حضرت زینب کبری(س) مشهور به عقیله بنی هاشم، فرزند امیرالؤمنین علی (ع) و زهرای اطهر (س) هستند. در زندگینامه حضرت زینب (س) آمده، ایشان پس از تحمل مصیبت شهادت برادر و اسارت، یک سال و نیم مغموم بودند تا اینکه وفات حضرت زینب (س) در پانزدهم رجب سال ۶۲ هجری اتفاق افتاد. حرم حضرت زینب (س) در دمشق قرار دارد. در مطلبی که پیش روی شماست، مجموعه متنهای زیبا به مناسبت شهادت حضرت زینب گردآوری شده است.
متن درباره حضرت زینب (س)
ای شکوه حماسه در سراپرده حیرت! ای زخم خورده نینوا! ای بانوی خورشیدهای دربند! ای زینب قهرمان! تو که خود، وسعتی به اندازه همه سوگهای آفرینش داشته ای، تو که خود دریای بی کران اشک را، ساحل بودی، چگونه باید بر تو سوگواری نمود که ما سوگواری را از تو یادگار داریم.
تو که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباری ات، به گوش تاریخ رساندی و اگر این حنجره صبوری و آن نطق آتشین تو در کاخ یزیدیان نبود، داستان جان سوز آن ظهر عطشناک عاشورا در کوچههای تاریخ به دست فراموشی سپرده میشد.
⚑⚑⚑⚑
ای گل بوستان ولایت! برخیز و بار دیگر علی وار علیه السلام بر زلف اندیشه و سخن شانه بزن و آتش خطبههایت را نیز بر خرمن یزیدیان زمان ما بزن. ای مادر صبر و ای اساس عفاف! برخیز و به جان بی رمق مسلمانان، با گوارای کلام و عصاره پیامت، روحی تازه ببخش.
زینب، ای زبان علی در کام و ای استمرار نالههای زهرا در بیت الاحزان هستی! برخیز و با ما سخن بگو… ای قهرمان داستان کربلا! بر تن زخمی عدالت، مرهمی نِه و تیر نظم نوین جهانی را از پر و بال شکسته آزادی و انسانیت بیرون کش. ای خواهر «تنهاترین سردار». میدانم که آسمان دلت در کنار حسن علیه السلام ، خون گریه کرد؛ ای شاه بیت غزل عارفانه و عاشقانه نینوا! بخوان که: کربلا میمرد اگر زینب نبود!
⚑⚑⚑⚑
← متن شهادت حضرت زینب →
خداحافظ، کربلایی خاتون! خداحافظ ای پنجاه و… این همه سال در بدری! خداحافظ ای پنجاه و… این همه سال شبانههای زخمی! خداحافظ ای پنجاه و… این همه سال خستگی ممتد! خداحافظ ای تا ابد چلّه نشین کربلا، پرستوی زخمی خانه به دوش!
و خداحافظ ای خاتون غمها، زبان ناطقه بنیهاشم، کانون وفا، حیدر ثانی، ای ام المصائب، زینب!… امشب را سبک تر سفر میکند و سنگینی بار رسالت خود را بر شانههای زمین میسپارد؛ آن سان که از آن موقع، شانههای زمین، در هر بهاری زخم بر میدارد و از دل زمین، گلهای سرخ رنگ میروید. لاله، پلاک رنگین کربلاست و رسالت زینب، رساندن کربلا به مقصد است.لاله، دل پاره پاره شبگرد نینواست. لاله، دل خون شده زینب است.
⚑⚑⚑⚑
مژده باد تو را، زینب! که دیگر فردایی نیست، این شام غریبان آخرینِ تو را که کوفیان، خاکستر بر سرت بریزند و بر اشکهای جانسوز کودکان، نیشخند بزنند. مژده بادت که دیگر، زنان قبیله تاریکی، بر مظلومیتت کِل نمیکشند! خاتون! دیگر راحت شدی و غم فردا را نمیخوری که سر خورشید را بر نیزهها ببینی و از سوز جگر، سر بر محمل بکوبی.
خانم! نمیدانم که این دریای صبر را از کدامین آب حیات سر کشیده ای که صبر هم در مقابلت زانو زد. اما سرانجام بعد از پنجاه و چند سال، مقنعه مشکینی را از سرت برداشتی و با لباس سفید به خانه ابدی ات رفتی.
ابراهیم قبله آرباطان
⚑⚑⚑⚑
← متن شهادت حضرت زینب →
زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است، پردهنشین خانه وحی است، پرورده غیرتهاست. همان خاتونی است که زنان کوفه صف اندر صف در انتظار دیدار اویند تا در درس تفسیرش بیاموزند که چنین بیمانند تفسیر قرآن بر سرنیزه خوانده شده را فریاد میکند، چنانکه به قدرت قرآن، جانهای بیوجدان اهل شهر نفاق را زنده کرد و حیات حسینی به رگهامان تزریق کرد.
آرى، به خدا که تاریخ در محضر زینب (س) از پا درآمده و خود را به دست باکفایتش داده تا تاریخ و شریعت محمدی، همه و همه را از نو بسازد.
حمیده طرقى
متن در مورد مقام حضرت زینب (س)
سرّ اشتهار حضرت زینب(س) به عقیله بنیهاشم این است که برخیها عاقل نیستند و به دنبال تحصیل عقلند، برخیها عاقلند و عقل برای آنها به صورت حال است یعنی وصفِ دیرپا نیست [بلکه] گاهی هست و گاهی نیست، برخیها عاقلند و عقل برای آنها به منزله یک وصف مَلکه است، برخیها عاقلند که عقل برای آنها به منزله فصل مقوّم است؛ آنها که عقل برای آنها به منزله فصل مقوّم بود، به تمام معنی عقیلهاند. حسینبنعلی(ع) عقیله بنیهاشم است و زینب کبری(س) عقیله بنیهاشم.
این «تاء»،«تاء» مبالغه است نه «تاء» تأنیث. وقتی میگویند انسان خلیفهًْلله است نه خلیف الله، برای این است که این «تاء»، «تاء» مبالغه است همان طوری که میگوئیم فلان شخص علامه است، بنابراین، هم وجود مبارک حسینبنعلی(ع) عقیله بنیهاشم است هم وجود مبارک زینب کبری؛ عقل برای اینها به منزله فصل مقوّم بود. اگر کسی عقل برای او فصل مقوّم بود، کمالات از او نشأت میگیرد، مقهور اوست نه مسلّط بر او.
آیت الله جوادی آملی
⚑⚑⚑⚑
← متن شهادت حضرت زینب →
به دنیا آمده بود تا صبر را شرمنده کند، زینب (س) این اسطوره تاریخ را میگویم. آمده بود تا عشق را مبهوت لحظههای زلالش کند. آمده بود تا صدق و وفا را به جهانیان بیاموزد و متانت و وقار را به نمایش گذارد. آمده بود تا رسالت خود را به انجام برساند؛ مونس و یار برادر، سالار قافله حسینی و غم خوار اسیران باشد. آمده بود تا فریاد بلند مظلومان باشد؛ فریادی که پژواک آن هنوز هم از ورای تاریخ به گوش شنوای دلهای حق جویان میرسد.
اسیران بر هودجی از خون نشسته بودند. با حسین آمده بودند و بی حسین بر میگشتند و سالار قافله، زینب بود؛ هر چند خمیده و شکسته دل، ولی به پاسداری از حقیقت ایستاده بود تا امتداد راه برادر باشد. وصیت برادر این بود که زینبم، بعد از من مبادا روی بخراشی و گریبان بدری و جزع و فزع کنی. و زینب اکنون آرام چون شقایقی داغ دار با مصیبتی عظیم در دل همراه قافله شده بود.
زینب (علیهاالسلام) در خانه رفیع امامت رشد یافته، از لبان وحی علم آموخته، و در دامان کرامت پرورش یافته بود. او لباس پاکی و تقوا پوشیده بود و به آداب و اخلاق اسلامی مزین گشته بود. زینب (س) فصاحت و بلاغت را از علی، نجابت را از فاطمه، صبر و شکیبایی را از حسن و مظلومیت در عین ایستادگی را از حسین آموخته بود؛ او روح بلند و رضا بود.
حضرت زینب (س) در خضوع و خشوع و عبادت و بندگی، وارث پدر و مادر بود. او بیش تر شبها را با عبادت و بندگی حضرت حق به صبح میرساند و همواره قرآن تلاوت میکرد. تهجد و شب زنده داری حضرت زینب (س) در طول حیات پربرکتش نشد؛ حتی در شب یازدهم محرم با آن همه رنج و خستگی و دیدن آن مصیبتهای دلخراش هم به عبادت خدا پرداخت. حضرت سجاد (ع) میفرماید: آن شب دیدم عمه ام بر سجاده نماز نشسته و مشغول عبادت است. و نیز از آن حضرت نقل شده که عمه ام زینب با این همه مصیبت از کربلا تا شام، هیچ گاه نمازهای مستحبی را ترک نکرد و نیز روایت میکنند: چون امام حسین (ع) برای وداع با زینب (س) آمد، فرمود: خواهرم، مرا در نماز شب فراموش نکن.
