یک دختر چادری هستم، با توجه به علائق خودم نوع پوششم را انتخاب کردم. در یک رشته مهندسی تحصیل کردم که چادر برایم کاملاً محدودیت بود اما کنارش نگذاشتم. در حال حاضر هم در همین کشور در نهایت قانون مداری زندگی میکنم. دیگر باید به چه چیزی اعتراف کنم تا حساب مرا از حساب معاندان آنور آبی جدا کنید و حرفم درباره حجاب را از روی دلسوزی بدانید؟
هرچند هرچه بگوییم آنها که نمیخواهند حرف حساب را بشنوند جوابشان و حرف اول و آخرشان یکی است: ما خودمان بهتر بلدیم چه کار کنیم و منظورشان از «کار» خرابتر کردن اوضاع و ایجاد شکاف در جامعه است.
معضلات حجاب داشتن
با این مقدمهای که گفتم و با حرفهایی که در ادامه خواهم گفت، احتمالاً تنها چیزی که عایدم میشود این است که چوب دو سر طلا بودنم، طلاییتر میشود. اما بعضی حرفها مبتلابه تعداد زیادی از افراد جامعه است و اگر گفته شود، شاید قدم کوچکی باشد برای اینکه درک بهتری از یکدیگر داشته باشیم و مهربانانهتر رفتار کنیم.
حجاب رسانهای ندارم!
اگر بگویند حجاب را تعریف کنید و یک متن ادبی هم برای آن بنویسید، نوشتنش حتی برای بیحجابها هم خیلی راحت است. از بچگی گوش همه ما از متانت، مصونیت، زیبایی و آرامشی که چادر به همراه دارد، پر شده است، هرجا رفتهایم بیلبوردهای حجاب را دیدهایم و هر کانالی از تلویزیون کارشناسهای مذهبی این حرفها را برایمان به تکرار گفتهاند. اما این دفعه قضیه حجاب دارد به جاهای باریک کشیده میشود.
از چند سال پیش این سیر به قهقرا رفتن، آغاز شده است و اتفاقاتی دست به دست هم میدهند تا اشک چادریها هم درآید. البته نه اشک همه چادریها و نه آنهایی که از چادرشان نان میخورند؛ اما مطمئنم تعداد زیادی از عامه مردم احساس مرا دارند.
میخواهم بگویم ما نورچشمی هیچکس نبودیم. دلیل چادری شدن من علایق شخصیام بود. هرکسی برای زندگی خودش یکسری اولویتهایی دارد. یکسری خط قرمزهایی و من به عنوان یک انسان آزاد بودم که پوششم را با توجه به اولویتها و خط قرمزهای زندگیام انتخاب کنم. نه تنها اجبار خانوادگی نداشتم بلکه کاملاً برعکس در برهههای مختلف از طرف خانوادهام به برداشتن چادر تشویق شدم. چادر نه باعث شد دستم جایی بند شود و نه نزد کسی محبوبم ساخت. همانگونه که علی ماند و حوضش، من ماندم و چادرم تا امروز که دیگر بیشتر از همیشه احساس تنهایی میکنم.
غریبههایی به نام چادر سیاهها
اصلاً و ابداً قصد مظلومنمایی یا اینکه خودم را قربانی نشان بدهم ندارم. درک میکنم که این روزها وضعیت کسانی که مخالف حجاب هستند، از من وخیمتر است اما اوضاع ما چادریهای معمولی هم چندان گل و بلبل نیست. میپرسید چطوری؟ اینها واقعیتهای زندگی من هستند که به چند مورد آن اشاره میکنم.
چند اپیزود از زندگی روزمره یک دختر چادری
یکم
طبق معمول تنها هستم. با یک پلاستیک پر از مقوا و خرت و پرت نقاشی فاصلهای را راه رفتهام، تصمیم میگیرم وارد یک کافیشاپ شوم تا چیزی بنوشم و خستگیای درکنم. پشت میز کوچکی که مینشینم، ناخودآگاه و واقعاً ناخودآگاه چشمم به پسر و دختر روبرویی میافتد. دختر با رعب و وحشت نگاهم میکند و دستش را روی کیفش میگذارد. سرم را پایین میاندازم: من نباید نگاه کنم.
