ستاره | سرویس فرهنگ و هنر – بین مشاغل کارگردانی و فیلمنامه نویسی وجه اشتراکات و تمایزاتی وجود دارد که گاهی اوقات باعث گمراهی و دخالتهایی نابجا از جانب هر دو موقعیت شغلی در حیطهی کاری یکدیگر میشود. وجه اشتراک مثل مدیریت کردن، خلاقیت و پیاده سازی ماجرای داستان با این تفاوت که یک نویسنده این قدرت تخیل را روی کاغذ پیاده سازی و کارگردان آن را به شکل اجرایی آن درآورده و مدیریت میکند. اینکه نویسندهای صرفا دیالوگها و صحنه سازیهای داستان را به قلم روی کاغذ میآورد کافی نیست. بلکه کارگردان هنری با استفاده از قدرت تخیل خود باید آن فضای کاغذی را به شکل ۳ بعدی آن و با استفاده ازعواملی، چون میزانسن، دکوپاژ، پلان، صحنه، انتخاب بازیگران و مدیریت بازی آنها، تدوین و سایر ملزومات با جزئیات کامل در قالب فیلم مدیریت کرده و به اجرا درآورد.
تفاوت فیلمنامه نویس و کارگردان
میزانسن، دکوپاژ، گریم و…
نکته اول اینکه میزانسن و دکوپاژ و سایر موارد ذکر شده جز وظایف کارگردان میباشد و نویسنده هیچ ارتباطی با آن ندارد. او فقط میتواند موارد مهم و ضروری را در نوشتهی خود شرح دهد. نوع حرکت بازیگر و نحوهی آن در نوشته دیده نمیشود. نویسنده میتواند بنویسد لنگان لنگان پیش رفت، اما دیده شدن آن به چه شکل کار کارگردان است. همچنین لباس بازیگر و گریم آن. در فیلمنامه شوالیه تاریکی، در فیلمنامه به نوع گریم نقش جوکر اشارهای نشده است، اما کریستوفر نولان توانست با فیلمنامهای داستانی تصاویری زیبا با گریمهایی ماندگار خلق کند. هر چند خالی از گفتن نیست که دیالوگهای زیبا و ماندگار آن نیز به بی نظیر شدن این اثر کمک شایانی کرد.
همچنین درماجراهای شرلوک هولمز که شخصیت اصلی کارآگاه میباشد کارگردان میتواند هر نوع لباسی را به بازیگر خود به عنوان نقش شرلوک هولمز بپوشاند مگر اینکه نویسنده با نوع خاصی از پوشاک او داستان سازی و به روند شکل گیری داستان کمک کند. مثل کلاه شکارچی معروف که ذکر این نکته مسلما جز موارد مهم فیلم نامه محسوب خواهد شد، اما اگر داستان فقط ماجرای فقیر تهی دستی را بیان کند که قرار است ماجراهایی در زندگیاش رخ دهد به تعیین اینکه دقیقا چه بپوشد یا از چه رنگ استفاده کند (مگر اینکه سلیقه وی برای کمک پردازش شخصیتی خاص باشد و داستان رنگ و آبی انحصاری پیدا کند) مهم نیست و استفاده آن حشو و بیهوده است.
مکان فیلمبرداری و زوایای دوربین
موقع نوشتن داستان، به هیچ وجه به محل جایگاه دوربین فیلمبرداری اشاره نمیشود. در پلان عبارت “داخلی- پارک – روز” به نوع نورپردازی اشاره نمیکند. البته که کارگردان باید پلانهای داخلی یا خارجی و مکانها را طبق فیلم نامه پیاده سازی کند. همچنین برای صرفه جویی در وقت و هزینه حتی پلانهای غیر مرتبط را که در یک مکان همگی اتفاق افتاده اند مدیریت و اجرا میکند. اما در بعضی فیلم نامههایی که دقیقا مکان مشخص نشده است کارگردان میتواند محل فیلمبرداری را به سلیقه خود انتخاب کند. برای مثال نویسنده در فیلم نامه عنوان “داخلی – کتابخانه عمومی” را نوشته است. این مکان میتواند هر کتابخانهای در شهر و روستا باشد و کارگردان اختیار انتخاب مکان آن را دارد.