زینب (علیهاالسلام) در ایام کودکی، با برادرش حسین (ع) انس و الفتی عجیب داشت و در کنار برادر، آرامش مییافت و دیده از دیدارش بر نمیبست و از حضور مبارکش دور نمیشد. روزی حضرت فاطمه (س) نزد پدر رفت و عرض کرد: پدر جان، متعجبم از محبت فراوانی که میان زینب و حسین است. این دختر چنان است که بی دیدار حسین شکیبایی ندارد. رسول خدا (ص) چون این سخن بشنید، آه دردناکی از سینه برکشید و اشک دیده بر چهره روان کرد و فرمود: ای روشنی چشم من، این دختر با حسین به کربلا خواهد رفت و به هزار گونه رنج و بلا گرفتار خواهد شد.
حضرت زینب (س) تنها ۵۶ سال امانت الهی خویش را بر دوش کشید. نقل است که در اواخر عمر آن بانوی بزرگ، در مدینه منوره قحطی پیش آمد. عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب (س) در شام مزرعه ای داشت و ناچار به اتفاق همسر خود در آن دیار رحل اقامت افکند. حضرت در آن سرزمین بیمار شد و در همان جا روح خود، این امانت الهی را به صاحبش باز گرداند و با جسمی خسته از فراز و نشیب زمان و رنجور از جور مردمان به دیار باقی شتافت.
چشمانش را گشود و برای آخرین بار به دورترین نقطه خیره شد. در این مدت حتی یک لحظه چهره برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتیاق بیش از پیش شعله کشید و یاد برادر تمام وجودش را پر کرده بود. لحظه وصال نزدیک بود. دوباره خیمههای آتش زده و سرهای بر نیزه، چشمانش را به دریایی از غم مبدل ساخت. زینب (س) پلکها را روی هم گذاشت و زیر لب گفت: السلام علیک یا ابا عبدالله و به برادر پیوست.
عروج ملکوتی آن بانوی مکرمه بنا به قول مشهور در پانزدهم رجب سال ۶۲ قمری رخ داد. اینک مزار شریفش، قبله عاشقان خاندان عصمت و طهارت در دمشق (سوریه) است.
متن ادبی شهادت حضرت زینب (س)
برای تو مینویسم، ای زینب! ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا! ای آزاد اسیر! ای قامت سبز اعتراض! ای نهال بارور ایثار! ای جاری زلال متانت! ای آیه صراحت و عفت! ای آذرخش خشم! ای مظهر لطافت و رحمت! چگونه میتوان تو را گفت، تو را نوشت. قلم در ابهامِ شناختت مانده است. انسان، در زیبایی کامل در تو متجلی است.
چه کسی را میتوان یافت که در هنگام توهین، درهایوهوی کشنده انبوه مردمان، در کوچههای تهمت و تحقیر، در خندههای شوم پلیدان، آرام و بیهراس اینگونه پرصلابت و قاطع، رگبار تند سخن را بر قلبهای سخت خفتگان، چون آتشی مذاب جاری کند. کیست که در چنین هنگامه سراسر خون و رنج و درد و تنهایى،هنوز فریادی برای کشیدن و سخنی برای گفتن و توانی برای ایستادن داشته باشد.
خدایا چگونه باور کنم، چگونه میتوانم شانههای ظریفی را در زیر کوهساران سنگین این همه فاجعه، ایستاده ببینم؟ زینب(س) آیههای توانایی انسان را نوشت و سرود قدرت ایمان را سرود و شعر بلند رسالت را نگاشت.
محمدرضا سنگرى
⚑⚑⚑⚑
← متن شهادت حضرت زینب →
سیاه پوش تواَم. نامت را مینویسم و بزرگی ات، تمام تنم را میلرزاند. نامت را مینویسم و صبرت را تاب نمیآورم. لابه لای روزهای خاکستری اندوهت، آنچنان فرو میشکنم که حتی خویش را فراموش میکنم.
