی با هم صحبت کنند تا از منظور یکدیگر مطلع شده و کار و تکلیف هر دو روشن و مشخص شود.
سنگ روی یخ شدن
پیش دیگران شرمسار شدن
سوتی دادن
خرابکاری و اشتباه غیر عمدی و سهل انگارانه، خطا و اشتباه سادهلوحانه.
سوسکه بچهاش از دیوار بالا میرفت، میگفت قربون دست و پای بلوریت
اشاره به لوس و ناز کزدن بچه و اینکه: فرزند هر کسی به نظر خودش زیبا و بدون عیب و ایراد است. و یا هر کس عقل خود به کمال میبیند و فرزند خود به جمال.
سه تار زدن
به هدر دادن و از بین بردن مال و سرمایه در راه بیهوده.
سیاه کاسه
خسیس، بخیل
سیب پای درختش میافتد
ماهیت و شخصیت هر کس نشان دهنده خانواده و اصالت اوست و از آنجا سرچشمه میگیرد.
سیب زمینی بیرگ
کسی که از چیزی ناراحت و دلخور نمیشود و هیچ چیز برایش ناخوشایند نیست. خونسرد و بیتفاوت.
سیب سرخ برای دست چلاق خوبه
چیز یا شخص خوب و شایسته نصیب آدم بد و نالایق شدن.
سیر از گرسنه خبر نداره، سوار از پیاده
ثروتمند و توانگر از حال و درد فقیر و بینوا بیخبر است.
سیر به پیاز میگه بد بو
کسی که خودش پر از عیب و ایراد است اما کوچکترین عیب دیگران را بزرگ جلوه میدهد.
سیزده بدر سال دگر خونه شوهر بچه بغل
شعری که معمولا دختران در روز سیزده بدر هنگام گره زدن سبزه میخوانند.
سیلی نقد به از حلوای نسیه
هرچه نقد به دست آید هر چند کم و اندک باشد بهتر از چیزی است که زیاد اما دیر و با وعده و وعید به دست آید.
از اینکه با مطالعه انواع ضرب المثل با حرف س همراه ما بودید بسیار سپاسگزاریم. آیا ضرب المثلهای دیگری میشناسید که با حرف س آغاز شده باشند؟ لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما به اشتراک گذارید.