او همچنین میتواند مکانی با اسم خاص را که نویسنده در فیلمنامه عنوان کرده است به صورت مصنوعی ایجاد کند. مثل شهر برره در شبهای برره ساخته مهران مدیری. اگر نویسنده برای داستان ترسناک خود در شب مکان را جنگلهای آمازون عنوان کند. الزامی نیست که گروه کارگردانی برای تهیه فیلم به سوی جنگلهای آمازون حرکت کنند! کافیست مکانی شبیه به آن را پیدا کرده، سپس ضبط کنند. هیچ تماشاگری در حین دیدن فیلم نخواهد پرسید آیا این جنگل، جنگل آمازون است؟
کلوزاپ، لانگ شات، زوایای دوربین وغیره از جمله اختیارات کارگردان میباشد که با آن وضعیت صحنه را مشخص میکند. هرچند برای نویسندگان فیلمنامه استفاده از زوایای دوربین بجز موارد مورد نیاز و ضروری بلامانع است و جز تکنیکهای خاص فیلمنامه نویسی است. اما استفاده زیاد و نا بجای آن از اعتبار فیلمنامه خواهد کاست و به روند داستان لطمه خواهد زد.
سید فیلد نیز در کتاب خود “چگونه فیلمنامه بنویسیم” نمونه بارز اف. اسکات فیتز جرالد را که با استعدادترین رمان نویس آمریکایی قرن بیستم میباشد مثال زده است. این گونه بیان میکند که فیتز جرالد خیلی تلاش کرد تا ” زوایای دوربین” و فن آوری پیچیده سینما را یاد بگیرد و گذاشت این توضیحات فنی جلوی کار فیلم نامه نویسی اش را بگیرد. اما حتی یک فیلم نامه از فیلم نامههایی که او در این دوران نوشت، بدون بازنویسی گسترده به صورت فیلم در نیامد! تنها فیلم نامهی نا تمام او، به نام خیانت که بخش سوم آن نیمه تمام ماند، همچنان در صندوقخانه استودیو خاک میخورد. اکثر کسانی که قصد نوشتن فیلم نامه دارند با همین مشکل مواجه هستند. نویسنده نباید به کارگردان بگوید از کدام قسمت و به چه نحو فیلمبرداری کند کارگردانی که چنین فیلمنامهای بدستش برسد بی شک آن را نخواهد خواند.
داستان و محتوای فیلمنامه
خلاف آن نیز وجود دارد بدان معنا که کارگردان حق ندارد در روند کلی داستان و محتوای فیلمنامه تغییر ایجاد کند او فقط میتواند در موارد جزئی مثل لحن دیالوگها، بیان به شکل دیگر، اضافه یا کم کردن کلمات و جملات فقط در موارد خاص همچون طنز به سلیقه خود عمل کند. متاسفانه کارگردانان امروزه آنقدر در فیلمنامهها دخل و تصرف میکنند تا جایی که متن به فیلمنامه دیگری تبدیل میشود. در آخر نیز این نویسنده است که مورد سرزنش و زیر فشار گفتارهای ناهنجار سینماگران و مردم قرار میگیرد. در سریال کرهای “این اولین زندگی من است” با بازی “لی مین کی” این موضوع را به وضوح به مخاطب خود نشان دادهاند واین را یکی از مشکلات بزرگ نویسندگان تازه کار فیلمنامه عنوان کردهاند؛ تا آنجا که امید علاقه و انگیزه این قشر تازه کار و نوپا به طور کلی از بین رفته و دنیای نویسندگی برای سینما را کنار میگذارند.
بنابراین نه تنها در حیطهی سینما بلکه بهتر است در تمامی مشاغل حیطه کاری خود را حفظ کرده و به آن آگاهی داشته باشیم. فقط در این صورت است که میتوان کاری کامل، بی عیب و نقص یا بهتر بگوییم کم نقص ارائه دهیم؛ و در آخر به گفته سیدرضا اورنگ باید گفت: در سینمای ایران اگر جایگاه هر کس مشخص شود، مطمئنا اثر تولید شده شکل بهتر و حرفهایتری پیدا خواهد کرد.