متن شعر ذهن ما باغچه است و اطلاعاتی درمورد شاعر آن

ذهن ما باغچه است شعری از مجتبی کاشانی است که در قالب نو سروده شده و محتوای آن تعلیمی و پند و نصیحت است. شاعر می‌گوید: ذهن ما باغچه است گل در آن باید کاشت و با تشبیه ذهن به باغچه، بر لزوم نشاندن فکر خوب در آن تأکید می‌کند. ذهن ما باغچه است با صدای مجتبی کاشانی نیز منتشر شده است.

شعر ذهن ما باغچه است

شعر ذهن ما باغچه است، شعری نو است که در آن شاعر همچون شعرهایی که درباره زندگی سروده شده‌اند، مخاطب را به نگریستن مثبت به زندگی و تغییر شیوه فکر کردن دعوت می‌کند. کاشانی با زبانی مهربانانه مخاطب را «گل من» و «نازنین» خطاب می‌کند و لزوم دانایی، تعامل با دنیای بیرون، عشق و آزادی را یادآور می‌شود. در مطلب حاضر ابتدا متن شعر و در ادامه مختصری از زندگینامه مجتبی کاشانی آورده شده است.

متن شعر ذهن ما باغچه است و اندکی درباره شاعر آن
شعر ذهن ما باغچه است

متن شعر ذهن ما باغچه است

ذهن ما زندان است
ما در آن زندانی
قفل آن را بشکن
در آن را بگشای
و برون آی از این دخمه‌ی ظلمانی
نگشایی گل من
خویش را حبس در آن خواهی کرد
همدم جهل در آن خواهی شد
همدم دانش و دانایی محدوده‌ی خویش
و در این ویرانی
همچنان تنگ نظر می‌مانی
هر کسی در قفس ذهنی خود زندانی است
ذهن بی‌پنجره بی پیغام است
ذهن بی‌پنجره دودآلود است
ذهن بی‌پنجره بی‌فرجام است
بگشاییم در این تاریکی روزنه‌ای
و بسازیم در آن پنجره‌ای
بگذاریم زهر دشت نسیمی بوزد
بگذاریم ز هر موج خروشی بدمد
بگذاریم که هر کوه طنینی فکند
بگذاریم ز هر سوی پیامی برسد
بگشاییم کمی پنجره را
بفرستیم که اندیشه هوایی بخورد
و به مهمانی عالم برود
گاه عالم را درخود به ضیافت ببریم
بگذاریم به آبادی عالم قدمی
و بنوشیم ز میخانه هستی قدحی
طعم احساس جهان را بچشیم
و ببخشیم به احساس جهان خاطره‌ای
ما به افکار جهان درس دهیم
و ز افکار جهان مشق کنیم
و به میراث بشر
دین خود را بدهیم
سهم خود را ببریم
خبری خوش باشیم
و خروسی باشیم
که سحر را به جهان مژده دهیم
نور را هدیه کنیم
و بکوشیم جهان
به طراوت و ترنم، تسکین و تسلی برسد
و بروید گل بیداری، دانایی، آبادی در ذهن زمان
و بروید گل بینایی، صلح، آزادی، عشق در قلب زمین

ذهن ما باغچه است
گل در آن باید کاشت
ور نکاری گل من
علف هرز در آن می‌روید
زحمت کاشتن یک گل سرخ
کمتر از زحمت برداشتن هرزگی آن علف است
گل بکاریم بیا
تا مجال علف هرز فراهم نشود
بی گل آرایی ذهن
نازنین
نازنین
نازنین
هرگز آدم، آدم نشود

 

متن شعر ذهن ما باغچه است و اندکی درباره شاعر آن

 

اندکی درباره شاعر

مجتبی کاشانی در سال ۱۳۲۷ در مشهد به دنیا آمد. کاشانی در سال ۱۳۵۶ فوق لیسانس خود را از مرکز مطالعات مدیریت وابسته به دانشگاه هاروارد دریافت نمود و در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۶۷و ۱۳۶۹، به ترتیب دوره‌های مدیریت صنعتی، مهندسی صنایع و کنترل کیفیت فراگیر را در ژاپن گذراند.

کاشانی به «سالک» تخلص می‌کرد و شاعر، نویسنده و بنیانگذار «جامعه یاوری فرهنگی» بود که هدف آن ایجاد مدارس و مراکز آموزشی و فرهنگی در مناطق محروم کشور است.

در قسمتی از وصیت‌نامه کاشانی آمده: «من کاری نتوانستم برای مردم انجام دهم، حاصل عمر من برای ملتم و کشورم ۲۰۰ مجتمع آموزشی است که با پول مردم و دوستانم در «انجمن یاوری» ساختم و شش کتاب شعر که برای مردم و به عشق آنها سروده‌ام و تعدادی کارخانه منظم و زیبا شده و هزاران کارگر و کارمند و متخصص صنعتی. امیدوارم از آنها پاسداری شود به هر حال به قول پاستور من از آنچه در توان داشتم انجام دادم و اینک در لحظه وداع از این نظر احساس شرمندگی نمی‌کنم و این را به خوبی در شعر «اهل به آینده» در کتاب روزنه‌گفته‌ام».

«باران عشق»، «روزنه»، «به آیندگان»، «پدیده»، «از خواف تا ابیانه»، «سفرنامه خواف»، «خویش را باور کن» و «از گاراژ تا کلینیک» آثار او به شعر و نثر هستند. همچنین سه دختر به نام‌های پرستو، سپیده و نازنین از وی به یادگار مانده‌اند. کاشانی ۲۳ آذر ۱۳۸۳ در سن پنجاه‌وشش سالگی بر اثر سرطان چشم در تهران از دنیا رفت.

 

نظر شما درباره شعر ذهن ما باغچه است، چیست؟ آیا با این نوع تعبیر مجتبی کاشانی موافق هستید؟ چه تفاوت‌ها و شباهت‌های دیگری میان ذهن و باغچه به نظرتان می‌رسد؟ از طریق ارسال نظر دیدگاه خود را با دیگر مخاطبان ستاره درمیان بگذارید.

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید