ستاره | سرویس فرهنگ و هنر – ضامن آهو یکی از داستانهای معروف مذهبی است. اعتقاد به اینکه امام رضا (ع) ضامن آهو هستند، در ذهن شیعه جای گرفته و این عقیده خود را به صورت شعر و نقاشی در ادبیات و هنر نیز نشان داده است. داستان ضامن آهو به صورت عامیانه از زمان کودکی برای ما نقل شده است که عوام شیعیان آن را به سرعت باور میکنند. اما افرادی که اهل بحث و تفکر هستند و به دنبال سند موثق برای هر روایت میگردند، داستان ضامن آهو را به شکلی که معروف است، باور ندارند. یکی از این افراد شیخ صدوق است که کوشیده داستان واقعی ضامن آهو را بیابد. در مطلب حاضر ابتدا داستان معروف و عامیانه ضامن آهو و پس از آن داستان واقعی ضامن آهو را به نقل از شیخ صدوق بخوانید.
داستان معروف ضامن آهو
صیادی در بیابانی قصد شکار آهویی میکند و آهو شکارچی را مسافت متنابهی به دنبال خود میدواند و عاقبت خود را به دامن حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام که اتفاقاً در آن حوالی تشریففرما بوده است، میاندازد.
صیاد که میرود آهو را بگیرد، با ممانعت حضرت رضا علیه السلام مواجه میشود. ولی چون آهو را صید و حق شرعی خود میداند، در مطالبه و استرداد آهو مبالغه و پافشاری میکند. امام حاضر میشود مبلغی بیشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد کند. شکارچی نمیپذیرد و به عرض میرساند: الا و بالله، من همین آهو را که حق خودم است، میخواهم و لاغیر… و آن وقت آهو به زبان میآید و سخن گفتن آغاز میکند و به عرض امام میرساند که من دو بچه شیری دارم که گرسنهاند و چشم بهراهاند که بروم و شیرشان بدهم و سیرشان کنم. علت فرارم هم همین است و حالا شما ضمانت مرا نزد این ظالم بفرمایید که اجازه دهد بروم و بچگانم را شیر دهم و برگردم و تسلیم صیاد شوم… حضرت رضا علیه السلام هم ضمانت آهو را نزد شکارچی میفرماید و خود را به صورت گروگانی در تحت تسلط شکارچی قرار میدهد. آهو میرود و بهسرعت با آهوبچگان باز میگردد و خود را تسلیم شکارچی میکند.
شکارچی که این وفای به عهد را میبیند، منقلب میگردد و آن گاه متوجه میشود که گروگان او، حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه است. بدیهی است فوراً آهو را آزاد میکند و خود را به دست و پای حضرت میاندازد و عذر میخواهد و پوزش میطلبد. حضرت نیز مبلغ متنابهی به او مرحمت میفرماید و بهعلاوه، تعهد شفاعت او را در قیامت نزد جدش میکند و صیاد را خوشدل روانه میسازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت میداند اجازه مرخصی میطلبد و به سراغ لانه خود میدود.
داستان واقعی ضامن آهو
ابوالفضل محمّد بن احمد بن اسماعیل سلیطى گفت: از حاکم رازى، دوست ابى جعفر عتبى شنیدم که میگفت مرا ابو جعفر به عنوان پیک پیش ابو منصور بن عبد الرزاق فرستاد، روز پنجشنبه برای زیارت امام رضا (ع) از او اجازه خواستم. او در پاسخ به من گفت آنچه درباره این مشهد (مرقد امام رضا) برای من اتفاق افتاده، برای شما نقل میکنم: در روزگار جوانی، نظر خوشی به طرفداران این مشهد نداشتم و در راه، به غارت زائران میپرداختم، لباسها، خرجی، نامهها و حوالههایشان را به زور از آنان میستاندم. روزی به شکار بیرون رفتم و یوزپلنگی را به دنبال آهویی روانه کردم. یوزپلنگ همچنان به دنبال آهو میدوید تا به ناچار، آهو به کنار دیواری پناه برد و ایستاد. یوز هم در مقابل او ایستاد، ولی به او نزدیک نمیشد.
هرچه کوشش کردم که یوزپلنگ به آهو نزدیک شود، به سمت آهو نمی رفت و از جای خود تکان نمیخورد، ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار دیوار) دور میشد، یوز هم او را دنبال میکرد. اما همین که به دیوار پناه میبرد، یوزپلنگ باز میگشت تا آن که آهو به سوراخ لانه مانندی، در دیوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط شدم، پرسیدم: آهویی که هم اکنون وارد رباط شد، کجا است؟ گفتند: آهویی ندیدیم.
آن وقت، به همان جایی که آهو داخلش شده بود آمدم، و رد پای او را دیدم، ولی خود آهو را ندیدم. پس با خدای تعالی پیمان بستم که از آن پس زائران را نیازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان رفتار نکنم. از آن پس، هر گاه که کار دشواری به من روی میآورد، و مشکلی در زندگی پیدا میکردم، بدین مشهد پناه میآوردم، و آن را زیارت و از خدای تعالی در آن جا حاجت خویش را مسئلت میکردم و خداوند نیاز مرا بر طرف میکرد. من از خدا خواستم که پسری به من عنایت فرماید. خدا پسری به من مرحمت فرمود، و چون آن پسر بچه به حد بلوغ رسید، کشته شد؛ من دوباره به مشهد برگشتم و از خدا مسئلت کردم که پسری به من عطا فرماید و خداوند پسر دیگری به من ارزانی فرمود. هیچ گاه از خدای تبارک و تعالی در آن جا حاجتی نخواستم، مگر آن که حق تعالی آن حاجت را برآورد و این چیزی است از جمله برکات این مشهد (سلام الله علی ساکنه) که بر شخص من آشکار شد و برای خودم روی داد.