بانو! بیابان، دنبال گامهای استوارت، سالهاست که از تاریخ، روبه روی صبر عظیمت به زانو درآمده است. کربلا، چراغ در دست راه افتاده است. بانو! تاریخ، بر جادههای تاریک خویش، همچنان میتازد و تو سربلند ایستاده ای با اندوهان سرشارت. بانو!ثانیهها برایت قدم به قدم رنج آورده اند و تو، قدم به قدم صبر کرده ای.
چشمهای زمان، همچنان از خوابی سنگین میسوزد؛ رنجی که سالها تو را تنها به صبوری شناخت. بر کتفهای گسترده آسمان، ملائک، پیکرت را آرام آرام میبرند. فریادهایی شکسته، دهانهایی عزادار، خاک در هم میپیچد، گلدستههای دمشق، چشم به راه کبوتران زایر تواند. شهر، در اندوه تناور خویش پیچیده است.
نامت را مینویسم و انگشتهایم بوی بالهای سوخته شاپرکان غریب میگیرد. نامت را مینویسم و چشمهایم میسوزند. نامت را مینویسم و میگریم. بانو!تو را با بزرگی ات، تو را با صبرت، تو را با اندوهی که سالها در سینه داشتی و دم نزدی، تو را تنها با تمام وجودم ـ همین چشمهای ناچیز ـ اشک میریزم.
⚑⚑⚑⚑
نفست بوی عبور گرفته است. تکههای نگاهت را بر پرچینهای سوخته شهر گذاشته ای و رفته ای تا شهر، در شرم دیرسال ناسپاسی آتش بگیرد. تو و این اندوه سرشار، تو و این کوچههای بی رحم، تو و سرشاری صبری شگفت. نیستی؛ ولی طنین صدایت در دقیقههای ویرانمان ستیهنده و سربلند است.
از خرابههای مالامال درد، صدایت را میشنویم؛ از ویرانی شبهای تاریک اندوه، از لابه لای صفحات آشفته تاریخ. صدایت را میشنویم از شام؛ شهر دوزخی دسیسهها؛ آن گاه که مردانه، خطبههایت دیوارهای کاخ را به لرزه میانداخت.
خاک بر فرق تاریخ؛ آنچنان که تو را آزرد! کجاست شانههای استوارت که در اندوه برادر خمیدند؟ کجاست دستهای سرشارت؛ همان پناهگاه امن شبهای بی قراری کودک برادر؟ میروی و صدای مناجاتت، خواب خاک را میآشوبد. میروی و شرمی سرشار در جان خاک چنگ میاندازد. تو میروی و نامت بر جدارههای غربت صبورانه از دهان ملائک زمزمه میشود. از معابر نامهربان خاک گذشته ای و آسمان روبه رویت آغوش گشوده است. سوگوارانه عبور آرامت را ناآرام اشک میریزم. خداحافظ.
حمیده رضایی
⚑⚑⚑⚑
← متن شهادت حضرت زینب →
صديقه توانا، عقليه دودمان وحي، تربيت شده خاندان نبوت، حضرت زينب كبري(س) است. همو كه در بزرگواري و كرامتش بسيار سخنها گفته و نوشته اند. او نمودار حق و جهاد در راه خدا و نگهدارنده ايمان و عقيده، قهرمان دليري و شجاعت، جلوه فصاحت و بلاغت، شعله ستيزه جوي باطل و آتش افشان حق در برابر نيروهاي ستمگر و كوبنده دژخيمان زورگو است. زينب(س) تجسم زهد، علم، عفاف و شهامت و عقيله طاهره، متعلق به اخلاق الهي است.
نامت را باید این گونه سرود: زینب یعنی تبلور صبر علی و تجسم عصمت فاطمه. زینب یعنی، زینت شبهای بی کسی و تنهایی و بی زهرایی پدر. زینب یعنی مرحم زخمهای سینه مادر. زینب یعنی سنگ صبور غربت و مظلومیت حسن.
زینب یعنی خطبه گویای رشادت و حقانیت حسین. زینب یعنی زهرایی که سقیفه خون بارش کربلا آفرین شد. زینب یعنی پرستار زخمهای عاشورایی. زینب یعنی آغوش پناه کبوتران پر و بال سوخته کربلایی. زینب یعنی زن، اسوه، وقار، شکیبایی، عصمت، نجابت، شجاعت. زینب یعنی وصف تمام خوبیها تا بینهایت.