دوم
همین چندوقت پیش توی اتوبوس اشاره کردم به گوش دختری که روبرویم نشسته بود. ابروهایش چین خورد و چشمهایش لرزید. شالش را روی گوشهایش کشید. گفتم:«میخواستم بگم گوشوارههاتون خیلی خوشگله. من عاشق زیورآلات ستارهای هستم». خندید و سرش را تکان داد اما هنوز ته مانده نگرانی توی چشمهایش موج میزد.
سوم
توی پارک هم همین آش است و همین کاسه! گوشههای دنج پارک محل عبور ممنوع است برای من. چون اگر بروم آرامش بقیه افراد جامعه را برهم میزنم. کمکم دارم به این نتیجه میرسم که باید از کسوت ارشادیها دربیایم ولو عاشق چادرم باشم. من که نمیتوانم به خودم صد تا اتیکت آویزان کنم: من هم حس زیبایی شناختی دارم؛ اگر نگاهتان کردم، منظور بدی ندارم؛ لبخندهای من دوستانه هستند؛ من هم یکی هستم مثل شما، به خدا یک شهروند معمولی هستم… نمیتوانم و مجبورم در سکوت غصه بخورم.
حرف آخر
جمع همه آنچه گفته شد، اینکه نه برای حجاب نگرانم و نه برای دیده شدن زیباییهای دختران سرزمینم. هرکسی برای زندگیاش و چگونه زندگی کردنش حق انتخاب دارد. آن چیزی که مرا نگران کرده است این است که دو دسته شویم و در برابر هم قرار بگیریم، دو دسته که یکدیگر را باور ندارند، با دیدن هم اخمهایشان توی هم فرو میرود و نمیتوانند به راحتی همدیگر را در آغوش بکشند.
مسئولان برای بار چندم ما را ـ قشر عادی جامعه را ـ ناامید کردهاند. بیایید خودمان دستمان را توی دست یکدیگر بگذاریم و بگوییم: با هر پوششی که هستی، دوستت دارم. بیا بنویسیم که… خدا همه ما را دوست دارد.
یادداشت اختصاصی ستاره
سارا
بعضی از دوستان نوشتن کسی که این دین رو انتخاب کرده باید به ایشون بگم ما هیچ حق انتخابی در مورد دین مون نداشتیم اولا .. اجباری بوده که از طرف یا خانواده یا مدرسه بهتون تعلیم داده شده . دوماً در دین اسلام و در کتاب خدا خیلی جاها از کفر ، گران فروشی ، تهمت و غیبت ، ضایع کردن حق پدر مادر و … توضیح داده شده ولی متاسفانه شما فقط چسبیدید به قانون حجاب در حالیکه بقیه گناهان کبیره رو اصلا نمی بینید ؟؟؟
مهدی
در شرکتی کار می کنم که همکاران روی پروفایل هاشون عکسهای بی حجابی می گذارن و ما مجبوریم بدلایل کاری باهاشون صحبت کنیم روی پلتفرم های مختلف .. جالبیش اینجاست که هیچکدوم از آقایون با دیدن این عکس های بی حجابی اذیت نمیشن حتی اگر مذهبی باشن .. پس داشتن چشم پاک و تقوی ربطی به محیط نداره ضمن اینکه ما در کشوری زندگی میکنیم که خانمها نسبتاً لباسهای پوشیده تری می پوشن .
راحیل
میخوام به دوستانی که مخالفت کردن بگم چرا حجاب اجباری مساله است ؟
ببینید من دوستان مسیحی دارم که اصلا حجاب تعریف نشده براشون ، از طرفی در خانواده ما کلا پوشش آزاده یعنی اینکه خیلی از اقوام ما داخل خونه به اصطلاح جلوی نامحرم حجاب ندارن . الان دختر من که تو خونه این صحنه رو می بینه کاملا می فهمه که ما دارای نوعی حجاب اجباری هستیم . و این از نظر روانشناسی برای کودک خیلی بده که ببینه خانواده اش چندارزشی هستن یعنی داخل خونه یکجور و بیرون از خونه جور دیگه ای پوشش دارن .