منبع: شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۸۵، جهان، ۱۳۷۸ق.
کلام آخر
محمد بشیر سلیمانی
وقتی ک الله متعال به حضرت عیسی مسیح ع در هنگام بعد از ولادت قدرت سخن گفتن و در بزرگی توانایی مرده زنده کردن را عطا میکند پس چگونه امام رضا ع نتواند ضامن آهو شود و معجزه نداشته باشد.
بدون شک دوازده امام شیعیان معصوم بوده و از سوی الله متعال منصوب شده.
خیلی واضح و قابل درک است که مقام امامت بالاتر از نبوت است زیرا هنگام که مریم مادر عیسی داشت کودکش را به دنیا می آورد از طرف الله متعال ندا آمد تا از مسجد دور شود و طفلش را به دنیا بیاورد اما فاطمه مادر علی بن ابی طالب ع را هنگام زایمان الله متعال به درون پاکترین مکان یعنی خانه خودش کعبه شریفه دعوت میکند این خودش ثابت میکند که علی و یازده فرزندش طاهر و معصوم اند و به اذن الله متعال از تمام علم پیامبر ص برخوردار اند و توانایی های فوق العاده دارد.
اصغر حکمت
باسلام واحترام،به اعتقاد شیعه امامان معصوم علیهم السلام بمرتبه انسان کامل رسیده اند وخلیفه خداوند درزمین هستند یعنی به امر خداوند از همه اختیارات خداوند درصورت نیازبرخوردارند بنابراین هرقدرتی که خداوند دارد آنها نیز به اذن اودارند آنها همه کاره عالم هستی هستند ،همچنانکه حضرت سلیمان زبان حیوانات را به امرالهی میدانستند .ماکه روایت جناب صدوق را قبول داریم ولیکن اگه جریان دیگری هم باشد اصلاچیزعجیبی نیست ،انانیکه درجایگاه امامان شناخت کمتری دارن پیشنهاد میشود به عبارات ومضامین بلند زیارت جامعه کب
افسانه پاتش
من ارزو دارم برم پابوس اقا ولی توانایی مالی ندارم
محمد
قلبم فریاد می زنه یا ضامن آهو.
بدون نام
خیلی عالییییییییییییییی بود
مسعود
هیچ وقت اعتقادی به این خرافات نداشتم این خرافات هست که دین و مذهب مقدس ما را انحراف کشیده است. امامان ما معصوم بودند ولی جادوگر نبودند.به احترام پاکدامنی امامان باید بهشون اعتقاد داشت نه خرافات و معجزات ساختگی.
فلان کس🤣
اینا خرافات نیست مسعود جان😑🤨😐🤐🙄😬
علیرضا
به نظر من یه کم تحریف شده. صیادی آهویی را زنده در دام گرفته بود وداشته به بازار خرید و فروش حیوانات میبرده، سر راه حضرت اونو میبینه وبا علمی که داشته متوجه می شه که بچه داره مثلا پستان پستانداران در زمان شیر دهی بزرگ و پر است، به صیاد میگه ولش کن ،اون بچه داره و بچه هاش چشم به راه اند.اون متقاعد نمیشه، از طریق خدا با اهو ارتباط بر قرار میکنه و میگه برو بچه ها تو بیار تا این ببینه،وتورو رها کنه، و اونم میره و…..باقیشو میدونید
بدون نام
من فکر میکنم که حقیقی یا افسانهای بودن این حکایت اهمیتی نداره. همه کسانی که به حرم امام رضا میرن اون آهویی هستن که به دامنش پناه بردن تا شفاعتشون کنه. قشنگی این داستان نمادین به همینه.
ناشناس
درسته
علی
امامان شیعه همگی بزرگوار و عالمان فقهی زمانه خود بودند اما نباید برای انها انقدر غلو گویی وداستان سرایی بکنیم .نباید اجازه داد خدا و کلام خدا قران شریف فراموش شود و خرافات جای انها را بگیرد
اکرم ادیبی
با سپاس از شما مخاطب عزیز، رویکرد ما این است که در هر زمینهای باید از خرافه دوری کرد، با این وجود عشق و ارادت به امامان شیعه در قلب شیعیان خانه کرده و تناقضی با خدا و کلام خدا ندارد. موفق باشید.
ساسان
چه جعلی باشه چه جعلی نباشه ، همه مردم میدونن کار درست چیه ! امامی که وقتی برادرش یه سکه از بیت المال درخواست کرد دست برادرش رو روی شمعی گرفت و بهش گفت آتش جهنم از این سوزنده تره ، آنسان های مثل اون باید ضمام دار باشند ، نه امثال اینا که هر روز یکی از شاه کارهای اختلاس و دزدی شون رو میشه و تو دزدی از مردم دارن از هم سبقت می گیرند
تمنا
خیلی داستانش را دوست دارم
نازي
عاللللللييييييي