متن در مورد شهادت حضرت زینب کوتاه
وجودت آیت عُظمای کربلا
قهرمان بانوی صحرای کربلا
همهی عُمرت غرق درد و بلایی
شهیدهی غصههای کربلایی
شهادت حضرت زینب (س) تسلیت باد
⚑⚑⚑⚑
ای کوثر زهرا خورشید مکتب
یا امّ المصائب زینب یا زینب
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
⚑⚑⚑⚑
← متن شهادت حضرت زینب →
بسوز ای دل، بسوز ای دل، برای زینب کبری
رسیده وقت جانسوز عزای زینب کبری
همان زینب همان زینب که بوده کوثر کوثر
چو شمعی بیصدا سوزد به یاد ماتم دلبر
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
⚑⚑⚑⚑
ای زینب (س)
تو کوه صبر باشی و من نگاهم به بی صبرانی باشد که ادعای اسوه بودن دارند ؟!
تو فرمانبردار امام خویش باشی و من غافل از امام حاضر و حیّ خود باشم ؟
یاری ام کن!
کمکم کن تا تو را الگوی زیستنم بدارم و بدانم
یاری ام کن تا چنان باشم که با امام خویش بودی
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
⚑⚑⚑⚑
← متن شهادت حضرت زینب →
چون قافله عشق رسیدند ز راه
بر تربت شاه دین به صد ناله و آه
زینب بسر قبر برادر میگفت
لاحول ولا قوه الا باالله . . .
شهادت حضرت زینب (س) تسلیت باد
⚑⚑⚑⚑
سرّ نی در نینوا میماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود
کربلا دارالنعیم زینب است
کعبه خود تحت حریم زینب است
عمر زینب فخر مولا بود و بس
او به زهرا المثنی بود و بس
شهادت زینب کبری تسلیت باد
⚑⚑⚑⚑
حال و هوای کربلا در حال من پیدا بود
هر کس حسینی می شود با نام من شیدا شود
من زینبم دخت علی آئینه زهرا منم
پیغمبر پیغمبران مجموعه ی غمها منم . . .
زلف عفاف، رشته دامان زینب است
آیات صبر، پایه ایمان زینب است
ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار
این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است
وفات عمه بزرگوار امام زمان را خدمت ایشان و شیعیان حضرتش تسلیت عرض میکنیم . . .
⚑⚑⚑⚑
← متن شهادت حضرت زینب →
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو عرش خدا را قائمه
یک محمد یک علی یک فاطمه
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
⚑⚑⚑⚑
آن که همدست حسین گشته و بر خلق رساند
صورت و معنی قرآن خدا زینب بود
آن که بر اهل جهان موی به مو کرد اعلان
اصل منظور شه کرب و بلا زینب بود
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
⚑⚑⚑⚑
مکتب صبر را در این عالم
غیر تو نیست مقتدا زینب
ز آنکه آموختی هزاران درس
در بر دخت مصطفی، زینب
وفات حضرت زینب کبری تسلیت باد
⚑⚑⚑⚑
← متن شهادت حضرت زینب →
آه از نماز شب نشسته و قامت ناگهان خمیده !
آه از موی سپید یک شبه !
آه از دل زینب !
وفات حضرت زینب (س) تسلیت باد
متن زیبا برای شهادت حضرت زینب (س)
کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ اَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ…»
«درخت پاکی که ریشه آن در زمین و شاخههایش در آسمان است…».
عشق، از نهانخانه دل، پای بیرون مینهد و از محاسبات و فرضیات خاکی و زمینی عقل، پاپس میکشد. از بامِ شدنها و ناشدنها اوج میگیرد و فارغبال، در آسمان معنا سیر میکند؛ آنک تویی که از عرش، بر فرش میتابی……
عشق در این عروج روحانی، دیدگانی را مفتون قدرت سیر و صعودش میکند که تا حال، با اشاره انگشت به ماه، نوک انگشت را میدیدند؛ نه خود ماه را زینب! تو چکاوک آشیان گزیده عرشی، نام تو را رسول، از آسمان آورده است. نامت، محفوظ در لوح آسمانهاست. منادی عرش، نام «زینب» را زمزمه میکند.
تو را با عقل و عشقم دوست دارم
ای فرشته لحظههای تنهایی حسین علیهالسلام ! میخواهم از تو بنگارم. تو را ندیدهام؛ ولی انگار میبینم. صدایت را نشنیدهام؛ انگار میشنوم!
