ایران بین دو انقلاب – دولت دکتر محمد مصدق (قسمت دوم)

هنگامی که دولت دکتر مصدق دست به تغییرات اجتماعی گستره زد، شکاف بین او و جبهه ملی بیشتر شد. در این قسمت از کتاب ایران بین دو انقلاب به بررسی این شکاف‌ها و مسیر رو به سقوط دولت دکتر مصدق خواهیم پرداخت.

مصدق

ستاره | سرویس فرهنگ و هنر – در این مطلب با شما هستیم با ایران بین دو انقلاب – دولت دکتر محمد مصدق (قسمت دوم).

 

جبهه‌ی ملی و مصدق

جبهه‌ی ملی با وجود اختلافات درونی، تا هنگامی که انگلیس و شاه بسیار خطرناک به نظر می‌رسیدند، ظاهرا یکپارچه باقی ماند. همچنین مصدق، تا سی تیر (۱۳۳۱) برای خشنود ساختن نیرو‌های سنتی و جناح جدید جبهه بسیار خوب کار کرد. او در نخستین کابینه‌ی خود، باقر کاظمی، سیاستمدار با سابقه و مورد اعتماد علما را به وزارت دارایی و مهدی بازرگان را به معاونت وزیر فرهنگ تعیین کرد. فروش مشروبات الکلی را ممنوع ساخت، برای تشویق صنایع دستی تعرفه‌ها را افزایش داد و فعالیت‌های پیروان کسروی را نیز محدود کرد. وی همچنین یک قانون انتخاباتی جدیدی وضع کرد که در آن زنان همچنان از حق رای محروم بودند و بر حضور علما در شورا‌های نظارت بر انتخابات صحه گذاشته شده بود و پس از برخورد‌های مختصر با فدائیان اسلام، بیست و هشت تن از اعضای آن، از جمله قاتل رزم آرا را آزاد کرد. در ادامه به گسترده شدن شکاف میان طبقات سنتی و طبقات متوسط درون جبهه‌ی ملی که یکی از مهمترین دلایل سقوط دولت دکتر مصدق است، خواهیم پرداخت.
 

گسترده شدن شکاف در جبهه‌ی ملی

مصدق هنگامی که در ماه‌های پس از سی تیر (۱۳۳۱) با اطمینان از شکست شاه و انگلیس، به تغییرات اجتماعی بنیادی دست زد، پشتیبانی جناح سنتی جبهه را از دست داد. هنگامی که وزارت کشور و وزارت راه را به رهبران غیر مذهبی حزب ایران، وزارت دادگستری را به عبدالعلی لطفی، قاضی ضد روحانی که در بازسازی نظام قضایی یاور رضاشاه بود و وزارت فرهنگ را به دکتر مهدی آذر، استاد دانشگاه آذربایجانی هوادار حزب توده واگذار کرد، قنات آبادی و دیگر رهبران مذهبی جبهه‌ی ملی نسبت به آینده اظهار نگرانی کردند.

 

بررسی دولت دکتر محمد مصدق در کتاب ایران بین دو انقلاب

 

هنگامی که فاطمی شکایت کرد که ممنوعیت فروش مشروبات الکلی درآمد‌های مالیاتی دولت را کاهش و مصرف الکل خالص را افزایش داده است، قنات آبادی گفت: نمی‌تواند باور کند که یک وزیر مسلمان نماینده‌ی یک کشور مسلمان، قانونی کردن چیزی را که شرع آشکارا منع کرده است پیشنهاد کند. وقتی مشاوران مصدق با این استدلال که در قانون اساسی همه‌ی شهروندان برابرند، اعطای حق رای به زنان را پیشنهاد کردند، علما با حمایت طلاب و بزرگان اصناف اعتراض کردند که در شرع اسلام حق رای فقط به مردان داده شده است. آیت الله کاشانی نیز تاکید کرد که دولت باید از حق رای به زنان جلوگیری کند؛ چرا که آنان باید در خانه بمانند و به وظیفه حقیقی خودشان – پرورش فرزند – بپردازند. هنگامی که طلاب قم برای اعتراض به پیشنهاد اعطای حق رای به زنان به خیابان‌ها ریختند، یک تن کشته و ده تن دیگر به شدت زخمی شدند.

هنگامی که مصدق از مجلس خواست تا اختیارات فوق العاده او را برای دوازده ماه دیگر تمدید کند، کشمکش میان جناح‌های سنتی و جدید جبهه ملی به اوج خود رسید. بیشتر نمایندگان روحانی در مخالفت با این درخواست، جبهه ملی را ترک کردند و فراکسیون اسلام را تشکیل دادند. کاشانی این اختیارات فوق العاده را نوعی دیکتاتوری خواند؛ به روزنامه نگاران خارجی اعلام کرد که برقراری دموکراسی حقیقی در ایران مستلزم اجرای درست و کامل شریعت است. قنات آبادی نیز اظهار داشت که وزرای دادگستری و هنر کارکنان مسلمان را بیرون کرده‌اند و به جای آنان ₍₍ ملحدان تحت امر کرملین₎₎ را انتخاب می‌کنند. او افزود که به دلیل ائتلاف حزب ایران با حزب توده در سال ۱۳۲۵، همیشه به آن حزب مشکوک بوده است و معتقد است که شیوه‌های مستبدانه‌ی دولت، ایران را به یک زندان بزرگ تبدیل می‌کند. یکی از نمایندگان روحانی ناگهان از دیدگاه‌های کاملا غیر دینی و ضد روحانی موجود در رساله دکتری مصدق که سی و پنج سال پیش در سوئیس نوشته شده بود، پرده برداشت. حائری زاده، مصدق را به عنوان یک اشرافی شاخص، که در سال ۱۲۹۹ به دلیل داشتن روابطی با انگلیس، والی گری فارس را به دست آورده بود، به باد انتقاد گرفت. او گفت که هنگام تاسیس جبهه ملی هیچ کس تصور نمی‌کرد که از مردی پشتیبانی می‌کند که با جنگ طبقاتی کشورمان را ویران خواهد کرد. بقایی هم مصدق را با هیتلر مقایسه کرد؛ ارتش را به عنوان ₍₍سدی در برابر کمونیسم₎₎ ستود و اظهار داشت که از یک قیام ملی پشتیبانی می‌کند نه از یک ₍₍ انقلاب₎₎ اجتماعی. بقایی در عین جداشدن از مصدق، خلیل ملکی را هم به دلیل این که مارکسیسم را تبلیغ و از ₍₍حکومت دیکتاتوری₎₎ پشتیبانی می‌کند از حزب زحمتکشان خود اخراج کرد.

هنگامی که خلیل ملکی از حزب زحمتکشان اخراج شد، سازمان جدیدی تشکیل داد و نام روزنامه‌ی خود، نیروی سوم را بر آن گذاشت. به زودی بخش جوانان و زنان حزب زحمتکشان از نیروی سوم پشتیبانی کردند. نیروی سوم ضمن پشتیبانی کامل از مصدق، بقایی را به همکاری با ₍₍عناصر ضد مهین پرست₎₎ متهم کرد.

بدین ترتیب، در مرداد ۱۳۳۲، تضاد‌های اساسی و پنهان بین طبقه‌ی متوسط سنتی و جدید، علنی شد. مصدق در نتیجه اتحاد با طبقه متوسط جدید، پشتیبانی سه گروه نماینده‌ی بازار -مجاهدین اسلام، حزب زحمتکشان و فدائیان اسلام- را از دست داده بود، اما سه نماینده طبقه‌ی روشنفکر – حزب ایران، حزب ملی و نیروی سوم– و مشاوران رادیکالی همچون فاطمی، شایگان و رضوی هنوز به او وفادار بودند. کوتاه سخن این که، جبهه‌ی ملی از جنبش طبقه‌ی متوسط سنتی و جدید به جنبش طبقه‌ی متوسط جدید تبدیل شد. مصدق، مردی که خود را سنت زنده جنبش مشروطه تلقی می‌کرد، اکنون به حکم تاریخ وادار شده بود تا تجربه‌ی انقلاب مشروطه را تکرار کند.
ادامه دارد…

 

منبع: کتاب ایران بین دو انقلاب – نشر نی – تالیف یرواند آبراهامیان- ترجمه: احمد گل محمدی، محمد ابراهیم فتاحی – بخش‌هایی از صفحات ۳۳۸ تا ۳۴۲

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط

نظر خود را بنویسید