بدون نام
اینکه بقیه یا در جاهای دیگر دنیا هم کاری را میکنند پس درست است از سفسطه های رایج است. اگر در همه جای دنیا مخالفانشان را میکشند مجوزی برای درست بودن قتل نیست! کمی انسانیتر نگاه کنید و از محدودهی این سفسطهها بیرون بیایید. حجاب اجباری و اصلا دین اجباری به هیچوجه انسانی و حتی اسلامی هم نیست. این اجبار و فشار و زور بلای بزرگتری سر جامعه آورده که همان کینه و دودستگی است! در ضمن ارتباط چراغ راهنمایی رانندگی و رعایت حجاب و مشابهتشان اصلا مشخص نیست. لطفا شباهتش را منطقی (اگر میتوانید) توضیح دهید. (در پاسخ به آقای رضا)
محمد
تیترش اصلا خوب نبود و اینطور به نظر میرسه که در نقد حجاب هست اما خود مطلبش خیلی خوب بود و به معضل مشکلات دختران چادری در جامعه و اجتماع پرداخت . هر چند خیلی کوتاه اما زبان یک دختر چادری .
رضا
تو حکومت اسلامی یا بهتر بگم جمهوری اسلامی باید قوانینش هم اسلامی باشه مثل نفروختن مشروبات الکلی یا الزامی بودن حجاب و کلی قوانین دیگه . الان تو برخی مراکز و شرکت های لندن پوشیدن کفش پاشنه بلند برای کارمندان زن اجباری هست یا تو اکثر مدارس فرانسه داشتن حجاب برای دختران مجاز نیست با اون حال که هر دو کشور صحبت از سکولار بودن و دموکراسی و… بودن میزنند . بعد حکومت ما که اسمش هم “جمهوری اسلامی “حق نداره قانون بذاره برای حجاب ؟ قطعا داره و شهروندان هم باید به نحو احسن رعایت کنند و اگر کسی تخلف (بی قانونی) کنه پلیس این حق رو داره که برخورد کنه درست مثل رد شدن از چراغ قرمز توسط افراد .
بدون نام
عااالی بود
محمد
با سلام و ادب
متن زیبایی بود ولی در عین حالی که زیباست گوشه کنار متن یه مک منافات با موازین دینی ما دارد…
یه ورزشکار که میخواد وارد یه باشگاه بشه یه برگه جلوش میزارن که قوانین باشگاه داخلشه و باید امضا کنه حتی مصاحبه کردن یا نکردنشون هم…
حالا شما با قضاوت بهترین قاضی که عقله بگین که دین اسلام اندازه یه باشگاه ورزشی نیس؟
کسی که این دین و انتخاب کرده و تحت قلمرو آن قدم برمیداره باید به قوانینش احترام بزاره ولو مخالف میل و سلیقش باشه…
پس حق انتخاب داشتن در همه جا نیس…
حجاب یکی از واجباته و علت براب واجب بودنش هم بیشتر از اونیه که بتونیم ما درکش کنیم همانطوره که سایر اوامر الهی این طور هستن….
اگه نویسندهمحترم مخالف با این هستن تو پیامرسان سروش در خدمتشون هستم.
مدیر سایت
سلام و سپاس از توجه شما مخاطب گرامی؛
نظرات شما در جای خود صائب و قابل مباحثه هستند اما موضوع یادداشت حاضر الزام رعایت حجاب نیست؛ این یادداشت صرفاً به ایجاد شکاف میان اقشار مختلف جامعه و جایگاه چادریها در این میان میپردازد.
درضمن راه ارتباطی با نویسندگان ستاره ارسال نظر ذیل هر مطلب است.
موفق باشید
بدون نام
عنوان مطلب هم غلط اندازه.