من، صدای دلکش خطابه زینب را از جایی میشنوم که پای مفلوجِ معادلات تهی از قدرت عشق، کوتاه است و از پیمانه خلوت نشینان بی هنرِ لایعقل، در آنجا خبری نیست؛ چراکه آن عقلِ معادلهای، برای اثبات ادله خویش نیز در بند آزمون و خطاست و آن عشقِ تُهی لایعقل، مثال فردی کور است؛ گاه پس میرود و گاه پیش؛ نه میرسد، نه میرسانَد!
بر آستان جانان… مویی سپید کن
مپندارید این دختر حوریوش آسمانی مقام، در لابه لای چرخ دندههای زنگاربسته عقل منهای عشق، که گره خورده و بی تحرک، در متن صفحات قطور تاریخ خفه ماندهاند، یافت میشود، یا در جام رندان مست، که با زلف پریشان در کوچههای عشق منهای عقل لاف میزنند و سر و موی میکنند، رُخ مینماید!
از زینب، تاریخ تولدی و تاریخ شهادتی دانستن، در این یکی، غزلی از گل و در آن یکی، جامه مشکین کردن و هِق هِق زدن چه کار آسانی است و چه شناختِ بیرنجی!
رها کنید زینب را با این ساده انگاریها!
این دختر، از تبار علی علیهالسلام است؛ یا در شناختش زحمتی بِکِش، سر و مویی سپید کن که سر و موی کَنْدَن هنر نیست؛ یا رحمتی کن و از مرکب معرفتش فرود آ و راه خویش گیر!
اینک تو میآیی…
ای بانوی زلالتر از آب روان! تو میآیی و غنچههای باغچه، آمدنت را در گوش هم نجوا میکنند.
ای کوه تنها مانده در میان نیزههای شکسته!
جز تو چه کسی با کمر خمیده به داغی و فراقی، فریاد «ما رَأَیتُ اِلاَّ جَمیلا…» سر میدهد؟!
تو پناه آهوان گمگشته خرابههای شامی.
تو همان پروانه پر و بال سوخته بر بالین شمع مقتلی.
تو اینک میآیی و دلها، خرسندند از آمدنت.
درّ غلتان وجودت را فرشتگان، در حریرِ قنداقهای از جنس بالهای آسمانیشان میپیچند.
عطر روح افزای وجود مقدست، از پس ستیغ کوههای تاریخ، در دشتِ کنون از هنوز تا همیشه به مشام میرسد.
یا زینب کبرا! ما اهالی شهر چهارده ستارهایم.
«رواق مَنظر چشمِ من آشیانه توست *** کرم نما و فرود آ، که خانه خانه توست»
منسیه علیمرادی
⚑⚑⚑⚑
← متن شهادت حضرت زینب →
چگونه باورمان شود؟
چشمها بیبهانه اشک میریزند
بی بهانه، نه!
که رفتنت، بیدرنگترین بهانه اشکهای من است.
لحظهها، داغدار غمی بزرگاند
آبها، در خروشند مصیبت عظمای خاک را
کلمات، مرثیه میشوند، غم غربت تو را
ای شرافت مدام
ای نجابت تمام
ای کهکشان صبر
ای زبان گویای علی علیه السلام
هرجا خاکی، آبی، خرابهای میبینم
ناگاه، نامت، بر دروازههای اندیشهام سبز میشود
هر جا قافلهای میبینم
عجیب دلم به یاد غربت لحظههایت، میگیرد
بانو!
بر دیدگان مبهوت من
شوراب ناگزیری است
که هر روز، در فراغ تو، جاری میشود
چگونه باورمان شود بانو!
رفتنت؟
چگونه باورمان شود خاموشی فانوس مهربانیات؟!
چگونه تو نیستی که هنوز، هُرم خطبههای آتشینت ریشههای ظلم و ستم را میسوزاند؟!
چگونه تو نیستی که هنوز، درختان از شنیدن داستان رنجهایت قد خم میکنند؟!
و باران بیوقفه، به یاد روزهای بیکسیات
بی حسین!
بی عباس!
بی رقیه!
اشک میشود و از چشمها باریدن آغاز میکند!؟
بانو!
چگونه باورمان شود که تو نیستی؟!
زینب مسرور
در پایان شهادت حضرت زینب کبری را تسلیت عرض نموده و امیدواریم مطلب فوق برای شما مفید بوده باشد.